
روزگار خوشِ خوشنویسی روی پرده و پارچه
پردهنویسی یکی از هنرهای قدیمی است که در ماه محرم رونق بیشتری پیدا میکند؛ هنری که اگرچه امروز با روی کار آمدن پردههای چاپی و بنرها، کمی به حاشیه رفته است، اما هنوز هم هستند کسانی که از همان سالیان گذشته، سنتشان را حفظ کردهاند و همچنان رویای ماندگاری آن را در سر دارند.
بهمناسبت روزهای داغ پرچمهای محرمی، سراغ یکی از همین پردهنویسان قدیمی محله «جلالیه» میرویم؛ فردی که بر سردر مغازهاش نوشته است: «پردهنویسی در سه دقیقه.» او را یکی از کاسبهای قدیمی محل معرفی میکند. سراغ مغازهاش را از همان ابتدای خیابان سرخس که میگیریم، تقریبا همه کسبه او را میشناسند. «تابلوسازی فاضلی» در سهراه گلریز قرار دارد و سابقه آن به سال۱۳۵۰ بازمیگردد.
خطاطی با چوب قوطیکبریت
«علی یزدفاضلی» همان استاد خوشنویسی روی پرده است که نشانیاش را گرفتهایم. او که سال۱۳۳۶ در کوچه ساربانها(شهیدسالاری) متولد و در همان محل نیز بزرگ میشود، از همان دوران دبستان همزمان با یادگیری خواندن و نوشتن به خطاطی علاقه پیدا میکند و همه توجهش را سمت این هنر میبرد؛ «دوران دبستان را در مدارس پارسایی و پهلوی گذراندم و بعدها در دبیرستانهای غزالی و هدایت ادامه تحصیل دادم اما در همه این سالها ازآنجاییکه علاقه زیادی به خوشنویسی داشتم، درسهای دیگرم را فراموش کرده بودم.»
فاضلی که به گفته خودش، در دوران تحصیل، شاگرد ممتازی در درس خطاطی بوده است، نحوه یادگیری هنر خوشنویسی را اینگونه شرح میدهد: «آن دوران بستههای چوبکبریت، جعبههایی چوبی بود که با شکستن آنها، سه تا قلممو درست میکردم و با همانها خط مینوشتم. از هشتسالگی کارم همین بود.»
خوشنویسی بدون استاد
او که تاکید میکند تاکنون هیچ استادی نداشته و بهتنهایی تمرین کرده و خوشنویسی را آموخته است، از یکی از دبیرانش به نام حاجآقای موسوی نام میبرد و میگوید: «مرحوم موسوی که متوجه استعداد و علاقهام به خطاطی شده بود، از من خواست که پس از پایان ساعت مدرسه، برای آموختن خوشنویسی به مسجد میرزاجعفر بروم که داخل حرم مطهر قرار دارد.» هرچند فاضلی به این کلاس میرفت، به گفته خودش چون میدانست که خطش خوب است، توجه چندانی به آموزشهای استاد نشان نمیداد.اما هنوز که هنوز است، یکی از سرمشقهای استاد را خوب به یاد دارد؛ «ای که پنجاه رفت و در خوابی، مگر این چند روز دریابی!»
شروع کار پردهنویسی از سال۱۳۴۸
روزگار میگذرد تا اینکه او وارد بازار کار میشود؛ «وقتی وارد بازار کار شدم، دنباله همین حرفه را گرفتم و شدم خطاط پردهنویس؛ به یاد دارم که پارچه و پردهنویسی از سال۱۳۴۷ در مشهد باب شد و من نیز یک سال بعد، این کار را شروع کردم و از همان زمان هم فقط پردهنویسی و تابلونویسی انجام میدهم.»
سرانجام فاضلی در سال ۱۳۵۰ مغازه پردهنویسی خود را در سهراه گلریز باز کرده و در این سالها نیز تا همین ۱۵سال پیش، ۲۱ کارآموز را استادکار میکند؛ کارآموزانی که امروز برای خودشان مغازه دارند. او حتی از رحیمزاده و ترمهچی و آسایی بهعنوان چند استاد پردهنویسی نام میبرد که آن زمان در خیابان شاهرضا و بازارچه سراب کار میکردند و از نامآشنایان این حرفه بودند.
رقابت پانزدهساله بنر با پردهنویسی
این پردهنویس قدیمی که کمی از وضعیت کنونی حرفه پردهنویسی گلایهمند است، میگوید: «متاسفانه از۱۵سال پیش همهچیز کامپیوتری شده است و دستگاههایی آمده که بدون دخالت دست، همه کارها را انجام میدهد؛ امروز دیگر بنر جای پرده را گرفته است. با همه این حرفها، من هنوز خطنویسی سنتی را کنار نگذاشتهام و همچنان به آن میپردازم و از قِبَلش خرج زندگیام را درمیآورم.»فاضلی با اظهار تاسف از اینکه دیگر از نظر سنتی کسی قدردان این هنر نیست، تصریح میکند: «تا زمانی که بنر هست، دیگر کسی سراغ پارچهنویسی نمیآید؛ هرچند هزینه نوشتن یک پرده۷هزار تومان است، بازهم ملت ترجیح میدهد بنر۱۵هزار تومانی را سفارش بدهند.»شاید برای همین است که این استادکار قدیمی از مشتریهایی میگوید که دیگر مانند گذشته زیاد نیستند؛ «مشتری چندانی نداریم اما محرمها بازار بهتر است؛ مثلا اول محرم امسال، پنج تا پارچه دهمتری را در مدت دو روز نوشتم.»
خطاط پردهنویسی از سال۱۳۴۷ در مشهد باب شد. من نیز یک سال بعد، این کار را شروع کردم
تزیینات فقط برای حفظ این شغل است
او برای اینکه به کارش رونق بدهد و مشتری را از رفتن به سمت بنرهای جورواجور بازدارد، ناچار است برای هر پرده وقت بیشتری بگذارد؛ «مردم دیگر از کار سنتی استقبال چندانی نمیکنند و من هم چون کارم را دوست دارم، سعی میکنم تزییناتی غیر از متن اصلی به پردهها اضافه کنم تا مردم دنبال بنر نروند.»
آنطور که این پردهنویس همسایه میگوید، خطاطی فقط یک بخش پارچهنویسی بهشمار میرود و انتخاب متن مناسب و تزیینات حاشیهای، بخش دیگر این کار است؛ «متن پردهها را از میان جملات و اشعار بزرگان انتخاب میکنم. برای حاشیه پارچهها هم از هیچ قالبی استفاده نمیکنم و پرده را ذوقی تزیین میکنم.»
این حاشیهها بهگفته فاضلی، انواع مختلفی دارد؛ از کرکره و ستاره بگیرید تا خط راست که انتخاب هرکدام از آنها بستگی به زمینه کار و سلیقه مشتری دارد؛ البته حاشیه نخل هم برای پرده، کشیده میشود که بیشتر کار نقاشهاست تا خطاطها.
البته او در کنار پردهنویسی، تابلونویسی هم انجام میدهد؛ کاری که بهگفته خودش، این روزها کسی از آن استقبال نمیکند و آقای فاضلی بهناچار باید نوشته تابلوها را بهصورت استیکر چاپ و سپس روی ورقه نصب کند، درحالیکه در گذشته بیشتر تابلوها با دست نوشته میشد. خودش میگوید: «فقط کافی است یکبار مدل تابلویی را ببینم، سریع میتوانم مانند آن را بسازم. فرقی هم نمیکند چه نوعی باشد؛ فلزی، چلنیوم(حروف برجسته)، نئون پلاستیک و...»
نصف روزی که سهدقیقهای شد
سردر مغازه آقای فاضلی یک شعار خودنمایی میکند؛ شعاری که میگوید پردهنویسی شما در سه دقیقه انجام میشود؛ «اوایل، نوشتن یک پارچه سهمتری نصف روز وقتم را میگرفت اما الان به سهدقیقه تمامش میکنم؛ درواقع هر متر پارچه را در یک دقیقه مینویسم.»
او ادامه میدهد: «چون مغازهام کوچک است، پردهها را روی طنابی که بیرون مغازه به دیوار زدهام، آویزان میکنم و مینویسم. نوشتن در این حالت سخت است اما سالها کار، به من آموخته که چگونه در این حالت، از انگشت کوچکم بهعنوان تکیهگاه نوشتن استفاده کنم.»
همین تجربه باعث شده که این پردهنویس قدیمی محله گلریز با هر ابزاری که فکرش را بکنید، بتواند خطاطی کند، فقط بهشرطی که لبه آن کمی مورب باشد یا بهقول خودش، آهار داشته باشد؛ «با هر قلم و وسیلهای که بتواند دستم را با خودش ببرد، مینویسم؛ حال میخواهد لبه چاقو، قلم رنگ، چوب کبریت یا قلمنی باشد.»
او همچنین از سفید، قرمز، زرد و آبی بهعنوان رنگهایی یاد میکند که در پارچهنویسی بیشتر از هر رنگی به کار میروند؛ «اما رنگ سفید، رنگ مادر کار ماست که سایر رنگها در کنارش میآیند.» این پردهنویس قدیمی محله گلریز از ساخت رنگهای فسفوریک هم که مدتی است میان پردهنویسان مد شده، بهعنوان یکی از بخشهای دشوار شغل خود یاد میکند و میگوید: «این رنگ باید با درصد مشخصی از چسب چوب و ریکا ترکیب شود تا قوام لازم را بهدست آورد و بهاصطلاح از روی پارچه نریزد.»
پُز آن۱۸ریال دستمزد
حدود نهُسالم بود که در میدان بار نادری(چهارراه مطهری) کار میکردم. از ۸ صبح تا ۴ عصر تابلو مینوشتم. آن زمان ۲۰ریال دستمزد میگرفتم. با ۲ریالش ناهار میخوردم و تا شب کوک بودم که ۱۸ریال کار کردهام و با همان، کلی توی خانه به مادر و پدرم، پُز میدادم.
نقطههای ماستی
حوالی دهسالگی گذرم به مسجدی افتاد. همه با عجله بهدنبال کسی میگشتند تا روی پردهای، چند نقطه فراموششده را بگذارد! گویا پردهای را سفارش داده بودند اما نویسنده نقطههای برخی کلمات را جا انداخته بود. جلو رفتم و گفتم من میتوانم این کار را بکنم. از آنها کمی ماست خیکی خواستم؛ وقتی ماست را آوردند، با چوب کبریتی، نقطههای پرده را با ماست گذاشتم و آب هم از آب تکان نخورد.
میخواستند در عراق بمانم
چند سال پیش رفته بودم عراق. در بازار پردهدوزها میچرخیدم و کارها را نگاه میکردم. آنجا از خط نستعلیق استفاده میکنند اما کارشان از نظر قاعده خطی ایراد دارد. صابون یکی از آنها را گرفتم و ۱۵دقیقهای تمام متن پارچهاش را نوشتم. خواستم بیرون بیایم که صاحب مغازه دستم را گرفت؛ میگفت: «نمیگذارم برگردی ایران؛ همینجا بمان و نزد من کار کن.» میگفت حاضر است همهجوره من را تامین کند، اما من قبول نکردم.
دیوار آن رستوران بینراهی
به مسافرت رفته بودم. در جاده متوجه دیوار رستورانی شدم که جملهای تبلیغاتی به بدترین شکل ممکن رویش نوشته شده بود. با مالک رستوران که صحبت کردم، گفت: «هر چه زنگ میزنم، کسی از شهر نمیآید تا برایم بنویسد؛ برای همین خودم به این شکل نوشتم.»
گفتم: «اگر یکی پیدا شود برایت بنویسد، به او چه میدهی؟» گفت: «ناهار میهمان من است.» خواستم قلمی برایم بیاورد و بعد شروع کردم به رنگ زدن دیوار. همانطور تَراتَر(هنگامی که رنگ زمینه هنوز خشک نشده باشد) جملهای را که میخواست، نوشتم بدون اینکه رنگها قاطی شود. خلاصه هنوز داشت غذای من را درست میکرد که رفتم پیشش و گفتم: «حاجی! ببین خوب شده است؟» مانده بود متعجب که کی و چطور کار را تمام کردم؟
فاضلی که بیشتر از هر نوع کاری، پردهنویسی محرم و حجاج را تجربه کرده است، به این چند بیت هم علاقه زیادی دارد؛ «پرسیدم از هلال ماه چرا قامتت خم است/ آهی کشید و گفت که ماه محرم است/ گفتم که چیست ماه محرم، به گریه گفت/ ماه عزای اشرف اولاد آدم است.»
«جوانان دنبال هنر بروند؛ چون هرکجای دنیا که باشند، با هنرشان درآمد دارند.» این آخرین جملهای بود که پردهنویس محله گلریز، ما را به شنیدنش میهمان کرد.
* این گزارش در شماره ۱۷۲ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۱۱ آبان ماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.