مادر شهید

شهید ناصر تیموری‌نژاد مشکل‌گشای اهالی محله بود
عالیه مقامی می‌گوید: روحیه خدمت‌رسانی در وجود ناصر همیشه وجود داشت. هم‌زمان با تحصیل، همراه دایی‌اش برای کار‌های پشت جبهه به هویزه رفت و برگشت، اما دیپلمش را که گرفت، راهی جبهه شد.
مادر شهیدعلی ایزدخواه هنوز هم شهادت پسرش را باور ندارد
پری‌خانم از دور به عکس شهید که شبیه پسرش بود، نگاه می‌کرد و زیر لب می‌گفت «مادرت برایت بمیرد؛ تو که سن و سالی نداری.» آهسته با خودش زمزمه می‌کرد و در دلتنگی پسرش برای آن شهید عزاداری می‌کرد.
شهید پاشایی‌نژاد ۱۸ سال با جراحاتش جنگید
مادر شهید علی‌اصغر پاشایی‌نژاد، می‌گوید: هنوز صدای ناله‌هایش توی گوشم است. دکتر‌ها هر روز قرص‌های رنگارنگ و دارو‌های مختلف تجویز می‌کردند تا کمی از درد‌هایش کم کنند.
بی‌خداحافظی رفت تا نگویم: نرو
شهید عباسعلی غفوریان سیستانی آن روز‏ها سن و سالی نداشت؛ نه همسری داشت و نه دلبستگی به چیزی. فقط برای رضای خدا رفت و جانش را هم فدا کرد.
محمداحسان‌پور در اسارت جندالله به شهادت رسید
شهید محمد احسان‌پور سال ۸۶ به سربازی رفت. بعد از ماه‌ها برای دو هفته مرخصی رفت و از آن روز به بعد پدر ومادرش چشم به راه بازگشت او به خانه هستند. آنها می‌گویند که شهادت محمد باورمان نمی‌شود.
نهم دی‌۱۳۵۷ هفتمین روز شهادت فریدون بهارلو بود
فریدون بهارلو از شهدای انقلاب اسلامی در مشهد است. او دوست داشت درسش را ادامه دهد و ۴۰ روز پس از شهادتش، دعوت‌نامه دانشگاه انگلستان برای پذیرفته شدن او در رشته هتلداری به دست خانواده‌اش رسید.
تعبیر خواب نخستین شهید محله المهدی
مادر شهید جواد رضایی می‌گوید: پسرم خواب دیده بود که سیدی با شال سبز آمده به محله ما و می‌خواهد کوچه سی‌و پنج‌متری را به نامش بزند. لحظه خداحافظی خوابش را تعریف کرد و گفت این‌بار به شهادت می‌رسد.