کد خبر: ۱۰۳۲۹
۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰

خاطره ستاره ۹ ساله والیبال درباره پرتاب توپ قبل از سوت داور

بهاره رحیمی کوچک‌ترین عضو تیم والیبال محله فردوسی است که در چندین مسابقه خوش درخشیده و برای مسابقات استانی معرفی شده، اما به‌دلیل کم‌بودن سنش اجازه حضور در آن را نیافته است.

گاهی قبل از سوت داور توپ را پرتاب می‌کند، گاهی زمین می‌خورد و صدای گریه‌اش بلند می‌شود. بعضی وقت‌ها کنار قدبلند‌ها کم می‌آورد، اما گاهی هم با چابکی کودکی، توپ را از دستان آنها عبور می‌دهد. آن‌قدر بازی‌اش خوب است که با سرویس‌های او تیم بالا می‌رود. بهاره رحیمی ۹‌سال بیشتر ندارد و کوچک‌ترین عضو تیم والیبال محله فردوسی است.

او در چندین مسابقه خوش درخشیده و برای مسابقات استانی معرفی شده، اما به‌دلیل کم‌بودن سنش اجازه حضور در آن را نیافته است. با‌این‌حال عضو ثابت بازی‌های دوستانه است و مربی‌اش آینده درخشانی را برای او می‌بیند.

- از کی والیبال را شروع کردی؟
من و مامانم و خواهرم والیبال دوست داریم. چهار‌پنج‌ساله که بودم با مامانم می‌رفتم سالن و بازی او را نگاه می‌کردم. در مدرسه هم با خواهرم بازی می‌کردم. پارسال که معلم ورزش خواهرم بازی من را دید، خیلی خوشش آمد و به مامانم گفت من را ببرند استعدادیابی ورزشی. آنجا که رفتم گفتند خیلی والیبالم خوب است و من را به مربی‌ام خانم مینا واعظ معرفی کردند. از همان موقع دارم با او تمرین می‌کنم. خیلی هم از ایشان ممنونم. چیز‌های زیادی را به من یاد می‌دهد.

- در زمین والیبال بزرگ‌سالان و با تور آنها بازی می‌کنی؟
ما در محله فردوسی سالن ورزشی خوب و با امکانات، حتی برای بزرگ‌سالان نداریم. من هم بیشتر وقت‌ها با بزرگ‌تر‌ها بازی می‌کنم.

- ضربه‌های والیبال و توپش برایت سنگین نیست؟
نه. عاشق توپ هستم. حتی اگر دردم بگیرد، تحمل می‌کنم.

- تا حالا آسیب دیده‌ای؟
بعضی وقت‌ها زمین می‌خورم یا دستم برمی‌گردد. کمی گریه می‌کنم. مربی‌ام یخ می‌گذارد. بعد خوب می‌شود.

- بازی‌های هم‌تیمی‌هایت چطور است؟
من از همه کوچک‌تر هستم، اما فکر کنم بازی‌ام از همه بهتر است. مسابقه قبلی که بردیم، دوستم که سرویس می‌زد، توپش رد نمی‌شد. بیشتر سرویس‌ها را من زدم. توپ‌ها را هم من جمع می‌کردم. هر بار بعد بازی از مربی‌ام می‌پرسم چطور بودم؟ می‌گوید عالی.

- در خانه با مامان و خواهرت تمرین می‌کنی؟
در خانه نه. اما بعضی شب‌ها می‌رویم آرامگاه فردوسی و آنجا والیبال بازی می‌کنیم.

- بازی خانوادگی را بیشتر دوست داری یا مسابقات؟
وقتی من و مامان و خواهرم یک تیم می‌شویم و با تیم دیگری مسابقه می‌دهیم خیلی خوش می‌گذرد. ما که با هم هستیم، قوی‌تریم. اما در کل مسابقات جدی را بیشتر دوست دارم.

- از خاطراتت بگو.
یک بار در مسابقات، حواسم نبود و قبل از اینکه داور سوت بزند، من توپ را پرتاب کردم. دوباره هم که توپ را دادند، باز همین اشتباه را کردم. نمی‌دانم چرا ولی چند‌بار همین اتفاق افتاد و همه خنده‌شان گرفته بود.

- می‌خواهی والیبال را ادامه دهی؟
بله. امسال اسم من را برای مسابقات استانی رد کرده‌اند، اما من متولد ۹۴ هستم و تا متولدین ۹۳ می‎توانستند بروند. خیلی ناراحت شدم. ولی مربی‌ام گفت سال آینده اولین نفر اسم من را برای رده سنی بالاتر می‌فرستد.

* این گزارش پنج‌شنبه ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۴ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44