
هدیههای کوچک دختران اروند راهی سفر اربعین میشوند
داخل یک اتاق کوچک در دل کوچه پسکوچههای خیابان اروند، جایی که سالهاست بهعنوان کانون فرهنگی کوثر شناخته میشود، همهچیز برای شروع یک تجربه جمعی تازه آماده شدهاست. تجربهای که اسمش را گذاشتهاند «آهوانه».
در یک گوشه از اتاق، نمدهای رنگی، قرقرههای نخ، لایکو و بستههای سوزن روی هم چیده شدهاند. روی میز وسط هم، الگوهای برشخورده بدن آهوها قرار دارد.
دخترها کمکم از راه میرسند و اتاق شلوغ میشود. کلثوم فاروقی، مسئول کانون، سوزن و نخی برمیدارد و با صدایی آرام شروع میکند به توضیحدادن؛ «بچهها، امروز قرار است این آهوهای نمدی را بدوزیم، تزئین کنیم و بعد به نیابت از امامرضا (ع) به میزبانان عراقی در مسیر نجف به کربلا هدیه بدهیم.»
هدیهای برای شادی دلها
هنوز نیمساعتی از شروع کار نگذشته که اتاق پر میشود از صدای آرام مکالمهها و خشخش نمد. هرکس گوشهای نشسته و سرگرم دوختن است. کسی حواسش به زمان نیست. بعضیها آهسته و دقیق کار میکنند و با وسواس کوک میزنند. بعضی دیگر با اطمینان جلو میروند و بعد، با لبخندی، نتیجه را به بغلدستیشان نشان میدهند.
بعد از کمی گپوگفت، کنار یکی از دخترها مینشینم. مریم احمدی ساکن محله اروند است و چهاردهسال بیشتر ندارد. آرام است و دقیق کار میکند و تا به اینجای کار توانسته است دو آهوی نمدی بدوزد. از او میپرسم که آیا قبلا هم چیزی دوخته است.
میگوید: دوختهام ولی نه با نمد! این اولینبار است که دارم با نمد عروسک درست میکنم. خیلی کیف میدهد؛ بهویژه اینکه قرار است به دست یک نفر برسد که اصلا نمیشناسمش. حس میکنم یک جور هدیه است و قرار است دل کسی را شاد کند.
برسد به دست خادمان
چند دقیقه بعد، نگاهم به دختری میافتد که با دقت، گوشه یک آهو را با نخ سفید کوک میزند. روبهرویش نمدهای برشخورده مرتب چیده شده است و انگار برای هر بخشی از کار، برنامهای در ذهنش دارد. کنارش مینشینم و سر صحبت را باز میکنم.
همین که میدانم کار کوچکی که انجام میدهم میتواند دل کسی را شاد کند، برایم کافی است
اسمش زهرا خانی است، دوازدهساله، ساکن همان خیابانهای اطراف کانون. بیتکلف و صمیمی صحبت میکند. شوقش برای حضور در این برنامه را نمیتوان نادیده گرفت.
میگوید: از وقتی فهمیدهام که قرار است این عروسکها بروند دست کسانی که در مسیر اربعین از زائران پذیرایی میکنند، حسی شبیه به افتخار پیدا کردهام. همین که میدانم کار کوچکی که انجام میدهم میتواند دل کسی را شاد کند، برایم کافی است.
طرحی قدیمی و نیتی تازه
کلثوم فاروقی که همراه همسرش، سالهاست کانون فرهنگی کوثر را در همین محله اداره میکند، از پیشینه این برنامه میگوید و اینکه ایده دوخت عروسک آهو از کجا شروع شد؛ «طرح آهوانه ایدهای بود که چند سال پیش در کانون اجرا کردیم. برای مناسبتهایی مثل شهادت امامرضا (ع)، بچههای محله را جمع میکردیم، نمدهای رنگی تهیه میکردیم و آنها با کمک هم آهوهایی میدوختند و بهعنوان هدیه، به زائران امام رضا هدیه میشد.»
او توضیح میدهد که این آهوها فقط یک کار دستی ساده نبودند؛ برگهای به آنها ضمیمه میشد که از دریافتکننده میخواست اگر احساس خاصی به این عروسک داشت یا حاجتی گرفت، برایشان بنویسد. پیامهایی هم از شهرهای مختلف میرسید: «از اصفهان، شیراز، یزد و... بعضیها برای ما مینوشتند که این آهو حال دلشان را خوب کرده است یا حاجتی داشتهاند که برآورده شده.»
فاروقی ادامه میدهد: مدتی این طرح را کنار گذاشته بودیم، اما امسال با همکاری مجموعه فرهنگسرای بهرمان که مواد اولیه را تهیه کرده است، تصمیم گرفتهایم دوباره آن را اجرا کنیم.
* این گزارش دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۴ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.