جمع زیادی از ساکنان محله پروین اعتصامی با تلاشهای بیبیحوا حسینی، بسیج شدهاند تا با جان و دل در خانههایشان، از زائران پیاده امامرضا (ع) پذیرایی کنند. به این امید که زائری نباشد که نگران اسکان یا تهیه غذایش باشد.
سیدمرتضی اخلاقی میگوید: اینجا خانوادههایی هستند که بهخاطر بیماری فرزندشان نمیتوانند به هیئت بروند. این خیمه برایشان مثل یک حسینیه کوچک است؛ جایی که اشک میریزند، دلشان را سبک میکنند.
سیدمحمد موسویفرد میگوید: تا قبل از این تخریبها ما در کوچهای زندگی میکردیم که به خاطر وجود مسجد امامهادی (ع) به همین نام شناخته شده بود، اما حالا که نامش تغییر کرد؛ هویت هم رنگ باخت.
بیشتر خانمهای محله شقایق یک، عضوی از پایگاه بسیج مسجد حضرتعلی (ع) هستند و با مهر و صبوری دست جوانانی را گرفتهاند که درگیر آسیبهای اجتماعی بودند. آنها هر کاری از دستشان برمیآید برای هم انجام میدهند.
همزمان با واگذاری خانهها به نظامیان، هسته اولیه سکونت در محله طالقانی شکل گرفت اما پس از انقلاب یکی از خواستههای مردم مذهبی محله، داشتن مسجد بود که با کمک خیران در زمین اهدایی آستانقدس ساخته شد.
بتول بهرامی از سال۱۳۸۱ که روزگار، همسرش را از او گرفت، قرار شبانهاش با حرم ترک نشده است. او نیمهشب راهی زیارت میشود و تا بعداز طلوع خورشید آنجا میماند.
الهه زارع توانسته سال گذشته در جشنواره فرهنگی و هنری «امید فردا» در بخش مشاعره بدرخشد. میگوید: تعداد شرکتکنندهها زیاد بود و من ۳۵ مشاعره انجام دادم و نفر دوم استان شدم.
مقداد واحدیمجد یک نقاش است که با ذوقی متفاوت برای ساختن «انسان» گام بردارد. او میگوید: نگاه من به دانشآموزانم مانند بومهای سفیدی است که هرکدامشان به ترکیب منحصربهفردی از رنگ و توجه نیاز دارند.
یکم مرداد سال ۸۸ بهدنبال حمله تروریستی به سه اتوبوس حامل زائران ایرانی حوالی مرز خسروی شصت نفر شهید شدند. یکی از این شهدا اکرم بیات بود که شکوفه صدایش میزدند.
شروعبهکارِ سیداصغر گمراتیان، کفاش قدیمی اینگونه رقم خورد؛ «معلمها خیلی با ما بچهها بدرفتاری میکردند. یک روز آمدم خانه و گفتم مدرسه نمیروم و از هشتسالگی، ما را گذاشتند گیوهدوزی.»