در روزگاری که دوربینهای عکاسی رواج نداشت و در دسترس همگان نبود، برخی وقایع آنچنان که بایدوشاید ثبت نشدند؛ واقعه به توپ بستن حرم مطهر رضوی که در سال۱۳۳۰ قمری (۱۲۹۱ خورشیدی) اتفاق افتاد، یکی از همین وقایع است؛ واقعهای که یک پرده نقاشی از آن باقی مانده و سندی است بر بسیاری از جنایتهای رخداده در آن روزگار.
این پرده نقاشی که به تابلوی «توپبندی» معروف است، اگرچه باعث خشم روسها شد، آنچنان که نقاشش، میرزا طاهر، را بهخاطرش به زندان انداختند، ارزشش را داشت، چون او با همین اثر در تاریخ ماندگار شد و برای آیندگان هم سندی تاریخی و هنری به یادگار ماند.
نقاشی میرزاطاهر یک تصویر چاپ سنگی است که بعدها برای محافظت، آن را بر صفحهای مقوایی چسباندهاند و درواقع تلاشی برای توصیف واقعه و خبررسانی درباره یکی از مهمترین حوادث تاریخ مشهد و حرممطهررضوی با زبان هنر است و میتوان گفت اولین نمونه در نوع خود است.
بهزاد نعمتی، پژوهشگر بنیاد پژوهشها و مرکز اسناد آستانقدسرضوی، مقالهای درباره جزئیات این پرده و ارزش تاریخی و هنری آن نوشته است که در سطرهای بعدی خلاصهای از آن را مرور میکنیم.
اسم کاملش «میرزا طاهربنعبدالجواد مشرفرضوی» است، معروف به طاهررضوی و ملقب به مُصنعالتولیه. سال تولدش معلوم نیست، اما سال ۱۳۱۸ خورشیدی دارفانی را وداع گفته است.
او یک هنرمند (نقاش و خوشنویس، شاعر) و صنعتگر مشهدی در دوره قاجار و پهلوی اول بوده که هنگام به توپ بستن حرم جزو خدمه آستانقدسرضوی به شمار میرفته است.
دکتر ابوالفضلحسنآبادی، استاد و پژوهشگر تاریخ، او را از خاندان خازنی میداند که جزو سادات ناظریه رضوی مشهد هستند.
روایت است که پدرش مشرف روشنایی حرممطهر بوده و پس از مرگ او، برادر بزرگترش، «میرزا هدایت»، شغل پدر را عهدهدار و میرزا طاهر هم نایب مشرف روشنایی حرم مطهر شده است. برادر دیگر او، میرزاحاجیآقا، نیز بعدا به معاونت روشنایی حرممطهر رسیده است؛ بنابراین هر سه برادر در آستانقدسرضوی شاغل و به حسن خط و ربط شهرت داشتهاند.
حسن خط طاهر تنها به نوشتن زیبای مکاتبات اداری و سیاقنویسی محدود نمیشده و در حدی بوده است که یک خوشنویس ممتاز به شمار میرفته و کتیبهنویسی میکرده است. کتیبههایی از او در صحن عتیق و مسجد گوهرشاد وجود دارد که مهارت و هنرش را نشان میدهد.
عمده این کتیبهها بازنویسی آثار خوشنویسان بزرگ گذشته (چون علیرضاعباسی و محمدرضاامامیاصفهانی) است که با رقم «ط» یا «طاهر رضوی» نگاشته شده است و از چیره دستی او در خط ثلث خبر میدهد. سوای اینها، گویا او در چندین فن و صنعت هم مهارت داشته، اما بیشتر از همه در کار روشنایی حرم و ساعتسازی مشهور بوده است و در حجرهای که در صحن عتیق داشته، به کار تعمیر ساعت مشغول و در تنظیم دستگاههای ساعت حرم کمک میکرده است.
از میرطاهر یک دفتر شعر و چند تابلوی نقاشی باقی مانده که معروفترین اثرش پرده «توپبندی حرممطهر» است. این اثر از اولین نمونههای اطلاعرسانی و نیز تبلیغ هنری، علیه نیروی متجاوز است که در قالب یک تکنگاره چاپسنگی تولید و منتشر شده است.
به توپ بستن حرممطهررضوی، یکی از فجایع دردناک در تاریخ مشهد است؛ واقعهای که در پی قرارداد معروف به ۱۹۰۷میلادی و حضور قوای نظامی روسیه در خراسان رخ داد. در این روزگار، واحدهای نظامی روسیه در چند مرحله وارد مشهد شدند که آخرین مرحله ورود دستههایی با توپخانه و تجهیزات کامل در سال۱۳۳۰قمری بود.
این روزگار در مشهد همزمان است با فعالیتهای محمدعلیشاهقاجار بر علیه مشروطه. این دست فعالیتها سبب درگیری مخالفان و موافقان مشروطه با یکدیگر در سراسر ایران شد که مشهد هم از آن مستثنا نبود.
همین هم شد که مخالفان مشروطه -که بهصورت پنهانی از سوی انگلیس و بهویژه روسیه حمایت میشدند- به سرکردگی افرادی همچون سیدمحمدیزدی (معروف به طالبالحق)، یوسفخانهراتی، علیاکبرنوقانی و محمدقوشآبادی، ارگ و سپس حرممطهر را پایگاه اغتشاشات خود کردند و در حرممطهررضوی متحصن شدند؛ بهاینترتیب امنیت شهر از میان رفت و روسیه به این بهانه، نیروهایش را در شهر پراکنده کرد و در ادامه هم با افزایش درگیریها والی خراسان تحتفشار روسها استعفا داد و قشون روس امنیت شهر را در دست گرفت و نظمیه را کاملا خلعسلاح کرد.
روسها سپس به گروههای مستقر در حرم ضربالاجلی چندساعته برای تخلیه این مکان مقدس دادند، اما نهایتا در ۱۰ربیعالثانی ۱۳۳۰قمری، دوساعتونیم مانده به غروب، بمباران حرممطهر را آغاز کردند که تا نیمساعت از شب رفته ادامه یافت؛ سپس با تصرف صحن کهنه و مسجد گوهرشاد وارد روضه منوره شدند و به کشتار مردم و بسیاری از زائران بیگناهی پرداختند که جزو هیچکدام از گروههای متحصن در حرم نبودند.
در این حمله که مورخان آن را «فتنه الکبری»، «آشوب آخرالزمان» و «عاشورای ثانی» لقب دادهاند، خسارات زیادی به اماکن متبرکه بهویژه گنبد مطهر و مسجد جامع گوهرشاد وارد آمد و برخی اشیای نفیس و کتب کتابخانه آستانقدس مفقود شدند. در منابع تاریخی، تعداد کشتگان این واقعه را تا هشتصد نفر نیز ذکر کردهاند، اما قول درست دراینباره شصت تا هفتاد نفر است.
روایت است که میرزاطاهر (در آن دوران خادم حرم و مسئول ساعت و روشنایی بوده است) میتواند پنج روز بعد از حمله روسها وارد حرممطهررضوی شود. او یک حجره در صحن عتیق داشته که در آنجا به کار ساعتسازی مشغول بوده است، اما وقتی به حجرهاش میرسد، میبیند که در شکسته و همه وسایل مغازه غارت شده است.
این موضوع در کنار تخریب حرم و کشته شدن بسیاری از مردم، سبب ناراحتی شدید او میشود، آنچنان که شعری دراینباره میسراید و چندی بعد هم نقاشی پرده توپبندی حرممطهر را آغاز میکند.
میرزاطاهر مینویسد: «مرا حجرهای بود در صحن عتیق/ به اصلاح ساعت بُدَم من رفیق/ در آن شب که این واقعه آمد عیان/ به کاشانه بودم ز غم ناتوان/ پس از پنجمین روز گشتم خبر/ در آن حجره چیزی نمانده دگر...»
او پس از پایان دادن به نقاشی واقعه به توپ بستن حرم، اشعار و عباراتی درباره حادثه هم در اطراف پرده اضافه و آن را به صورت چاپ سنگی منتشر و بعد در بازار پخش میکند. کنسولگری روس بعد از اینکه متوجه موضوع میشود، جمع کردن نقاشیها را شروع و میرزا طاهر را بازداشت و زندانی میکند.
خودش درباره این اتفاقها چنین سروده است: «به یک صفحه شد رسم آن داستان/ که آگه شود روح اهل جهان/ چو آن صفحه از طبع آمد برون/ مرا بخت، چون طبع شد واژگون/ خبر یافت از آن نقشه کنسولگری/ روانش برافروخت، چون آذری/ بگفتا بباید شود دستگیر/ به زندان نظمیه گردد اسیر/ مرا جلب کردند وقت پسین/ به نظمیه بردند آن ظالمین»؛ اما این نقاشی در کجا چاپ شده است؟
به گفته پژوهشگر مقاله، باتوجهبه تمایلات ضدروسی میرمرتضیقرهباغی، مدیر وقت دارالطباعه توس، به احتمال زیاد این تابلو در چاپخانه او چاپ و سپس در میان مردم کوچه و بازار پخش شده است. تابلو یا پرده را هم ظاهرا با قلم فلزی، مرکب چاپ سنگی و بهصورت افقی ترسیم کردهاند.
او در یک صفحه افقی، نمایی از صحن کهنه را کشیده که در آن چندبرش از جنایتها و حوادث رخداده در به توپ بستن حرم مشاهده میشود؛ مثلا در شمال شرقی صحن عتیق، پیکرهای حدود سی تن از کشتگان را کشیده که در گوشهای روی هم گذاشته شدهاند. کمی آنطرفتر هم عدهای پیر و جوان مشغول گذاشتن چندکشته دیگر در تابوت هستند تا آنها را از طریق در سمت شمالی صحن (کنار ایوان عباسی) به بیرون ببرند.
در جایی دیگر از این پرده هم دستهای از اسرا و کشتگان دیده میشوند که دری برای بیرون رفتن آنان به سوی غسالخانه و قبرستان قتلگاه باز است؛ درست مطابق آنچه در گزارشهای تاریخی از این واقعه نوشته شده است.
در میان این مردم، دوسه نیروی نظامی روس پیاده و سوار با اسب که سگی هم همراهشان هست حضور دارند. یک سالدات روس بر لبه سکوی جلوی سقاخانه نشسته و به سوی گنبد طلا و پنجره فولاد نگاه میکند.
نکته جالب در این نقاشی این است که میرطاهر اسم سه تن از کشتگان این حادثه را در کنار تصویرشان نوشته است: ملاحیدر، سیدنوری و شیخ بلوجردی (بروجردی). جالب است بدانید که ملاحیدرقادری یکی دیگر از کشتگان بنام این واقعه است که برابر گزارشهای باقیمانده، ظاهرا در ایوان طلای نادری بهضرب گلوله کشته شده است.
رد گلولهها بر بنای حرممطهررضوی یکی دیگر از موضوعاتی است که میرطاهر برای ثبت آنها در نقاشیاش دقیق بوده است. او برای نشان دادن رد گلوله روی گنبد، کنار پنجره فولاد و داخل یکی از غرفههای بالایی صحن عتیق، کلمه «گلوله» را نوشته است.
این خادم حرممطهر همچنین در دو کنج شمال شرق و جنوب شرق صحن، دو قاب خالی به شکل قرینه باقی گذاشته و داخل آنها اشعاری درباره این رویداد نوشته است: «آنان که کشتهاند و گرفتار نیک ببین/ با آنکه جمله بیگنه و در دعای خیر/ [..]/ اندر حریم شاه بُدندی اسیر کین».
آن روزها درگاه قرآنخانه حرم در ایوان طلا، بهطور موقت با شبکه سیمی مسدود بود
در کنج راست پرده و بیرون از کادر تصویر هم یک توپچی با قبضه توپ در دست دیده میشود که به سوی گنبد مطهر نشانه رفته و در حال شلیک گلولهای است. در اینجا هم میرطاهر این بیت را نوشته است: «از چرخ کجمدار آبنوسی/ شد این گنبد نشان توپ روسی».
در بخش جنوب شرقی صحن هم عدهای از مردم (حدود پنجاه تن که شش نفرشان زن هستند) در گوشه صحن نشانده شدهاند. پیرمردی در پهلوی آنها نشسته و کودکی را در بغل گرفته است. میرطاهر در کنار این پیرمرد و کودک این جمله دردناک را سیاهه کرده است: «دم ضریح کشته شد.»
این صحنه احتمالا به فردی بهنام شیخ نیشابوری مربوط است. در مکتوبات آمده که فرزندش درحالیکه مقابل ضریح و در آغوشش بوده، بر اثر اصابت گلوله روسی کشته شده است.
در ادامه، هشت اسب نظامی روس در امتداد یک بخش از جوی آب داخل صحن و سه اسب در قسمت دیگری کنار هم به صف نقش خوردهاند و عدهای سوار و پیاده تفنگدار روس در این بخش از صحن پراکندهاند. یک درشکه، یک گاری و دو قبضه توپ و یک قبضه مسلسل در مقابل پنجره فولاد و رو به آن قرار دارد که سربازی در کنار هرکدام ایستاده است؛ این مشابه صحنهای است که متولیباشی آستانقدسرضوی، هنگامی که اولین بار بعد از واقعه، به صحن وارد شده به چشم خود دیده است.
در نقاشی میرطاهر، همه صحن و مسجد مملو از سالدات و قزاق است؛ اسبها را وسط صحن بسته و توپها را هم همانجا گذاشتهاند. عدهای سرباز هم بر بام پراکندهاند و دو تفنگدار دیگر روس نیز در دو سوی گنبد از پنجرهها به داخل گنبد اسلحه گرفتهاند. دوسه سرباز روس نیز تپانچه به دست دیده میشوند. گنبد مطهر هم از گلولههای توپ آسیب دیده و نقاش تعداد گلولهها را نوشته است: «۲۱ گلوله». در جای دیگری از این پرده یک جمله دردناک دیگر نیز سیاهه شده که نشان از تلخی ماجرا دارد: «خوشا به حال آنان که قبل از این واقعه مرده بودند.»
در بالای هر سه ایوان حاضر در تصویر، نام آنها با عبارت «ایوان طلا»، «نقارهخانه» و «ایوان عباسی» نوشته شده است. میرزاطاهر در جایی از نوشتههایش هم توضیح میدهد که شنیده است در این حادثه ۷۱تن کشته و دویست مرد و زن از آن شب تا روز دیگر در حرممطهر اسیر بودهاند.
ناگفته نماند آن روزها درگاه قرآنخانه حرم که در ایوان طلا قرار داشت، بهطور موقت با شبکه سیمی کاملا مسدود بوده است و روسها که از وارد نشدن کسی به آن مطمئن بودند، واردش نشدند و با شگفتی قرآنهای نفیس داخل آن از دستبرد در امان ماند؛ درگاه مسدود قرآنخانه در نقاشی میرطاهر منعکس است.
یکی از نکات جالب دیگر در نقاشی میرطاهر وجود دو زن با لباس فرنگی و کلاه در در گوشه پایین پرده است. در نقاشی، این دو زن از درشکه پیاده شده و در مقابل ایوان طلا به تماشا ایستادهاند و یکی از آنان چتری در دست دارد. پیداست تنها درشکهای که در صحن و در همان نزدیکی قرار دارد، مربوط به آنهاست؛ این قسمت از تصویر مطابق با گزارشهایی است که از بازدید عمال روس و مادامهایشان از داخل حرم بعد از واقعه خبر میدهد.
* این گزارش چهارشنبه ۹ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۳۴۷ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.