کد خبر: ۱۲۱۵۹
۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
همسایه‌ها، عصای دست زائران سالخورده

همسایه‌ها، عصای دست زائران سالخورده

همسایه‌ها برای بردن سالخوردگان به زیارت امام‌رضا(ع) بانی می‌شوند. پیدا‌کردن این خادمان سخت نیست؛ به‌ویژه اگر از اهالی مسجد ولیعصر (عج) در میثم شمالی‌۴ جویایشان شوی.

روز‌ها را می‌شمارند به امید لحظه دیدار؛ سالمندانی که دلشان برای ساعتی نشستن در حرم امام‌رئوف (ع) پر می‌کشد. گمانش را هم نمی‌بردند روزگار جوانی و قوت، به سرعت برق و باد سپری شود و اسیر ناتوانی شوند، طوری که رفتن به زیارت هم بشود جزو آرزو‌هایی که دیگر نایی برای دویدن به سمت آن ندارند.

چشم امید آنها به خادمانی در محله رده است که بانی می‌شوند برای بردن سالخوردگان به زیارت آقا. پیدا‌کردن این خادمان سخت نیست؛ به‌ویژه اگر از اهالی مسجد ولیعصر (عج) در میثم شمالی‌۴ جویایشان شوی.

 

 

دعای سالخوردگان، انگیزه می‌دهد

از آنهایی که طیبه جلینی را به‌عنوان یک همسایه پای کار برای بردن سالخوردگان به زیارت معرفی می‌کنند، کمترکسی می‌داند که این بانوی چهل‌و‌هشت‌ساله، سرگروه خادمان زیارتی است؛ جمعی که هشت‌سال است زیر لوای حسینیه بیت‌العباس (ع) در محله رده، مسئولیت رفت‌و‌آمد توان‌یابان به حرم را بر‌عهده دارد.

او می‌گوید: وقتی یک نیازمند را شناسایی می‌کنیم که مشتاق زیارت است و به‌تنهایی امکان رفتن به حرم را ندارد، دیگر مهم نیست که از اهالی محله خودمان باشد یا شهید‌قربانی، طبرسی‌شمالی یا عباس‌آباد. حتی سالمند‌بودنش هم ملاک نیست؛ ممکن است معلول باشد، فردی سکته‌کرده و‌....

رضایت و دعا‌های از ته قلب زائران کم‌توان آقا برای ادامه این خدمت، انگیزه می‌دهد

جلینی یکشنبه‌های هر هفته، گزینه نهایی برای رفتن به حرم را تعیین می‌کند و با مددجو و خادمانی که بناست همراهی‌اش کنند، هماهنگ می‌کند تا صبح روز چهارشنبه، قرار زیارتشان با رفتن به درِ منزل متقاضی و سوارکردنش، آغاز شود. او می‌گوید: رضایت و دعا‌های از ته قلب زائران کم‌توان آقا برای ادامه این خدمت، انگیزه می‌دهد.

 

با دیدنم یاد حرم می‌افتند

طاهره زنگنه، همسایه‌ای همراه در انجام این کار خیر است که جلینی به ما معرفی می‌کند. متولد ۱۳۵۶ است و بیست سالی می‌شود که در میثم ۴ سکونت دارد. تلاش برای وصال مشتاقان به زیارت امام‌رئوف (ع)، از او چهره‌ای محبوب و شناخته شده بین همسایه‌ها ساخته است، آن‌قدر که گویا با دیدنش به یاد حرم امام‌هشتم (ع) می‌افتند؛ «در صف نماز جماعت مسجد، مشغول خرید از مغازه یا صف نانوایی، سالمندان محله هر‌جا من را ببینند، می‌پرسند کی نوبت حرم رفتنمان می‌رسد. عاشق‌اند و دلتنگ زیارت. صف انتظارشان گاهی به چندماه هم می‌رسد.»

او بسته به شرایط جسمی مددجو و اینکه چقدر نیازمند همراهی است، به تنهایی یا با کمک یک خادم دیگر، فرد کم‌‎‌توان را سوار خودرو می‌کند، در مسیر مراقبش است و در مقصد، ویلچر می‌گیرد برای زیارتی که حدود دو ساعت طول می‌کشد.

 

بازگشت توفیق

تابستان‌ها ساعت‌۶ و زمستان‌ها حوالی ۸‌صبح، خودرو پرایدش را روشن می‌کند تا ابتدا خادمان و بعد مددجو را سوار کند به مقصد حرم آقا. زهرا خداپناه که افتخار رانندگی در این کاروان زیارتی کوچک را دارد، همسایه خوب دیگری در این کوچه است که زنگنه به ما معرفی می‌کند.

او ۱۰ سالی می‌شود که در این کوچه سکونت دارد. مثل بقیه همسایه‌های خادمش، خاطراتی دارد از سالخوردگانی که دو یا حتی چهار سال، رنگ حرم را ندیده بودند و حالشان دیدن داشت وقتی به صحن پا می‌گذاشتند.

می‌گوید: برخی از زائران، بچه ندارند یا دارند و آنها در شهرستان زندگی می‌کنند، مشغله دارند و ممکن است که اهمیت ندهند به زیارت بردن مادرشان. برخی هم وقتی می‌برند، مراعات سالخوردگی‌شان را نمی‌کنند.

در این سال‌های خدمت، سخت‌ترینش را چند‌ماهی می‌داند که بنا به نیاز مالی، خودرویش را فروخت و دلتنگ بردن سالمندان به حرم بود، اما به دعای خیر سالخوردگان محله، این توفیق با خرید مجدد خودرو، به او بازگشت.

 

* این گزارش یکشنبه ۴ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۶ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44