همدلی ساکنان کوچه امامت۱۳ در محله زیباشهر مثالزدنی است. کسانی که در عروسی و عزا پابهپای اهل مجلس خدمت میکنند و مراسم را از آن خود میدانند. همسایههای مهربانی که اگر یک روز از حال هم بیخبر باشند، روزشان شب نمیشود تا دلیل غیبت همسایه قدیمی خود را بدانند و اگر مشکلی برایش پیش بیاید، دستبهدست هم گرهگشای درد و مشکل پیشآمده هستند.
زهراخانم بنیاددادی از قدیمیترین ساکنان محله است. ۵۸سال دارد و از هجدهسالگی ساکن این محله شده است. به گفته مسجدیهای محله زهراخانم و همسرش در زمان جنگ، در منزلشان ستاد کمکهای پشت جبهه را راه انداخته بودند. آنها همسایهها را به کمک و همیاری برای تهیه اقلام موردنیاز جبههها تشویق میکردند.
این زوج مهربان بهمدت هشتسال یکی از اتاقهای منزل را تبدیل به پایگاه فرهنگی کرده بودند و دختران نوجوان و جوان کوچه خود و کوچههای اطراف را به حضور در این برنامهها جذب میکردند.
زهراخانم که همسرش در بیمارستان امدادی خدمت میکرد، دوره تزریقات و کمکهای اولیه را گذرانده بود. هروقت در محله کسی بیمار میشد، اولین کسی که برای احوالپرسی به در خانه همسایه بیمار میرفت، او بود.
خادم مسجد حضرت رقیه (س) را زهراخانم به ما معرفی میکند. او از همدلی و مهربانی زهرا پورحسین میگوید و اینکه در طول این ۳۳سالی که متولی امور مسجد شده است، به قدری مهربان و مردمدار بوده است که همه او را به چشم یک سنگ صبور و همراز میشناسند.
زهراخانم با تواضع و فروتنی میگوید: اینجا خانه خداست. هرکسی پناه بیاورد درِ این خانه به رویش باز است. خیلی روزها شده وقت و بیوقت کسی از روی دلتنگی و ناراحتی آمده دو رکعت نماز بخواند برود؛ در را به رویش باز کردهام.
او که به رازداری بین اهل محله شناخته میشود، میگوید: بارها شده خانمها به همین آشپزخانه مسجد آمده و با من درددل کرده و رفتهاند. از همان اولین تجربه با خودم عهد کردم سینهام، چون صندوقچه اسرار باشد و حرفی را که شنیدهام، جایی نبرم، مبادا مایه دلمکدری و ناراحتی شود.
سومین نفر که همه همسایهها به خوبی او و مردمداریاش همعقیده هستند، حاجحبیبالله اصغرزاده بود. همسایه دیواربهدیوار مسجد که وقتی به دیدارش رفتیم، در قید حیات بود و حالا که این مطلب چاپ میشود، دیگر بین ما نیست. وقتی به در خانهاش رفتیم، نیازی به زنگزدن نبود. در خانه باز بود و با یک بار صدازدن همسرش، ما را بی هیچ آشنایی به خانه دعوت کرد. گفت: حاجی ناخوشاحوال است. صحبت بماند برای روزی دیگر. اما در قرار بعدی پرچم سیاه سر در خانه نشان از دیر رسیدمان داشت.
خوشرویی، یتیمنوازی و مردمداری از خصلتهای خوبی است که دوست و آشنا به مرحوم اصغرزاده نسبت میدهند.
زهراخانم درباره دستبهخیر بودن حاج حبیبالله گفته بود و اینکه در زمان ساخت مسجد با آنکه خودش کارمند بود، اما هر وقت از سرکار برمیگشت بعد از خوردن ناهار و کمی استراحت لباس کار میپوشیده و در ساخت مسجد کمک میکرد. معتقد بود اینها باقیاتالصالحات است برای آن دنیا. به گفته همسایهها این چندسال آخر هم سبزیپاککردن برای سفرههای افطاری مسجد را هم خودش عهدهدار شده بود تا کاری کرده باشد.
* این گزارش پنجشنبه ۸ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۴ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.