حوض آبیرنگی که در وسط حیاط خانه مادربزرگ قرار داشت، یک طرف و سماور بزرگ برنجی با مخزن رسوبکردهاش، طرف دیگر. درست یادم هست که تخت بزرگ چوبی کنار حوض هم با پلاس هفترنگ دستدوز مادربزرگ فرش شده بود. هندوانههای وسط حوض همان حس نوستالوژیکی است که هنوز از خانه مادربزرگ در ذهن خیلی از بچهها و نوهها باقی مانده است.
این روزها زمانی که از بافت فرسوده حرعاملی عبور میکنید، با وجود اینکه خانه مادربزرگ هم مانند خیلی از خانههای دیگر تخریب شده است، با عبور از آن محله، قلقل سماور مادربزرگ را در ذهن به تصویر میکشید و جوشش آب آن سماور قدیمی بزرگ، هنوز که هنوز است، در خاطر باقی مانده است و حالا بعد از گذشت سه دهه از آن سالها، بازهم صدای آن در گوش زمزمه میشود.
ماجرا به ۳۷ سال قبل برمیگردد؛ زمانی که منازل و خانههای مسکونی بولوار حرعاملی یکیدرمیان در زمینهای افتاده بنا شده بود. هنوز محله حسینباشی، کامل شکل نگرفته بود که در راسته موحدین کنونی در حرعاملی یک، چندین مغازه با بلوکههای آجری و سیمانی بنا شد.
بیشتر جوانهای آن زمان ترجیح میدادند در یک کار فنی و هنری تجربه کسب کنند. آن زمان مثل الان نبود که خانمها با فشار دادن یک کلید چایساز در عرض یک دقیقه آب را جوش بیاورند. کتری همان کتریهای لعابگرفته بود و قوری هم همان قوریهای برنجی و استیل. آنچه مسلم بود و در همه خانهها صدایش به هنگام ورود مهمان بیشتر بلند میشد، قلقل سماورهایی بود که خیلیهایشان از مادرها به دختران و از دختران به فرزندانشان به ارث رسیده بود.
اصلا آن زمان مادرها دوست داشتند روی جهاز دخترشان سماوری را بگذارند که از مادرشان به ارث رسیده بود. این موضوع اهمیت توجه به دورهمیهای خانوادگی و مهمانی و صلهارحام را یادآوری میکرد.
مادرها سعی میکردند میز سماور، سماور و پاسماوریها را بهتر از ظرف و کاسه و بشقاب برای نوعروس تهیه کنند. همین موضوع باعث شد تا در اوایل سال ۵۶ در خیابان موحدین بناهای تازهبالارفته و بهخشتنشسته، به مغازههایی اختصاص یابد که کار ساخت، تعمیر و فروش سماور را انجام میدادند.
به استناد صحبتهای اهالی قدیمی ساکن در این محله، راسته خیابان موحدین از همان روزهای ابتدایی شکلگیری، به راسته سازندگان و تعمیرکاران سماور در محله معروف میشود. این پیشینه با وجود کمتوجهی، هنوز که هنوز است، در ذهن خیلی از مشهدیها باقی مانده اس.
تاآنجا که هنوز وقتی در دل خیابان حرعاملیِ یک قدم میگذاری، میبینی که بیشتر مشتریان این مغازهها از مناطق دیگر شهر هستند.
از اوایل سال ۵۶ یکییکی به جمع سازندگان سماور اضافه میشود، تاآنجاکه شاید در عرض ۱۰ سال تعدادشان از ۲۰ نفر تجاوز میکند و گستره پراکندگیشان نیز از حرعاملی یک به حر ۳ و ۵ میرسد.
حالا با گذری کوتاه از پسِ کوچهها و خیابانهای قدیم این محله، شاهد مغازههایی کوچک و خاکگرفته از غبار روزگاریم؛ مغازههایی که کمکم در مقابل روزگار رنگ باختند و شکلوشمایل خود را همرنگ جماعت کردند. خیلیهایشان لعاب قدمت را از چهره شستند و صاحبانشان نیز از سازندگی و تعمیرکاری به فروشندگی روی آوردند.
این روزها در این راسته بیشتر سماورها امروزی شدهاند و گهگاه جای خود را به انواع چایساز و کتری، قوریهای لعابی دادهاند. آن تعدادی از سماورها که هنوز بوی قدمت میدهند، نیز این روزها رنگ زرقوبرق و تزیین گرفتهاند و بیشتر زینتی خریداری میشوند.
فروشندگان یا همان سازندگان قدیمی هم دیگر رغبتی به تولید سماور ندارند؛ چون نه از نظر مالی برایشان صرف میکند و نه از نظر هزینه و صرف زمان.
وقتی به خیابان موحدین در حرعاملی یک وارد میشویم، یکدرمیان مغازهدارهایی را میبینیم که مشغول تعمیر سماور هستند. اگرچه گفته میشود که تعداد زیادی از هنرمندان، استادکاران و سازندگان اصلی سماور یا همان باتجربههای حرفه «دواتگری» از چندی پیش در طرحی متمرکز برای تجمع کامل صنف سماورسازان و آبکاران به دهرود در جاده سیمان منتقل شدند، بازهم دیده میشود که خیلی از این استادکاران ماهر یا ترجیح دادند در هویت محلی خود باقی بمانند یا اگر هم رفتند، دوباره بعد از گذشت مدتی دوباره به محل قبلی کسبوکار خود برگشتند.
در گذر زمان خیلی از جوانترها به حرفه سماورسازی و تعمیر سماور روی آوردند و برای آموختن این رشته به راسته موحدین آمدند. آنها ادامهدهنده راه استادکاران قدیمی هستند. در بین استادکارها، سه نفر از بقیه باتجربهتر بودند که حالا از میان آنها یکی به رحمت خدا رفته و دو نفر دیگر از قدیمیهای این حرفه در مشهد هستند.
از بین این دو نفر به نامهای اوستارجب و اوستامحمدحسین نیز فقط صدای قلقل سماورهای حاجمحمدحسین شنیده میشود که این روزها این سماورها هم شیوه امروزی به خود گرفتهاند.
این روزها حالوروز صنعت سماورسازی در قدیمیترین راسته تولید سماور چندان خوش نیست. گویا این صنعت آنقدر بیمار است که سالخوردگان آن دیگر دلودماغی برای تولید و فروش سماورهای قدیمی ندارند.
سماورهای دیروزی که یکی از منابع مهم تصفیه آب هم بهشمار میآیند، متاسفانه در مقابل رقبای امروزی شانسی ندارند. هنرمندان و قدیمیهای این صنعت، ترجیح میدهند شغل دیرینه و هنر قدیمی خود را فراموش کنند و این روزها مطابق سلیقه مردم، سماور تزیینی بفروشند.
اگرچه ظاهر مغازه حاجمحمدحسین بسیار امروزی و مدرن بهنظر میرسد، بهگواه اهالی و قدیمیهای این محله، اولین سماورسازی بوده است که پا در این محله میگذارد و بهاصطلاح، بنیانگذار صنعت سماورسازی در این محله میشود.
بنیانگذاری و راهاندازی صنعت تولید و فروش سماور که هنوز هم رگههایی از آن بعد از گذشت ۳۷ سال از آن زمان در نبض محله و راسته خیابان موحدین میتپد و هنوز هم خیلی از همشهریان برای تعمیر و خرید سماور به این محله مراجعه میکنند.
سپیدی موها و برآمدگیهای کم و زیادی که در دستانش جا خوش کردهاند، کاملا هویداست که پیر این کار است. گوشهایش سنگین است و خیلی از حرفها را نمیشنود. خودش میگوید سنگینی گوش و انگشتانی که از فرم طبیعی خارج شده، نشان میدهد که سالهای عمرش را به سماورسازی گذرانده.
اصلا همین علاقه بود که باعث شد سالهای سال در این محله بماند و این روزها دیگر اگر تغییر ذائقه مشتری نبود، بازهم در این هنر میماند و سماور میساخت؛ سماوری که گاهی بیش از نیمقرن کار میکند.
- چه شد که محمدحسین، اوستاحسین شد؟
از سال ۵۸ در کار و حرفه سماورسازی بودم. بهعبارتی بعد از شاگردی در این حرفه وارد کار سماورسازی شدم و بهاصطلاح اوستاحسین، نام گرفتم. حدود ۱۰ تا ۱۵ سال در کار تولید سماور بودم. آن زمانها سازندهها در هر هنری، حرفی برای گفتن داشتند. آن سالها تازه صنعت سماورسازی رونق گرفته بود. خیلی از افراد وارد کار تولید شده و عده زیادی در کار خمکاری، آبکاری و چرخکاری وارد شدند.
صنعت سماورسازی الان با گذشته تفاوت زیادی کرده است. الان شغل سماورسازی شغل ضعیفی شده؛ یعنی از تکوتا افتاده است و دیگر حرفی برای گفتن ندارد. شاید علت اصلی آن، ورود تکنولوژی به این صنعت باشد؛ البته نمیتوان گفت، چون تکنولوژی وجود دارد، هنرهای هویتبخش ما به فراموشی سپرده شده است.
ما باید خودمان بهگونهای برنامهریزی کنیم که مشاغل هویتبخشمان به فراموشی سپرده نشود. شغلهایی که با فلز سروکار دارد، هنوز روی پا هستند. صنعت آبگرمکنسازی، بخاریسازی و... هنوز وجود دارد، اما سماورسازی واقعا سالهای آخر عمرش را میگذراند؛ سماورسازی به آن معنا که هنر قدیمی و فلز قدیمی در آن بهکار نمیرود.
- از هنرسماورسازی برایمان بگویید.
لبخندی میزند و میگوید: «سماورهای گذشته همه کارشان در هنر خلاصه میشد. از خم کردن تا نقش انداختن و نصب تنوره، اما سماورهای امروزی تمام قطعاتش پیچی شده است؛ یعنی از ابتدای تولید تا انتها مرحلهبهمرحله کار با پیچ و لولا کردن پیش میرود. این کار باعث تسهیل در روند تولید میشود، اما هنری را در دل خود جای نمیدهد.»
«در گذشته بعد از خم کردن فلز باید سنگدان مخصوص میزدیم و چکشکاری میکردیم، گُرد میخ میکوبیدیم و کف تخت میزدیم. برخی سماورهای بزرگتر را هم باید با شترگَردن صاف میکردیم. آن زمان باید اول ورق برنج را لوله میکردی و هر دو سر تاخورده را آنقدر با چکش ضربه میزدی که به اندازه ۲۰ سانت از فلز خورده میشد و دو سطح روی هم قرار میگرفت. برای سماورهای شکمدار هم باید از ابزاری به اسم سردکمه استفاده میکردیم.»
- الان وضعیت این هنر چگونه است؟
الان ۵۰ تا ۶۰ درصد خریدهای مردم به تزیینات اختصاص دارد. آنها بیشتر از سماورهای طلاییرنگ با پاسماوریهای کارشده استقبال میکنند. خیلیها هم برای گذاشتن داخل کمد یا روی میز، سماور دکوری میخرند.
- چند سال چکش زدهاید؟
یادم میآید حولوحوش پنج تا ششسالگی بود که من را برای ثبتنام به مدرسه بردند. همین مدرسه ابتدایی سر چهارراهعامل. مدیران وقتِ مدرسه، مدارکم را دیدند و گفتند این کودک «دو سال دیگر باید راه برود». معنایش این بود که هنوز به سن مدرسه نرسیدهام.
از همان سال پدرم مرا به شاگردی به سماورسازی گذاشت و حالا با افتخار میگویم خوشحالم که ۵۴ سال از عمر پنجاهونُهسالهام را در تولید، فروش و تعمیر سماورسازی صرف کردهام.
سماور واقعا یک تصفیهکننده کامل است. خیلیها نمیدانند، اما همان گچی که داخل سماور را پر میکند، خود بهعنوان یک صافی عمل میکند؛ بدین معنا که اگر شما آب گلآلود را هم داخل سماور بریزید، همان گچ یا لعاب، آلودگیهای آب را میگیرد؛ کاری که حتی همین تصفیهکنندههای کنونی موجود در بازار نمیتوانند انجام بدهند.
سماوری که ۱۰ سال کار کرده است و لایه گچ دارد، بهتر میتواند آب را بجوشاند و آب سالم تحویل بدهد. تجربه من میگوید آب جوشیدهشده که همواره توصیه میشود به نوزاد داده شود، حکمتش در جوشش سماور بوده است.
- هرچه میخواهد دل تنگت، بگو.
از کارهایی میگویم که کاردان ندارد. یک گلایه دارم از بینظارتیها؛ از اینکه این روزها هرجا که بخواهی، تعمیرات سماور دردسترس است. مشتری هم بیآنکه بپرسد یا جواز کسب و سابقه فرد را درنظر بگیرد، به او مراجعه میکند. بسیاری از این تعمیرکاران سماور، مجوز اتحادیه را ندارند. اصلا خیلیهایشان نه تخصص کار را دارند و نه دانش تجربی آن را.
هرکس کمی جوشکاری یا آبکاری وارد باشد، به این حرفه وارد میشود. مردم هم اطمینان میکنند. این اتحادیه است که باید نظارت کند و کاسبهای بدون مجوز را وادار به تهیه جواز کسب نماید.
هنوز که هنوز است، از خانواده و فامیلم میخواهم که از سماور برای دم کردن چای استفاده کنند و خودم هم هنوز از سماور ۳۰ سال قبلِ دستساز خودم در منزل استفاده میکنم.
- تاریخچه ساخت سماور
برای اولینبار سماور در دوره سلطنت شاهرخ، نوه نادرشاه افشار، وارد ایران شد. در اواخر دوره ناصرالدینشاه قاجار که نوشیدن چای عمومیت یافته بود، صنعت سماورسازی در شهرها و روستاها و در میان عشایر رونق گرفت و دواتگران که در ابتدا ابزار کتاب را میساختند، از آن پس انواع سماور و وسایل مربوط به آن مانند جام یا لگنچه و پارچ میساختند.
گاهی سماور را ورشوسازان ماهر با آلیاژ نیکل و نقره میساختند که همزمان با آن، اسباب و وسایل تفننی برای نوشیدن چای نیز ابداع شد.
در ابتدا سماورها دارای ساختمانی بودند که عبارت از مخزنی برای جوش آوردن آب بود، اما میان مخزن سماورهای زغالی، تنوره یا لولههایی عمودی برای روشن کردن زغال تعبیه شده بود. پس از آن همزمان با پیشرفت تکنولوژی و استفاده از سوختهای نفت، گاز و انرژی الکتریکی، سماورهای نفتی، گازی و برقی تولید شد.
البته بعضی سماورهای زغالی را نیز با اندکی تغییر و تعبیه یک مخزن نفت فیتیلهدار در قسمت پایه، تبدیل به نفتی میکردند، اما امروزه در شهرهای بزرگ با جایگزین شدن انرژی گاز و برق بهندرت از سماورهای نفتی استفاده میشود.
* این گزارش شنبه یک خرداد ۹۵ در شماره ۱۹۸ شهرآرا محله منطقه دو چاپ شده است.