جواد حجتی میگوید: در گذشته میل سرمهدان برنجی بود و از پاکستان وارد کشور میشد. پدرم به فکر تولید آن افتاد. او در انبارهای چوب اطراف مشهد، چوبهای سپیدار را برای کار انتخاب میکرد.
کربلایی محمد صفرزاده میگوید: یکی از شغلهای مهم قدیم، آهنگری بود. اصلیترین آهنگریهای مشهد در حوالی دروازهقوچان (میدان توحید فعلی)، بست پایینخیابان، کوچه سیابون و خیابان سرخس واقع بودند.
دانشآموز، مداح، بازیگر تعزیهخوان، شاغل و نانآور، عنوانهایی است که علیرضا نصرتی اکنون در هجدهسالگی آنها را دارد. این نوجوان محله سیدرضی سختیها و پستیوبلندیهای بسیاری را در زندگیاش سپری کرده است.
مرتضی قاسمی تصمیم گرفته است تابستان در کفشفروشی کار کند. میگوید: ترجیح میدهم بخشی از هزینههای تحصیلم را خودم متقبل شوم تا از لحاظ مالی فشار کمتری به خانوادهام وارد شود.
اوستا علیاصغر ۵۲ سال دارد و سالهای زیادی است که صبح خود را با بوی چوب و شبها را با تکاندن خاک اره نشسته روی لباساش آغاز میکند.
مهدی کاریزان میگوید: پول توجیبیهایم را جمع میکردم تا لااقل هفتهای یک گل جدید بخرم. مادرم که علاقهام را دید، با پدرم و صاحبمغازه صحبت کرد تا من به این گلفروشی بیایم
بازار حافظ از دور شباهتی به بازارهای مواد غذایی ندارد. ورودی هلالیشکل و کاشیهای فیروزهای در زمینه آجری، بیشتر مرکزی فرهنگی و مذهبی را در ذهن تداعی میکند.