کسب و کار

جملات حال‌خوب‌‌کن یک کیف‌فروشی
آنچه این دربند مغازه دو در سه را از سایر فروشگاه‌ها متمایز کرده، انبوه جملاتی است که از حال خوب صاحب جوان آن حکایت دارد. شادی عمیق محمد آقا، ثمره دیدن داشته‌هایی است که شاید گاهی حواسمان به بودنشان نباشد.
چالش‌های استارت‌آپی ۲ امیرحسین
امیرحسین ضیایی و امیرحسین شمشیری، دو دوست هم‌مدرسه‌ای بعد‌از شش سال، همدیگر را می‌بینند و نتیجه‌اش تأسیس شرکت استارت‌آپی «امیران‌مدیکال» می‌شود که علاوه‌بر ارائه محصولات متنوع، خدمات تعمیرات و آموزش نیز ارائه می‌کند.
مغازه مجید کریمی انبار ماشین‌حساب‌های مردم شده است
مجید کریمی با‌وجود بازنشستگی ناچار شده اتاقی را برای نگهداری امانت مردم به‌شکل انبار حفظ کند؛ افرادی که سال‌ها پیش ماشین‌حساب خود را برای تعمیر پیش او آوردند، اما دیگر سراغی از آن نگرفتند.
دو شغل متفاوت هادی مقدسی‌؛ سحر پاکبان، شام آرایشگر
هادی مقدسی مقدم که چند‌سالی می‌شود در شهرداری مشغول به کار است، سال ۹۹ تصمیم می‌گیرد که زندگی‌اش را کمی متفاوت‌ کند. او که از کودکی علاقه زیادی به آرایشگری داشته، همین کسب و کار را برای فعالیت شبانه خود شروع می‌کند.
کاسب محله عبدالمطلب تلاش می‌کند حبیب‌الله باشد
محمدرضا احمدی تعریف می‌کند: پدرم روحانی هستند و یکی از سفارش‌های همیشگی‌شان، مدارا با مردم و کسب حلال است. من هم از همان ابتدا سود کمتر و رضایت مشتری را در نظر گرفتم.
زندگی شاعر محه جنت در دنیای اعداد
محمد نیک، بازنشسته بانک است و در میدان ده دی، صرافی دارد. از کسی که این همه مدت فقط با عدد و رقم سروکار داشته، توقع می‌رود روحیاتی سرد داشته باشد. اما با کمال تعجب باید بگوییم او شاعر است.
لوطی‌گری کسبه برای هم در خیابان شهید کاشانی
سیدمهدی مدنی‌طلب می‌گوید: در این محله، همه اهل کار خیر هستند و ما پیش‌قدم شدن در این مواقع را از یکدیگر یاد گرفته‌ایم. از اینکه همسایه‌های خیری کنار من هستند، بسیار خوشحالم.