
بزرگترین هیئت منطقه۵ مشهد در تکیه شاهزاده علیاکبر(ع)
محرم دیوار به دیوار شهر را که سیاهپوش میکند، آدمهایی که تا دیروز در لباس کسبه و معلم و دکتر میشناختیم، همه یک نقش و یک نام میگیرند. میشوند «نوکر امام حسین (ع)» و بسیاری از خانههای شهر حتی اگر شده اتاق کوچکی باشد، تکیه میشوند و روضهخانه عزای حسینی.
منزل حاج حسن مرادی در محله کوی سلمان هم یکی از همین منازل است که ۱۴ سال است اهالی آن را با نام تکیه شاهزاده علیاکبر (ع) میشناسند. هر ساله همزمان با ایام محرم و دیگر مناسبتهای مذهبی، بزرگترین هیئت منطقه از این تکیه راه حرم را در پیش میگیرد. گزارش پیش رو روایت حال و هوای این تکیه و خادمان آن در روز عاشورا و دیگر روزهای مذهبی سال است.
اشک حلّال معماست معمای حسین(ع)/ نرسد دست تخیّل به بلندای حسین (ع)
اهالی تکیه شاهزاده علیاکبر (ع) حالا ۱۴ سالی میشود که هرصبح روز عاشورا همراه با کاروان نمادین امامحسین (ع)، راهی نزدیک به ۵ کیلومتر را طی میکنند تا ظهر عاشورا به آستانبوسی حضرت رضا (ع) برسند؛ راهی که از بولوار میرزاکوچکخان، خیابان سرخس، خیابان نواب و پنجراه میگذرد و به سرمنزل دوست میرسد. حرکت کاروان نمادین قافله کربلا، علاوه بر شور عزادارانش، یکی از جاذبههای این هیئت بهشمار میرود.
علمها رو به سمت حرم میایستند. سهبار بهرسم سلام، سر خم میکنند و بعد رو به سوی سینهزنان میچرخانند
نیست بر لوح دلم جز الف قامت او/ بر زبانم نرود غیر الفبای حسین
با کاروان که همراه میشوی، میتوانی بارقههایی از آداب و رسوم و سنت عاشوراهای قدیم مشهد را در رفتار و کردار مردمی ببینی که خود را نه به اسم که با صفت، نوکر امامحسین (ع) صدا میزنند. کمکیرفتن یکی از همین رسوم است. بنا بهگفته بانی این هیئت، صبح عاشورا رقمی نزدیک به ۱۲۰ هیئت عزادار مشهدی بنا به رسم کمکیرفتن، سمت این هیئت را میگیرند تا ۴۸ علم به یاد علمدار دشت کربلا، راهی کوچه و خیابان شهر شود.
علمها رو به سمت حرم میایستند. سهبار بهرسم سلام، سر خم میکنند و بعد رو به سوی سینهزنان میچرخانند؛ چون آنها دلیل سلام دوم هستند. بعد از آن علم و علمداران بنا به کسوتی که دارند، عقب میروند. به این صورت که کوچکترین علمدار در ابتدای صف میایستد و پیرترین غلام این جمع در آخر صف. بنا بر این آیین، علمداران بهترتیب سنوسال خدمتگزاری، زیر سایه پیرترین علمدار قرار میگیرند. کاروان همراه با صدای سنج و شیپور راهی حرم میشود؛ کاروان پشت کاروان، سینهزن روبهروی سینهزن.
چشم تا روشن از این است که او را دیده است/ پس چرا باز شود جز به تماشای حسین؟
کجاوهها همراه با پارچههای سبز و سفید و مشکی آذین بسته و بار شترها میشود. بانی این هیئت میگوید: «رسم داریم هرساله تعدادی شتر را که کرایه دوروزه آن ۳ میلیون تومان میشود، از سبزوار و نیشابور به حرم بیاوریم تا کجاوهکش کاروان نمادین کربلا باشند.
بنا به رسم هرساله، یک کامیون نخل بیثمر هم از طبس سفارش داده میشود که برای تزیین تکیه استفاده میگردد. قسمتی از آن در عصر عاشورا هنگام مراسم خیمهسوزان، به آتش کشیده شده و تعدادی هم به هیئتهای دیگر پیشکش میشود. این هیئت که ۱۵۰ نیروی ثابت در تدارک مراسم آن دخیل هستند، هرسال جمعیتی نزدیک به ۵ هزار نفر را با خود همراه کرده و به عصر عاشورا میکشانند. شور و صفای این اهل بیریا، نهتنها اهالی محله حسینآبادِ کرمانیها که تمام منطقه و شهر را به این نقطه میکشاند تا تماشاگر روایتی باشند که تا هنوز، تاریخ برای مظلومیتش گریه میکند.
صبح عاشورا ۱۲۰ هیئت عزادار مشهدی بنا به رسم کمکیرفتن، سمت این هیئت را میگیرند
بهتر از آب حیات است، بپرسید از خضر/ اشک هرکس که رسیده است به امضای حسین (ع)
کاروان و دسته عزاداران ظهر عاشورا به حرم میرسند. نوحهخوانی و مرثیهسرایی به اوج میرسد. دسته عزاداران طبق سنت هرساله نماز ظهر عاشورا را در جوار آستان ملائکپاسبان امامرضا (ع) اقامه میکنند و پس از آن همزمان با غروب آفتاب، مراسم شام غریبان همراه با صدای رجزخوانی شمر آغاز میشود. چکاچک شمشیرها، گریهها را بلندتر میکند تا هرکس سهمی در همراهی با امام خود داشته باشد.
آفتاب که چهره میپوشاند و کاروان که به اسیری میرود، شام غریبانی دیگر هم به پایان میرسد تا هرهیئت زیر سقف مسجدی، دست عزا بر سینه بکوبند و بر این داغ عظیم نوحه سردهند.
شعر عاجزتر از آن است که قادر باشد/ اندکی فهم کند معنی والای حسین
این سطرها روایت دستوپاشکستهای از مراسمی پرشور است که سرمشق آن با خون حسین (ع) نوشته شده است. آیینی که شکل تکرارشده دلدادگی هزاران مرد و زن این مرزوبوم است که شبیهش را میتوان در هرکوچه و خیابان این شهر دید. هرکس به هرشکلی که آموخته، به عرض ارادت مشغول است و به این خدمت، افتخار میکند.
مراسم عصر عاشورا تنها گوشهای از برنامههای هرساله تکیه شاهزاده علیاکبر (ع) منطقه ماست. برگزاری مراسم مختلف عزاداری، سینهزنی، حرکت هیئت عزادار در همه جمعههای ماه محرم در کنار روضهخوانی و مقتلخوانی در مناسبتهای دیگر سال را هم باید به کارنامه پربار این هیئت نوپا، اما بزرگ اضافه کرد.
حاجبراتعلی مرادی: متولد سال ۱۳۱۳، بانی هیئت و یکی از قدیمیهای حسینآباد کرمانیهاست. قدیمترها وقتی جوان بوده و بازویی برای کار داشته، آستین همت بالا میزند و به همراه چند تن دیگر، مسجد صاحبالزمان (عج) این محله را که میان اهالی به مسجد بزرگ معروف است، مرمت میکند. حاجبرات، بانی برگزاری مراسم عزاداری در حسینآباد قدیم است. میگوید: رسم داشتیم مراسم عزا برپا و ظهر عاشورا از مردم با بارگذاشتن بساط آبگوشت، پذیرایی کنیم. بعد هم علمهای چوبی را که به آن کُتل میگفتند، میگذاشتیم و عزاداران دور علم سینه میزدند. عصر عاشورا هم به زیارت اهل قبور میرفتیم.
حاج حسن مرادی: مدیر تکیه شاهزاده علیاکبر (ع) است. بچه که بوده، توی هیئت حضرت علیاصغر (ع) سینه میزده. سال ۸۰ بهسبب علاقه و ارادتی که به سروروسالار شهیدان داشته، طبقه پایین خانهاش را که زیربنای آن ۲۵۰ متر است، به حسینیه و تکیه شاهزاده علیاکبر (ع) تبدیل میکند. میگوید: امیدوارم آقا این کم ما را به کرم خودش قبول کند! تلاش کردهام با کمک خیران و پیرغلامان درگاه امامحسین (ع)، هرساله مراسم پرشکوهی را برپا کنم و قصد دارم تا روزی که زندهام، این راه را ادامه دهم. البته این هیئت بانیان دیگری همچون برادران سادات میرشیبانی، برادران محمدزاده، برادران دشتیان و حاج حسین میرزایی نیز دارد که جملگی خادمان امام شهیدمان هستیم.
سیدحسین ضیاءالحق: اهالی هیئات مذهبی مشهد، او را با نام حسین علمدار میشناسند. از کودکی وارد این دستگاه شده و ۱۴ سال است که علمدار و میانهدار تکیه محبوب این محله است. میگوید: «برادرم علمدار بود. از دهسالگی یاد گرفتم که علمهای کوچک را قُلُب بزنم. این اصطلاح هم معنی همان کمری زدن است. برای بلند کردن علم همیشه وضو میگیرم. بسما... میگویم و دستم را به شیردست (پایه علم) میبرم. علم تنها چند تکهآهن خوشنقشونگار نیست؛ هر قطعهاش معنای و قصه خودش را دارد و درنهایت همهاش عرض ارادت است به آستان سرور جوانان اهل بهشت. امید که توفیق این بندگی را داشته باشم و تا روزی که نفس میکشم، علمدار این خانه باشم!
کوچکترین علمدار در ابتدای صف میایستد و پیرترین غلام این جمع در آخر صف
محمود فالبین: مسئول تدارکات و تزیین خیمههاست. علاوه بر این مسئول اجرای مراسم خیمهسوزان عصر عاشوراست. میگوید: «حدود ۵۰ نفر، دستاندرکار اجرای نمایش خیمهسوزان هستند. ۲۰ نفر سربازند. ۲۰ نفری هم در نقش اسیر بازی میکنند و باقی هم نقش نامداران سپاه اشقیا نظیر شمر، ابنزیاد و عمرسعد را ایفا میکنند. لباس این جمع را یا خیاطان میدوزند یا از هیئتهای دیگر به قرض گرفته میشود. عصر عاشورا پس از رجزخوانی شمر، خیمهها آتش زده میشود و اهلبیت امام شهیدمان، در شب شام غریبان به اسیری میروند.»
اکبر داوودی: روضه و مقتلخوان این هیئت است. آموزش روضهخوانی را از هشتسالگی زیر نظر استادانی، چون حاجآقا کشمیری و خوشچهره تعلیم دیده است. میگوید: «مرحوم عمویم، حاجمهدی داوودی، به من میدان داد تا وارد این حرفه شوم. بیشتر مصیبتخوان و راوی تاریخ حقیقی کربلا هستم، با این تفاوت که این روایتگری با حزن و اندوه خوانده میشود. این هنر میطلبد که مصیبتخوان، اشراف کاملی به تاریخ داشته باشد. من هم به همین منظور به کتابهایی، چون منتهیالامال و خصایصالحسینی مرحوم شوشتری استناد میکنم.»
حسین بخترونده: متولد ۱۳۶۴ است و از ابتدای پا گرفتن این تکیه، مداح آن بوده است. میگوید: «مداحی را از هفتسالگی شروع کردم و پیش استادانی، چون حاجآقا مؤید، وفایی و اکبرزاده شاگردی کردهام. سبک خاصی ندارم و، چون کاسب هستم، بیشتر اشعاری را میخوانم که میان عامه رواج دارد و به قول معروف، کوچهبازاری است. بیشتر اوقات هم اشعاری کردهام با کمک خیران و پیرغلامان درگاه امامحسین (ع)، هرساله مراسم پرشکوهی را برپا کنم و قصد دارم تا روزی که زندهام، این راه را ادامه دهم. البته این هیئت بانیان دیگری همچون برادران سادات میرشیبانی، برادران محمدزاده، برادران دشتیان و حاج حسین میرزایی نیز دارد که جملگی خادمان امام شهیدمان هستیم.
سیدحسین ضیاءالحق: اهالی هیئات مذهبی مشهد، او را با نام حسین علمدار میشناسند. از کودکی وارد این دستگاه شده و ۱۴ سال است که علمدار و میانهدار تکیه محبوب این محله است. میگوید: «برادرم علمدار بود. از دهسالگی یاد گرفتم که علمهای کوچک را قُلُب بزنم. این اصطلاح هم معنی همان کمری زدن است. برای بلند کردن علم همیشه وضو میگیرم. بسما... میگویم و دستم را به شیردست (پایه علم) میبرم. علم تنها چند تکهآهن خوشنقشونگار نیست؛ هر قطعهاش معنای و قصه خودش را دارد و درنهایت همهاش عرض ارادت است به آستان سرور جوانان اهل بهشت. امید که توفیق این بندگی را داشته باشم و تا روزی که نفس میکشم، علمدار این خانه باشم!
محمود فالبین: مسئول تدارکات و تزیین خیمههاست. علاوه بر این مسئول اجرای مراسم خیمهسوزان عصر عاشوراست. میگوید: «حدود ۵۰ نفر، دستاندرکار اجرای نمایش خیمهسوزان هستند. ۲۰ نفر سربازند. ۲۰ نفری هم در نقش اسیر بازی میکنند و باقی هم نقش نامداران سپاه اشقیا نظیر شمر، ابنزیاد و عمرسعد را ایفا میکنند. لباس این جمع را یا خیاطان میدوزند یا از هیئتهای دیگر به قرض گرفته میشود. عصر عاشورا پس از رجزخوانی شمر، خیمهها آتش زده میشود و اهلبیت امام شهیدمان، در شب شام غریبان به اسیری میروند.»
را از اینترنت، انتخاب و برایشان آهنگسازی میکنم. مداحان قدیم بیشتر با سبک آذر که بسیار سخت و سنگین است، عزاداران را برای سینهزنی آماده میکردند، اما جوان امروز طالب تنوع است. من هم تلاش میکنم این تنوع را بدون وارد شدن به بدعتهای تازهای که گریبانگیر نوحهسرایی امروز است، اجرا کنم.»
حاج علی مرادی: شانزدهساله بوده که راهی جبهه میشود و این روزها جانباز ۵۰ درصد است. از وقتی خودش را شناخته، توی هیئت بوده و به قول معروف توی این آستان قد کشیده و قامت استوار کرده. حالا هم یکی از کسانی است که به رتقوفتق امور هیئت میپردازد. گاهی هم پرداخت قسمتی از هزینههای موجود را بهعهده میگیرد. میگوید: «دستگاه امامحسین (ع) لحظهبهلحظهاش خاطره است، حتی شیون و نالهاش. از روزی که خدمت به اهلبیت را شروع کردم، هرچه از خدا خواستهام، اجابتم کرده و خداراشکر فرزندانی اهل صالح دارم و این بزرگترین نعمت است.»
جواد اکبرنژاد: جواد که حالا یکی از هیئتیهای پروپاقرص تکیه شاهزاده علیاکبر (ع) است، سالها پیش بر اثر بیماری، قدرت راه رفتن را از دست میدهد و فلج میشود، اما بهگفته اعضای هیئت، سال ۸۳ شفا میگیرد و این روزها مثل یک انسان سالم روی دوپا ایستاده و میزبان مهمانان هیئت است. میگوید: «شب عاشورای ۱۱ سال پیش بود؛ من پایم را وسط مجلس دراز کرده بودم. مهمانان زیادی آمده بودند و جا کم بود. حاجحسن مرادی که حواسش به بیماری من نبود، گفت: جوادجان! پایت را جمع کن. گریه کردم و بلندبلند داد زدم: آقاجان! خودت باید شفایم بدهی. بعد هم آهسته روی دوپایم ایستادم و تابهامروز دیگر روی ویلچر ننشستهام.»
* این گزارش در شماره ۱۷۲ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۱۱ آبان ماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.