مشاغل

گذری بر تاریخ مامایی و قصه قابله روسی در مشهدِ یک قرن پیش
سکینه‌جبلی در نامه‌ای به وزارت معارف می‌نویسد: مدت مدیدی است که شغل قابلگی را دارم و از طرف بلدیه جلوگیری شده است که باید تصدیق داشته باشید و داوطلبان باید بر طبق مقررات در مدرسه قابلگی تحصیل کرده باشند. من در این مدت بیست سال، یک نفر شاکی ندارم.
پیر سماورسازی مشهد این روزها فقط تعمیرات می‌کند
آن‌طور‌که حسینعلی متمدن‌مارشک توضیح می‌دهد، از وقتی قیمت سماور دو قِران بود تا حالا که چند‌میلیونی شده، پای سماور است، اما ۱۰‌سالی هست که دیگر تولید نمی‌کند و صرفا مشغول تعمیرات است.
بی‌بی! دیدی معلم شدم
نمی‌دانم چه نیرویی می‌تواند معصومه حسن‌پور را در قامت معلم، از محله هاشمیه مشهد به مدت شش‌سال هر‌روز تا مدرسه‌ای دور بکشاند؛ معلمی که روزی قرار بود به کانادا مهاجرت کند. به‌جز سه‌سالی که در مالزی زندگی کرده است، پنج‌سال در یکی از مدارس مصلی‌نژاد مشهد معاون بوده و پیش از آن هم تدریس در زابل و تهران و کرج را تجربه کرده است.
پای رنج باربر‌هایی که غم نان دارند
رمضان بن‌ناری می‌گوید: صبح می‌آییم، می‌نشینیم اینجا تا دم غروب؛ باری بهمان بخورد یا نخورد! الان بعضی مغازه‌دار‌ها چرخ دستی خریده و شاگرد گرفته‌اند تا بار را جابه‌جا کند. برای همین خیلی روز‌ها بیکارم.
معلم دیروز، امام جماعت امروز
عباس عبدالله‌زاده از بابای مدرسه تا دبیر و مدیر مدرسه بودن را تجربه کرده و بعد از بازنشستگی نیز با‌توجه‌به روحیه و علاقه‌اش طلبگی را انتخاب و شروع به تحصیل می‌کند. حالا او نزدیک به ۱۰ سال است که امام جماعت مسجد المهدی (عج) در کوشش ۹ است.
آخرین نسل پرده‌نویس‌های مشهد
وقتی هنوز خبری از رایانه و فتوشاپ و دیگر نرم‌افزار‌های گرافیکی نبود و اصلا کسی نمی‌دانست که بنر چیست و با آن چه می‌کنند، پرده‌نویس‌ها آقایی می‌کردند. «محمود فدایی» جزو آخرین نسل پرده‌نویس‌هاست؛ کسی که بعد از ۴۷ سال هنوز دست از کارش نکشیده است.
آرزوهای معلمی در حاشیه شهر
اشرف کسرائیان‌فر معلم حاشیه شهر مشهد می‌گوید: بچه‌های اینجا آرزو‌های بزرگی در سر دارند و با دست‌های خالی برای به‌دست‌آوردن آنها می‌جنگند. بسیاری از آنها در کمتر از بیست‌سال خودشان را از صفر به صد رسانده‌اند.