کد خبر: ۱۱۵۹۹
۱۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۰
نوجوان محله صاحب‌الزمان ۲۰۰ کتاب خوانده است

نوجوان محله صاحب‌الزمان ۲۰۰ کتاب خوانده است

سه سال پیش که محمد‌صادق سعیدیان شروع به کتاب‌خواندن کرد، فقط برای پر‌کردن اوقات فراغتش بود، ولی حالا کار به جایی رسیده که بدون خواندن چند صفحه کتاب، روزش را تمام نمی‌کند. او با حضور در کتابخانه بیش از دویست‌کتاب خوانده است.

سه سال پیش که شروع به کتاب‌خواندن کرد، فقط برای پر‌کردن اوقات فراغتش بود، ولی حالا کار به جایی رسیده که بدون خواندن چند صفحه کتاب غیردرسی، روزش را تمام نمی‌کند.

کتابخانه علامه‌طباطبایی محله صاحب‌الزمان (عج) فقط چند قدم با خانه‌شان فاصله دارد و محمد‌صادق سعیدیان، نوجوان دوازده‌ساله، روزی چند‌ساعتش را اینجا می‌گذراند. او توانسته است در این مدت بیش از دویست‌کتاب بخواند.

 

- چه شد که سراغ کتابخانه علامه‌طباطبایی و کتاب‌خواندن رفتی؟

از همان کودکی دست خواهر بزرگم کتاب می‌دیدم. او بعضی وقت‌ها از همین کتابخانه علامه‌طباطبایی برای من کتاب‌های مصور می‌گرفت و داستانش را تعریف می‌کرد. سال سوم بود که خودم به کتابخانه رفتم و ثبت نام کردم.

- به چه کتاب‌هایی بیشتر علاقه داری؟

داستانی و رمان به‌ویژه کتاب‌هایی که مربوط به داستان زندگی افراد بزرگ و معروف و شهداست. همین چند وقت پیش بود که کتابی درباره زندگی ابوعلی‌سینا خواندم.

- به‌جز اینجا به کتابخانه‌های دیگر هم می‌روی؟

همه کتاب‌های مورد‌علاقه‌ام در کتابخانه علامه‌طباطبایی را خوانده‌ام؛ برای همین طی یک‌سال اخیر سراغ کتابخانه فردوسی، شریعتی و حرم مطهر رضوی هم رفته و از آنجا کتاب امانت گرفته‌ام. ولی معمولا کتاب‌های امانتی را هم به اینجا می‌آورم و می‌خوانم.

- چند‌ساعت در روز کتاب می‌خوانی؟

حدود پنج‌ساعت. بعد از اتمام تکالیف مدرسه و خواندن درس‌هایم، تنها تفریحم همین کتاب‌خواندن است. البته گاهی با دوستانم فوتبال هم بازی می‌کنم.

- اولین کتابی را که خواندی به یاد داری؟

مجموعه داستان‌های «تَن‌تَن» را خواندم که خیلی دوست داشتم.

- کدام کتاب را بیشتر دوست داری؟

رمان «رؤیای نیمه شب» را خیلی دوست دارم. نویسنده این کتاب آقای مظفر سالاری است. علاوه‌بر این کتاب‌های «گل دقیقه نود»، «خال هندو» و «دردسر‌های آقاجون» را هم دوست دارم که همگی درباره انقلاب است.

- کتاب‌خواندن چه لذتی برای تو دارد؟

اول اینکه با کتاب‌خواندن، وقتم را پای گوشی و تلویزیون تلف نمی‌کنم. دوم اینکه هر کتابی که می‌خوانم، نکته‌ای از آن یاد می‌گیرم که در زندگی به کارم می‌آید. مثلا از داستان‌های انقلابی یاد گرفتم که در‌برابر ظلم نباید سکوت کرد و باید مقابل دشمن ایستاد.

- دوستانت را هم به کتاب‌خوانی ترغیب می‌کنی؟

خیلی از دوستانم را عضو کتابخانه کرده‌ام و خیلی وقت‌ها بعد از مدرسه با آنها به کتابخانه می‌آییم و چند ساعتی با هم کتاب می‌خوانیم.

- کتابی را خلاصه و ارائه کرده‌ای؟

یک‌بار موضوع انشا، خلاصه کتاب انقلابی بود که من رمان «دست‌های رنگی» را خلاصه و در کلاس ارائه کردم. داستان این کتاب درباره پدر و پسری بود که هر کدام مسیر متفاوتی را طی می‌کردند. پدر از افسران نیروی شاهنشاهی بود و پسر انقلابی‌اش، تهیه و پخش اعلامیه‌ها را برعهده داشت.

 

* این گزارش شنبه ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۴ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44