قرار روزانه همسایههای محله پنجتن در بیت الزهرا (س)
«دوست صمیمی» برای توصیف رابطهای که همسایههای کوچه وحید ۱۵.۸ با هم دارند، کافی نیست. بیش از سه دهه همدلی و محبت، روابطشان را آن قدر نزدیک کرده است که عضوی از خانواده همدیگر شدهاند. به خانه هم، رفت وآمد دارند، کارهایشان را با هم انجام میدهند، از حال و روز هم خبر میگیرند، با هم سفر میروند و در تلخ و شیرینهای روزگار، یکدیگر را تنها نمیگذارند و سالهای عمر خود را با مردم داری، در کنار هم به شیرینی سپری میکنند.
پیرشدن کنار همسایه
اقدس تفقدکامل، یکی از همسایههای قدیمی این کوچه است. او نه سن و سال خودش را به درستی میداند و نه تعداد دهههایی از عمرش را که در این کوچه، سپری کرده است. همین قدر میداند که وقتی از محله پنجتن به این کوچه نقل مکان کرد، بانویی جوان و تازه متأهل شده بود و حالا، فرزندانش سی و چند ساله هستند. همسایهها او را به کار راه اندازی و دست به کمک بودن میشناسند.
چه آن زمان که جوان بود و توان جسمی بیشتری داشت و چه حالا که پا به سن گذاشته است و درد کمر و پاها آزارش میدهد. به طور مثال، هر وقت اقدس خانم میبیند که حسینیه کوچک کوچه شان به نام بیت الزهرا (س) نیاز به نظافت دارد، پیش قدم میشود و برای جارو و گردگیری آن، نوبت به کسی نمیدهد.
وقتی از او میخواهیم یکی از همسایههای خوب این کوچه را معرفی میکند، عفت مرادی زاده را نام میبرد که خوش اخلاق است و همین خـــوش خلقی، همسایگی با او را لذت بخش کرده است.
سفرهای خاطره ساز
عفت مرادی زاده، از ساکنان قدیمی این کوچه است و از هم نسلهای اقدس خانم به شمار میرود. او روزگاری را به یاد میآورد که در کوچه وحید ۱۵.۸ خبری از آپارتمان های کنونی نبود. منازل حیاط دار و همسایههایی که مالک خانهها بودند، ارتباطات را بیشتر و صمیمیتر میکرد.
او میگوید: چندسال است که بیشتر اهالی، خانهها را کوبیدهاند و چندطبقه ساختهاند. توی هر ساختمان چند خانواده، مستأجرند. تا میآیی با آنها آشنا شوی، از اینجا میروند. در این شرایط، ما ماندهایم و چند همسایه قدیمی که مثل خواهریم.
نه فقط خودمان با هم صمیمی هستیم، بلکه بچه هایمان را هم جوری بار آوردیم که اگر همسایه، به کمک نیاز داشته باشد، نه نیاورند
عفت خانم که با همسایه ها، تازه از سفر گروهی به مقصد کاشمر برگشتهاند، ادامه میدهد: آن قدری که من با همسایهها سفر رفتهام، با خانواده خودم نرفتم؛ از کربلا بگیرید تا کیش، قشم، اصفهان، شیراز و ... کنارشان واقعا خوش میگذرد.
بچه هـایمان هم مثـل خودمان
یکی از همسایههایی که اگر در سفرهای گروهی نباشد، عفت خانم ترجیح میدهد سفرش را لغو میکند، کلثوم عیسی پور است. برای او زندگی با همه خاطرات قدیم و روزمره اش مثل ایستادن در صف نانوایی، خریدهای کوپنی، سبزی پاک کردن، مسافرت و ... بدون حضور همسایه ها، تصورشدنی نیست.
کلثوم خانم سالهای جوانی اش را به یاد میآورد و فرزندان خردسالش را که در کنار بچههای همسایه، قد کشیدند، بزرگ شدند و رفتند سر خانه و زندگی شان. میگوید: نه فقط خودمان با هم صمیمی هستیم، بلکه بچه هایمان را هم جوری بار آوردیم که اگر همسایه، به کمک نیاز داشته باشد، نه نیاورند.
قرار دیدارهای روزانه او با همسایهها نماز جماعت ظهر در بیت الزهرا(س) است و اگر آنها را در صف نماز نبیند، جویای احوالشان میشود؛ «می رویم درِ خانه هم و میپرســــیم: کجـــایی؟ چـــرا امـــروز نبودی؟ رو به راهی؟ از همه چیز میپرسیم و جواب دقیـــق میگیریم. ما همسایههای قدیمی با هم تعارف نداریم.»
* این گزارش یکشنبه ۱۸ آبانماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۸ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.
