کد خبر: ۱۲۳۶۱
۰۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
ابراهیم حیدری با سماورهایش اسطوره می‌سازد

ابراهیم حیدری با سماورهایش اسطوره می‌سازد

لابه لای سماورها نیم‌تنه‌ای از رستم‌جهان‌پهلوان و قهرمان ملی اسطوره‌های ایرانی است که با قلم‌زنی استاد روی ورقه برنجی سماور این هیئت هنرمندانه را پیدا کرده است.

کسی که محمدابراهیم حیدری ساکن محله طبرسی شمالی مشهد را سماورساز بداند، حتما در نخستین ورودش به مغازه او شگفت‌زده خواهد شد! او در این مغازه کوچک و شلوغ، لابه‌لای سماور‌های خرد و کلانی که درودیوار را پر کرده وسایل دیگری هم می‌بیند؛ بشقاب منقوش به نام آفریننده یکتا، مجمع‌های منقش به سربازان هخامنشی، یک جفت کبوتر فلزی، آفتابه و لگن‌های قدیمی، چاینک و ...، اما چیزی که بیشتر از همه وسایل مسی و برنجی این مغازه جلب‌توجه می‌کند، خود سماور است!

البته نمونه‌های ویژه‌ای که با دیگر سماور‌های این چهاردیواری کوچک فرق می‌کنند. اینها بیشتر از سماوربودنشان به‌خاطر زیبایی است که دیدگان بیننده را می‌نوازند. درواقع ما در کارگاه آقای حیدری چند تندیس طلایی زیبا را می‌بینیم که نخست تندیس‌بودنشان را به رخ می‌کشند و بعد به بیننده اعلام می‌کنند که ما سماوریم!

شاهکار این وسایل، نیم‌تنه‌ای از رستم‌جهان‌پهلوان و قهرمان ملی اسطوره‌های ایرانی است که با قلم‌زنی استاد روی ورقه برنجی سماور این هیئت هنرمندانه را پیدا کرده است. البته همه این اشیا ساخته دست او نیست و بعضی را هم از سر علاقه جمع‌آوری و خریداری کرده است.

 

داستان سماورسازشدن من

۵۱ سال پیش در روستای کوه‌سخت از توابع بخش سرولایت نیشابور به دنیا آمده است. تا پایان کلاس چهارم دبستان را هم در زادگاه خود گذرانده، اما بعد برای همیشه از آنجا مهاجرت می‌کند: آخر سال ۵۶ با پدر و برادر بزرگم رفتیم به شهر قم و آنجا در یک‌کوره آجرپزی مشغول کار شدیم.

سال ۵۸ هم به مشهد آمدیم که پدرم به من گفت: «صلاح تو در این است که همین‌جا بمانی و کار کنی.» خودش هم به روستا رفت و ملک و املاکش را فروخت و برگشت تا با پول آن به‌اضافه پولی که از کار در کوره جمع کرده بودیم، ملکی بخرد. در مشهد برادر بزرگم رفت پی کار قنادی و من و برادر کوچک‌ترم هم در تعمیرگاه موتورسیکلتی شاگردی کردیم.

شغلی که سرنوشت برای او رقم زده همین سماورسازی است و بنابراین اتفاقی باعث می‌شود که پس از چند روز، کار در تعمیرگاه را رها کند: آن زمان استادکار‌ها دست بزن داشتند؛ یک‌هفته نکشید که استادمان برادرم را کتک زد و باعث ناراحتی من و بیرون آمدنم از آن کارگاه شد. بعد از آن بود که کارم را در یک کارگاه سماورسازی آغاز کردم. در این کارگاه علاوه‌بر سماور، چراغ والور، علاءالدین، کتری، قوری، قندان، پارچ و هر وسیله مربوط به خوردن آب و چایی را که بازار می‌طلبید، می‌ساختیم.

 

امیدی که قوی‌تر از اتفاقی تلخ بود

قصه زندگی سماورساز محله طبرسی‌شمالی در جریان است تا به بخش‌های لاجرمِ دیگری برسد؛ او می‌گوید: چندسالی کار کردم تا اینکه راهی خدمت سربازی شدم. اردیبهشت ۶۵ خدمتم تمام شد و از جبهه به مشهد برگشتم. دی‌ماه همان سال ازدواج کردم و مغازه‌ای هم برای خودم در خانه پدری‌ام در محدوده خیابان رسالت راه انداختم. آن‌وقت به ساختن و تعمیر سماور مشغول شدم و هم‌زمان در کارگاه دیگران نیز کار می‌کردم.

زندگی فراز و نشیب بسیار دارد و در کنار شیرینی زندگی زناشویی گاه اتفاقات تلخی هم رخ می‌دهد که بی‌گمان حکمتی در آن است. یکی از این اتفاق‌ها سراغ حیدری می‌آید: سال ۷۱ یا ۷۲ بود و سه‌چهارسالی می‌شد که ساکن خانه جدیدمان در محله طبرسی‌شمالی شده بودیم. در این زمان کپسول گاز باعث آتش‌سوزی و همسرم دچار سوختگی شدید ۸۵ درصد شد. بسیاری از وسایل خانه هم در آتش سوخت و از بین رفت.

شدت آسیب‌دیدگی همسرم به حدی بود که پزشک‌ها جوابش کردند؛ با این حال یکی‌دوسالی پیگیر درمان او شدم و باقی‌مانده اثاثیه‌مان را هم فروختم. در این مدت به کارم در مغازه نمی‌رسیدم؛ مگر به برخی سفارش‌های تعمیر سماور. سرانجام خدا کمک کرد و همسرم که از سادات است، درمان شد. من هم دوباره کارم را به‌شکل جدی آغاز کردم. ماجرای آتش‌سوزی اگرچه باعث برخی مشکلات اقتصادی برای این پیشه‌ور می‌شود، او را از تلاش برای ازنوساختن خانه و زندگی‌اش بازنمی‌دارد.

 

برنج به‌جای دستمزد

هم‌محله‌ای ما فقط سماورساز نیست؛ او کار‌هایی روی این وسیله انجام می‌دهد که آن را تبدیل به شیئی زیبا و دوست‌داشتنی می‌کند و حتی قابلیت تزیین منزل را به آن می‌بخشد. حیدری با قلم‌زنی روی بدنه سماور، طرح‌ها و تصاویر و شکل‌هایی برجسته پدید می‌آورد.

سماور زغالی برنجی درخشنده‌ای به هیئت «رستم» از میان انواع و اقسام سماور‌های گازی و نفتی و زغالی مغازه‌اش سر برآورده و خودنمایی می‌کند. او می‌گوید: به ساختن صنایع دستی علاقه‌مندم؛ از همان وقتی که در موتورسازی کار می‌کردم و بعد هم در کارگاه سماورسازی در ذهنم صنایع دستی می‌ساختم.

آقا ابراهیم سماور زغالی برنجی درخشنده‌ای به هیئت «رستم» در مغازه‌اش ساخته که خودنمایی می‌کند

این رویا را وقتی مغازه‌ای مستقل راه انداختم، عملی کردم و سماور‌هایی به شکل‌های گوناگون ساختم. البته این کار به‌دلیل وقتی که می‌برد و قیمت زیاد فلز برنج، سرمایه می‌خواهد که من ندارم. برای همین هم وقتی کاری را دست می‌گیرم، آن را آهسته پیش می‌برم تا پولی اضافه بر مخارج زندگی دستم بیاید و از معیشت خانواده‌ام بازنمانم. گاهی هم که سفارشی از مشتری در این زمینه داشته‌ام، به‌جای دستمزدم از او فلز موردنیاز را خواسته‌ام تا یکی مانند آن سفارش برای خودم بسازم.

ساخت هم‌زمان ۳ سماور جالب از قلم‌زن محله طبرسی‌شمالی درباره کار‌هایی می‌پرسیم که درحال حاضر در دست ساخت دارد. او عنوان می‌کند: ساختن یک سماور زغالی ۱۵۰ تا ۲۰۰ لیتری را که گرداگرد آن منقوش به سربازان هخامنشی خواهد بود، آغاز کرده‌ام که الان جوشکاری‌اش انجام شده است.

اگر مواد خام آن (فلز برنج و قلع و سیم برنجی) که ۱۰ تا ۱۵ میلیون‌تومان هزینه دارد، آماده شود و تمام وقت روی آن کار کنم، این سماور سه‌ماهی زمان می‌برد. همچنین دو سماور، یکی به هیئت مجسمه میدان فردوسی و دیگری به شکل یک شیر را دارم می‌سازم که تنه شیر را جوش داده‌ام و سر و تنه مجسمه فردوسی را هم ساخته‌ام تا بعد دست و پا و شاهنامه‌ای را که فردوسی در دست دارد، به آن اضافه کنم.

 

سماور‌های قدیم تا ۱۰۰ سال کار می‌کردند

این سماورساز هنرمند درباره شیوه کارش هم توضیح می‌دهد: این صنایع قالبی نیست و در اصطلاح چکشی است؛ یعنی برای شکل‌هایی که روی بدنه رسم می‌کنیم قالب نداریم بلکه به‌صورت دستی و خرده‌کاری قلم‌زنی می‌کنیم. من ابتدا ورقی از برنج را برش می‌زنم و لوله می‌کنم؛ سپس جوشِ برنج می‌دهم، آن‌گاه مانند مسگر‌ها روی بدنه سماور چکش‌کاری می‌کنم تا درز‌های آن گرفته شود و دیده نشود. گاهی نیز داخل بدنه را با قلع و سرب، سفیدکاری می‌کنیم تا هنگام روشن‌کردن سماور ردّ چکش‌کاری نترکد.

او همچنین تصریح می‌کند: سماور‌های قدیمی سفیدکاری می‌شدند و ۵۰، ۴۰ سال و حتی صدسال کار می‌کردند، اما امروزی‌ها که پِرِسی هستند، به‌جای آن آبکاری می‌شوند؛ یعنی به بیرون و درون آن آب نیکل و آب کروم می‌زنند؛ درنتیجه بیشتر از سه‌چهارسال دوام نمی‌آورند.

 

محمدابراهیم حیدری سماور‌ها را به شکل تندیس بزرگان می‌سازد

 

چند کلمه درباره سماور زغالی!

یکی از کارهایی که حیدری در مغازه‌اش انجام می‌دهد، ساختن سماورهای زغالی است. او می‌گوید: چایی که با سماور زغالی درست شود، چیز دیگری است و مزه و طعم آن با چای سماور گازی قابل مقایسه نیست. در قدیم که نفت کم بود و گاز اصلا نبود در حیاط‌های بزرگ چوب‌ها را آتش می‌زدند و زغال می‌کردند و زغال‌ها را برای روشن‌کردن سماور زغالی‌شان به کار می‌بردند.

این سماورساز بیان می‌کند: سماور زغالی بخشی به نام آتشخانه دارد که در آن زغال می‌ریزند و همچنین هواکشی که جریان هوای بیرون، از آن می‌گذرد و زغال‌ها را روشن نگه‌می‌دارد.او می‌گوید: در خانه‌های امروزی آتش سماور زغالی به‌دلیل درجریان‌نبودن هوا خاموش می‌شود؛ به همین دلیل امروزه این سماورها بیشتر به عنوان وسیله‌ای تزیینی یا برای استفاده در باغ و ویلا به کار می‌روند. ما تابستان‌ها که برای تفریح به اطراف مشهد می‌رویم با خودمان سماور زغالی می‌بریم.

 

کلکسیون آقای سماورساز

هنر استاد سماورساز محله ما در ساخت چیزهای دیگری هم خود را نشان می‌دهد. او عنوان می‌کند: به‌جز سماور وسایل دیگری هم مانند گلاب‌پاش، آفتابه و لگن، پارچ، کتری، قوری، قندان را به عنوان وسایل تزیینی دارای طرح‌های قدیمی همچون گل و بوته و چهره بزرگان و... می‌سازم. به‌جز این‌ها گاهی چیزهای قدیمی زینتی را جمع‌آوری می‌کنم مانند کشکول درویش‌ها، مشک آب، مَجمَع که سینی‌ای با لبه چین‌چین است.

البته نگهداری مجموعه سماورهای تزیینی و اشیای قدیمی هزینه‌بر است و مخارج روزانه زندگی، اجازه این کار را به من نمی‌دهد؛ بنابراین وقتی مشتری خواهان یکی از آن‌ها می‌شود، آن را می‌فروشم؛ هرچند دوباره یکی جایگزین می‌کنم! در این مجموعه چیزهایی هست که امروزه کسی از آن استفاده نمی‌کند یا کمتر به کار برده می‌شود مانند اتوی سنگی یا چاینک که وسیله‌ای شبیه کتری بدونِ دسته است و برای درست‌کردن چای روی آتش به کار می‌رود.

 

اهالی مشوّق من هستند

این هنرمند قلم‌زن بیش از دو دهه است که ساکن محله طبرسی‌شمالی شده. او درباره این محله می‌گوید: حدود سال ۷۰ که به اینجا آمدیم، هنوز بافت روستایی داشت. به‌طورکلی در بولوار طبرسی‌شمالی از صدمتری به بعد تعداد خانه‌ها زیاد نبود.

در این سال‌ها که به‌مرور ساخت‌وساز‌ها افزایش پیدا کرد و همسایه‌های ما بیشتر شدند، ما از این محله بدی ندیدیم. خدا را شکر می‌کنم که مردم کم‌برخوردار اینجا همسایه‌های خوبی هستند. گاهی در مغازه می‌بینم یکی از همسایه‌ها آمده و نیم‌ساعت به کارکردنم نگاه می‌کند و بعد افسوس می‌خورد که این چه شغلی است داری که از آن استقبال نمی‌شود! همسایه‌های ما در عین حال از تماشای صنایع دستی لذت می‌برند و مرا خیلی تشویق می‌کنند.

آقای حیدری یادآوری می‌کند: اینجا مردم کم‌برخورداری دارد و سماور‌های تزیینی که قیمتش زیاد است، مشتری چندانی ندارد. از دیگر ویژگی‌های خوب این محله از دید او، سرویس‌دهی خوب اتوبوس‌های آن و فراهم‌بودن وسیله رفت‌وآمد در مقایسه با دیگر مناطق شهر است.

 

خدا بخواهد، تندیس بزرگان کشورم را خواهم ساخت 

از او درباره قلم‌زنی روی سماور در سطح شهر می‌پرسیم که پاسخ می‌دهد: دیگرانی هم به این کار مشغولند؛ با این تفاوت که معمولا کسی که ساخت سماور را انجام می‌دهد، قلم‌زنی روی آن را به دیگری می‌سپارد، اما من از برش ورق برنج تا قلم‌زنی سماور را خودم انجام می‌دهم.

او با اشاره به پرداختنش به ساخت سماوری زغالی به هیئت تندیس حکیم ابوالقاسم فردوسی بیان می‌کند: اگر خدا یاری‌ام دهد و هزینه‌اش را تامین کنم، درنظر دارم تندیس بزرگان و دانشمندان و شاهان قدیم کشورمان را به‌صورت سماور زغالی بسازم؛ کسانی مثل ابوعلی‌سینا، میرزاکوچک‌خان و...

 

*این گزارش یکشنبه، ۲۲ دی ۹۲ در شماره ۸۸ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44