از مهمترین وقایع مبارزاتی شهید هاشمینژاد میتوان به سخنرانیهای افشاگرانه او در مسجد فیل با مستمعین حدود 6 تا 8 هزار نفری در 21 مهر سال 42 اشاره کرد که به انتقاد شدید از دولت وقت پرداخت و به خیمهشببازی انجمنهای ایالتی و ولایتی، سخت اعتراض کرد.
در سال 1263 خورشیدی اما به عنوان پزشک ارتش با یک هنگ، مأمور خراسان شده و دو سال بعد، به دلیل درمان همسر «میرزا محمدتقی خان رکن الدوله» والی و حاکم خراسان و تولیت آستان قدس رضوی، برای سپاسگزاری، یک عبا و قرآن به عنوان هدیه دریافت می کند و چندی بعد نیز او را به ریاست دارالشفای آستان قدس منصوب میکنند و این آغاز راهی 47ساله میشود برای معالجه بیماران و تدریس طب در مشهد.
حمام حاج نوروز 150سال قبل بهدست حاجنوروز در کوچه انتهایی گنبدخشتی ساخته شد و نامش نشست روی همان کوچه. مسگرها در همسایگی حمام، آبانبار و دهها دکان داشتند.امروز دیگر خبری از پیآب مسگرها نیست و از حمام که تا سال1380 بههمت نوههای حاجنوروز اداره میشد، جز تکهزمین خاکی محصورشده میان ورقهای گالوانیزه چیزی باقی نمانده است.
دکتر سالاری که اصالتی یزدی داشت، حوالی سال 1276 خورشیدی با جمعی از سربازان برای انجام مأموریتی به مشهد آمد و در روزهای آخر این مأموریت، رکن الدوله، تولیت وقت آستان قدس رضوی، برای درمان بیماری همسرش سالاری را فرا خواند و بعد از این اتفاق و با درخواست رکن الدوله، دکتر سالاری به عنوان رئیس دارالشفای حضرت رضا(ع) انتخاب و 35 سال در مشهد ماندگار شد.
خیابان جهانآرا12 یکی از معابر پرتردد در محله بهشتی است که با وجود فرعی بودن آن، روزانه خودروهای زیادی در آن تردد دارند. این معبر که به گفته اهالی بعد از انقلاب آسفالت شده و کم کم شکل گرفته است، هنوز صفا و صمیمیت گذشته را دارد و اهالی یکدیگر را میشناسند و هوای هم را دارند. درست مانند روزگاری که با هم جمع میشدند تا بروند و از منبع آب ابتدای بولوار فعلی شهیدان خلیلی آب بردارند .
در قدیمیترین سندهای موجود آمده است؛ باتوجه به افزایش وقف زمین و مزارع در اوایل دوره صفوی و شکل گرفتن ادارات مختلف و منظم، برای روغنگیری هم ادارهای شکل گرفت. این اداره با نام عصارخانه سال 1011هجریقمری در آستانقدس رضوی شکل گرفت و ریاستش به خواجه درویشعلی عصار سپرده شد.
جعفر نقیبی یکی از پسران روحانی خوشنام محله نوغان بود. مادرش خانهدار بود و از نظر کدبانویی برای زنان اهل محل نمونه و الگو بود. پدرش روحانی مسجد تپلمحله بود. از همان سنین جوانی که مردم او را در کوچه و خیابان میدیدند، بسیار محجوب و سر به زیر بود.
وقتی در رشته طبابت قبول شد و درسش را تا گرفتن مدرک ادامه داد، به گفته مردم نه خودش را گرفت و نه سلام کسی را بیجواب گذاشت