
آشپزی با چاشنی مهربانی در خیابان شهیدبابانظر ۶
دستکم هفتهای دو بار یکدیگر را میبینند و دیدارها را تازه میکنند؛ روزهای شنبه برای فراهمکردن مقدمات یک دورهمی مؤمنانه به وسعت صدنفر و یکشنبهها برای بهثمررساندن نیتهایی از جنس امید و حاجت.
آشپزهای قدیمی بیتالعباس (ع) در کوچه شهیدبابانظر ۶، خیلی چیزها را مرهون این خانه مزین به نام قمربنیهاشم(ع) میدانند؛ از آشناییشان با هم گرفته تا حس و حال خوبشان که نظیرش را هیچجا تجربه نمیکنند.
خداحافظی با قرص آرامبخش
سرگروه آشپزی برای سرپاکردن دیگ آش یکشنبههای بیتالعباس (ع)، فاطمه ابراهیمیان است که قدمت خدمتش در این بیت، به اندازه عمر تأسیس آن در محله رده است؛ «از سال۱۳۹۳ که بیت راه افتاد، به این کوچه آمدم و به عشق آقا ابوالفضل (ع) ماندگار شدم. سالهاست که عصر هر شنبه حبوبات آش را که با نذورات مردم تهیه شده است، خیس میکنم تا برای بار گذاشتن دیگ در ساعت۹ صبح روز یکشنبه آماده باشد.»
او ادامه میدهد: سر دیگ میمانم تا برای ناهار آماده شود. بعد با کمک همسایهها تزیین و بستهبندی میشود و میرسد به دست کارتن خوابها، بچههای یتیم، آنهایی که بیمار دارند، نیازمندند و....
ابراهیمیان از داروهای آرامبخشی میگوید که با قبول خدمت در آشپزخانه بیت، بینیاز از مصرفشان شده است. این موهبت را درکنار دیگر برکات فعالیتش، مرهون نام اماممجتبی (ع) میداند که دیگ، به نام ایشان سرپا میشود.
همسایه همراه با آشپزیها
فاطمه خداپناه، یک همراه خوب در پختوپزهای بیتالعباس (ع) است و دوستی صمیمی برای سرآشپز یکشنبههای بیت. او ۴۵سال دارد و از دهسالگی در این محله زندگی میکند. با وجود سالها سکونت، این حسینیه را بانی آشناییاش با ابراهیمیان میداند و از کمکهایی میگوید که برای سرپاشدن دیگ آش نذری انجام میدهد؛ «سبزی پاککردن، پوستگرفتن و خردکردن پیازها، تمیزکردن حبوبات و هر کار دیگری را که از دستم برآید، با جان و دل انجام میدهم.»
جز برنامه شنبهها و یکشنبهها به هر بهانهای دور هم جمع میشویم؛ مثلا برای آشپزی عیدغدیر
تجربه همراهی با خادمان بیت را که همگی همسایه هستند، شیرین و بسیار لذت بخش میداند و آن را اینطور توصیف میکند: کار ما از دوستی ساده گذشته است. ما دیگر مثل یک خانواده شدهایم.
بهجز برنامه شنبهها و یکشنبهها، به هر بهانهای دور هم جمع میشویم؛ مثلا برای آشپزی عید غدیر که تا هزارپرس غذا هم تهیه میکنیم، در ایام محرم، برای زائران پیاده دهه آخر صفر، برپایی جشن عروسی برای زوجهای نیازمند، برگزاری سفرهای تفریحی زیارتی و....
تلنگری برای پیوستن
برای پیوستن به جمع خادمان بیتالعباس (ع) به تلنگر احتیاج داشت؛ چیزی از جنس ازدواج دخترش و تنهاییهایی که دیگر برایش آزاردهنده شده بود. عزت قدوسی، همسایه نیکاندیش دیگری است که تعریف مهربانی، خوشرویی و خوشسلیقهبودنش را از خداپناه میشویم.
عزتخانم دو سال دیرتر از دیگران به جمع خادمان بیتالعباس (ع) پیوسته است، آشناشدنی که دوست ندارد پایانی برایش تصور کند؛ «تا قبل از اینکه به بیت بیایم، استرس و نگرانیهایم زیاد بود. از وقتی آمدهام اینجا و برای کارهایی مثل پخت آش یکشنبهها همراه شدهام، حس خیلی خوب و آرامش عجیبی پیدا کردهام.
دوست دارم تا میتوانم وقتم را با خواهرانم در این حسینیه بگذرانم، برای همین بهجز خدماتی که در بیت توفیق انجامشان را داریم، با هم به اردو و سفر هم زیاد میرویم. مثل سفر کربلا که سه بار تجربه کردیم و خیلی خوش گذشت.»
او همدلی را ویژگی همسایههای همراهش در آشپزخانه بیتالعباس (ع) میداند و شاید همین حس و حال خوب است که به غذای طبخشدهشان، طعمی متفاوت بخشیده است؛ «همه خستگیهای آشپزی در میرود وقتی میبینیم غذایمان لذیذ از کار درآمده و به لب مهمانان سفره اهلبیت (ع)، لبخند نشسته است.»
* این گزارش یکشنبه ۱۸ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۸ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.