کد خبر: ۱۹۹۹
۰۹ آذر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

علما پای ثابت مطب مدقق بودند

10روز روضه در خانواده مدقق به عشق امام صادق(ع) نسل به نسل چرخیده است. حاج‌علی‌اکبر سعیدمدقق بنیان‌گذار این مراسم بوده و فرزندش حاج‌رضا به تبعیت از پدر راهش را ادامه داده است. پسران مرحوم حاج رضا نیز می‌خواهند سنت پدر و پدربزرگ زنده بماند.

مقابل در چوبی بزرگ خانه مرحوم حاج‌رضا سعیدمدقق می‌ایستیم. نمای بازسازی‌شده قدیمی‌ با 4حجره نشان از تاریخ صدساله آن دارد. آیفون تصویری خانه و سرامیک‌های سالن ورودی گویای بازسازی و مرمت خانه در این سال‌هاست. 

ما را به سمت چپ در همان طبقه همکف هدایت می‌کنند. 2اتاق شش‌متری متصل به هم، زمانی مطب مرحوم مدقق بوده است. با تعریف راوی، میز دکتر را در گوشه اتاق تجسم می‌کنیم و بیمارانش را یک‌به‌یک اطراف آن می‌بینیم. آن‌هایی که قرار است دندان‌هایشان را قالب بگیرند هم به اتاق دوم می‌روند و منتظر جناب مدقق می‌نشینند.

همیشه مکان گویای همه هویت نیست. گاهی آدم‌ها هستند که هویت واقعی مکان را برمی‌تابند؛ درست مانند این خانه که با کارهای خیر و روضه قدیمی‌ مرحوم مدقق در ذهن هم‌محله‌ای‌هایش ثبت و ضبط شده است. وارد حیاط خانه که می‌شویم، با دیدن داربست‌ها تصور مراسم روضه‌خوانی خیلی سخت نیست.

 خیمه‌ای که برپا شده و فرش‌هایی که دورتادور حوض وسط حیاط پهن شده است، در تصورمان می‌آید. مداحان و روضه‌خوان‌ها سمت چپ نشسته‌اند و میهمانان دور حیاط تکیه داده‌اند و با جان و دل به صدای روضه‌خوان گوش می‌دهند.علی و محمدجواد، پسران مرحوم مدقق، به ما ملحق می‌شوند تا از خاطرات پدر برایمان بگویند؛ مردی که همه بر مردم‌داری، سفره‎‌داری و خیربودنش گواهی می‌دهند.  

 

دوازده‌سالگی؛ آغاز کار مرحوم مدقق

مرحوم حاج‌رضا سعیدمدقق از دوازده‌سالگی به‌صورت تجربی دندان‌سازی و کارهای اولیه مرتبط با درمان دندان را آموخته و 70سال در این حرفه فعالیت کرده است.

 پسران مرحوم می‌گویند سن‌وسال پدرشان در ابتدای کار آن‌قدر کم بوده است که برای قالب‌گیری دندان‌ها باید روی صندلی یا چهارپایه می‌رفته است تا دستش به دهان مشتری برسد.

سن‌وسال پدرشان در ابتدای کار آن‌قدر کم بوده است که برای قالب‌گیری دندان‌ها باید روی صندلی یا چهارپایه می‌رفته است

 خوبی شغل حاج‌رضا این بوده که هرکجا می‌رفته، شغلش هم همراهش بوده است. در چهارده‌سالگی که همراه پدرش برای زیارت به نجف و کربلا رفته، در طول مدتی که آنجا بوده، کار دندان‌سازی و دندان‌پزشکی‌اش را هم با همان تجهیزات اندک انجام می‌داده است.

شاید با خودتان بگویید در آن زمان آدم‌های مشابه او بسیار بوده‌اند، اما تفاوتی که او با دیگر هم‌صنف‌هایش داشته، علاوه بر کار خوب، متفاوت‌بودن مشتریانش بوده است.


در مطب مباحثه هم می‌کردند

از همان ابتدا که توانست برای خودش مطب بزند، در بست بالاخیابان، نزدیک مدرسه نواب‌صفوی مشغول به کار شد. عالم‌بودن پدرش، حاج‌علی‌اکبر سعیدمدقق، و برادرش، حاج‌مهدی، و حضور خودش در این مکان سبب شد تا کم‌کم معتمد علما و مجتهدان شود و از همان زمان علما به مطبش رفت‌وآمد کنند.

 در سال‌های کاری‌اش افرادی مانند علامه طباطبایی، آیت‌الله بهجت، والدین رهبر معظم انقلاب و... به او مراجعه می‌کردند. پس از تخریب اطراف حرم مطهر رضوی و نقل‌مکان او به کوچه آیت‌الله خامنه‌ای، باز هم علما مشتری ثابتش بودند. شاید دلیل حضورشان علاوه بر اعتماد به کارش، مباحثاتی بود که در کنار هم انجام می‌دادند و به گفت‌وگو می‌نشستند.


حسینیه آیت‌الله خامنه‌ای، در و دیوارش موعظه است

پسر بزرگ خانواده مدقق تعریف می‌کند: یک‌بار در جمعی دوستانه که رهبر معظم انقلاب هم حضور داشته‌اند، پدر خاطره‌ای را از میرزا جوادآقا تهرانی تعریف کرده و گفته است زمانی که دندان‌های میرزاجوادآقا تهرانی را قالب‌گیری می‌کردم، دوسه نفر از نمایندگان مجلس هم نشسته بودند. آن‌ها رو به میرزاجوادآقا کردند و گفتند پندی به ما بدهید.

 میرزاجوادآقا گفت بروید منزل سیدجواد خامنه‎‌ای؛ در و دیوارش موعظه است، آنجا پند می‌گیرید. رهبر معظم انقلاب با شنیدن این خاطره فرموده بودند «واقعا همین است. در مدت 8سال که رئیس‌جمهور بودم، پدرم حتی یک‌بار درخواست سیمانی برای بهسازی خانه‌ نکرد.»


مطهری درس را هدر نمی‌دهد

محمدجواد به نقل از پدرش می‌گوید: «زمانی‌که مرحوم علامه‌طباطبایی برای قالب‌گیری دندان نزد پدرم آمد، به‌علت لرزشی که داشت، قالب‌گیری کار سختی بود. سرانجام توانست برایش دندان بسازد. روزی که دندان‌هایش را گذاشت، دامادش ابراز خوش‌حالی و بسیار تشکر کرد.»

 زمانی‌که علامه نزد پدر می‌آمد، درباره مباحث دینی، علوم مذهبی و حتی شاگردان علامه‌طباطبایی سخن می‌گفتند. پدرم همیشه می‌گفت مرحوم علامه وقتی از شاگردانش سخن می‌گوید، درباره استاد مطهری این‌چنین نقل می‌کند که «آقای مطهری درس من را هدر نمی‌دهد.»


لاغری باید از خوف خدا باشد، نه غم دنیا

محمدجواد، پسر دوم مرحوم مدقق، از خاطرات حضور آیت‌الله بهجت نیز این‌چنین برایمان تعریف می‌کند: گفت‌گوهای آیت‌الله بهجت با پدرم بیشتر خصوصی بود. آخرین باری که ایشان نزد پدرم آمدند، 15سال پیش بود. 

من در مطب نزد پدر بودم، آیت‌الله بهجت نگاهی به من کرد و گفت چرا این‌قدر لاغری؟ سکوت کردم. گفت اگر از خوف خداست، مرحبا بر تو، اما اگر به‌علت مسائل دنیوی و حرص روزگار لاغر شده‌ای، بدان ضرر کرده‌ای. این حرفش همیشه در ذهن من هست و آن را سرلوحه زندگی‌ام قرار داده‌ام.


منبر اساتید در خانه مدقق

حاج‌رضا سعیدمدقق، فرزند حاج‌شیخ‌علی‌اکبر، را ساکنان کوچه آیت‌الله خامنه‌ای به‌خوبی می‌شناسند. 3نسل از این خانواده ساکن کوچه آیت‌الله خامنه‌ای بوده‌اند. پدرش از واعظان و منبری‌های خطه خراسان و یکی از آدم‌های مؤثر در قیام مسجد گوهرشاد بود که در کنار شیخ بهلول در آن واقعه حضور داشت. 

شیخ‌مهدی سعیدمدقق، برادر بزرگ‌تر مرحوم حاج‌رضا، از منبری‌های تهران بود. این خانواده مذهبی با نام ائمه(ع) مأنوس بوده‌اند و پدر خانواده ارادت خاصی به امام جعفرصادق(ع) داشته و با عشق به حضرت دهه روضه‌خوانی برگزار می‌کرده است.

سنتی‌بودن روضه برای پدرم اهمیت فراوانی داشت. باید روضه‌خوان می‌آمد و با همان سبک قدیم روضه‌خوانی می‌کرد

10روز روضه در خانواده مدقق به عشق امام صادق(ع) نسل به نسل چرخیده است. حاج‌علی‌اکبر سعیدمدقق بنیان‌گذار این مراسم بوده و فرزندش حاج‌رضا به تبعیت از پدر راهش را ادامه داده و به عشق پدر در اعلامیه‌های مرتبط با روضه می‌نوشته است: به یادبود مرحوم حاج‌علی‌اکبر سعید‌مدقق. پسران مرحوم نیز می‌خواهند سنت پدر و پدربزرگ زنده بماند و بساط روضه‌خوانی پابرجا.

محمدجواد می‌گوید: سنتی‌بودن روضه برای پدرم اهمیت فراوانی داشت. باید روضه‌خوان می‌آمد و با همان سبک قدیم روضه‌خوانی می‌کرد. مراسم هم باید مانند گذشته برگزار می‌شد. به این صورت که در حیاط خانه خیمه و بساط عزا برپا می‌شد و 2ساعت مانده به اذان مغرب روضه‌خوانی می‌کردند؛ زمستان‌ها ساعت 2تا4 و تابستان‌ها ساعت 5تا7بعدازظهر.

 روضه‌خوان‌هایی که در این مراسم بالای منبر رفته‌اند؛ مرحوم شیخ‌محمدتقی بهلول، مرحوم شیخ‌محمد واله، حجت‌الاسلام کاظم راشدیزدی، مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین روحانی‌کاشمری، مرحوم میرزاجوادآقای تهرانی و دیگر علما در این مراسم بالای منبر رفته‌اند. بیشتر علمای وقت مانند آیت‌الله فلسفی، آیت‌الله مروارید، آیت‌الله سیدحسن شیرازی و... در این مراسم حضور داشته‌اند. بسیاری از منبری‌ها می‌گفتند اینجا باید درمحضر اساتید منبر برویم که کار سختی است.


پول‌ها را مچاله کرد و به من داد

«پدر به‌دنبال مادیات نبود و همیشه بذل و بخشش می‌کرد. حواسش بود دوستی دنیا در دلش ننشیند.» محمدجواد با اشاره به این موضوع، می‌گوید: یک روز پدرم مبلغی پول که در جیبش بود، مچاله کرد و به من داد. متعجب به پول‌ها نگاه کردم. 

پرسیدم چرا مچاله‌اش کردی؟ پدرم گفت احساس کردم این پول‌ها در جیبم عرض‌اندام می‌کنند. برای همین مچاله‌شان کردم تا بدانم هیچی نیستند. مرحوم همیشه ما را به مردم‌داری سفارش می‌کرد. تأکید می‌کرد به‌دنبال مادیات نباشیم و به‌جای آن، شاگرد «قال صادق(ع)» و «قال باقر(ع)» باشیم.

او ادامه می‌دهد: یک روز عصر خانمی با دخترش به مطب پدر آمدند. خانم دندان‌درد شدیدی داشت. او به پدرم گفته بود همسرش به‌تازگی فوت کرده است و پولی برای پرداخت هزینه ندارد. پدرم بدون آنکه پولی از او بگیرد، دندانش را کشید، برایشان آب‌میوه گرفت و با تاکسی آن‌ها را به خانه‌شان فرستاد. به او گفتم دست‌کم دستمزدت را می‌گرفتی! نگاهم کرد و گفت کار خیر بهتر از مادیات است.


هرچه را داشت، برای قربانی داد

وقتی ماجرای بذل‌وبخشش‌های مرحوم مدقق را می‌شنوید، این‌طور به ذهن می‌رسد که آدم متمولی بوده و از مالش خیرات می‌کرده، اما ماجرا چیز دیگری است. او سال‌های اول روضه‌خوانی قرض می‌گرفت تا یاد پدر را زنده نگه دارد. وقتی نیازمندی می‌دید، تلاش می‌کرد بتواند نیازش را برطرف کند؛ هرچند ممکن بود در آن زمان خودش هم نیاز مادی داشته باشد.

جنس نگاه مرحوم مدقق به زندگی متفاوت بود. او همیشه به فرزندانش سفارش می‌کرد «هرچه داریم از خدا داریم و باید بهترین‌ها را در راه او بدهیم.» درست مانند سال1363 که اولین‌بار به حج واجب مشرف شده و در منا هرچه داشته، داده و قربانی بزرگی خریده تا در راه معشوق ذبح کند. او همه دارایی‌اش را برای قربانی داده و برای ادامه سفر قرض کرده است.


در کار و زندگی گذشت می‌کرد

«عادت به شکایت نداشت. اگر فردی برای دندان‌هایش می‌آمد و پس از درمان وجهی بابت کارش پرداخت نمی‌کرد، چیزی نمی‌گفت و گذشت می‌کرد.» پسر بزرگ خانواده با تأکید بر این موضوع، ادامه می‌دهد: یک‌بار دزد به خانه‌مان زده بود و به پدر اصرار کردیم تا پیگیر موضوع بشود.

 وقتی برای تکمیل پرونده به آگاهی رفتیم، پدر متوجه شد یک نفر چهره آشنایی دارد و به‌عنوان متهم آنجاست. اولین حرفی که زد، این بود: «ببینیم کیست؟ شاید نیاز باشد ضمانتش را بکنیم، گناه دارد.»

 همین‌که پدر جلو رفت تا علت حضور مرد را در آنجا بپرسد، او به پدرم نگاه کرد و گفت «جیب این بابا را هم زده‌ام.» تازه پدر متوجه شد چرا چهره‎‌اش آشناست. دیگر چیزی نگفت و از آنجا بیرون آمدیم، بدون آنکه از آن مرد شکایتی بکند. دلیلش را که پرسیدم، گفت «حتما نیاز داشته که برداشته است.»


قرض‌دادی، صبور باش

مرحوم مدقق معتقد بود قرض‌دادن معامله با خداست. برای همین هریک از دوست و آشنایان از او قرض می‌خواست، بی‌درنگ برایش تهیه می‌کرد. پسر بزرگش تعریف می‌کند: سال‌ها قبل همراه پدر نزد یکی از دوستانش رفته بودیم. دوستش از او 5میلیون تومان قرض خواست. پدر رو به من کرد و گفت «علی! برایش واریز کن.» 

گفتم چشم. غروب بود و بعد هم فراموش کردم. یادم هست صبح ساعت7 که موبایلم را نگاه کردم، پدرم 20بار با من تماس گرفته بود. بلافاصله پول را برایش واریز کردم. تا زمانی‌که آن فرد پول را برنگرداند، پدرم گفته بود حق ندارید از مسیری که محل کسبش است، عبور کنید؛ مبادا خجالت‌زده شود.   

 

جلب محبت امیرالمؤمنین

احسان و نیکی در ذات آدم است. این سبک و سیاق زندگی حاج‌رضا مدقق آموخته‌هایی است که از پدرش کسب کرده است و پسران مرحوم به نقل از پدرشان تعریف می‌کنند که پدربزرگشان پولی را که بابت روضه‌خوانی می‌گرفته، خرد می‌کرده و در جیبش می‌گذاشته و آن را در مسیر خانه به کودکانی که در کوچه‌وخیابان بازی می‌کرده‌اند، می‌داده است.

 او به فرزندانش می‌گفت باید برای محبت امیرالمؤمنین(ع) هزینه کنیم. برای همین مرحوم مدقق هم مانند پدر هرکجا کار خیری یا مجلسی دوستانه بود، پذیرایی‌اش را بر عهده می‌گرفت. او همیشه می‌خندید و می‌گفت پیامبر(ص) هم زمانی‌که می‌خواست قریشیان را به حق‌پرستی دعوت کند، شام و ناهار می‌داد.

 

دل بزرگ دست‌و‌دل‌بازش کرد

علی خوش‌چهره، رفیق 55ساله مرحوم مدقق که این روزها دهه70 زندگی‌اش را می‌گذراند، می‌گوید: مرحوم مدقق یکی از خیران بیمارستان امام سجاد(ع) در سال‌1351 بود. او در بخش دندان‌پزشکی این بیمارستان به‌صورت رایگان خدمت می‌کرد. علاوه بر آن، وی یکی از همراهان در مؤسسه آسیب‌پذیر توس بود که به بیماران خدمت می‌کرد.

 هروقت قرار بود برای کار خیری میهمانی بگیریم و خیران را دور هم جمع کنیم یا کاری انجام دهیم، هزینه پذیرایی‌اش را مرحوم حاج‌رضا مدقق می‌پرداخت. او علاوه بر دست‌به‌خیربودن، مردم‌دار و سفره‌دار بود. وضع مالی خوبی نداشت که بگوییم اضافه مالش را خیرات می‌کرد. او دل بزرگی داشت که کمترکسی در این زمانه دارد.

اگر روضه صبح یا شب باشد، مستمع بسیاری دارد، اما روضه عصر او به‌واسطه محبتی که در دل مردم و علما داشت، شلوغ بود و پذیرای همه مردم

 از آن مرحوم نام خوش به یادگار مانده است که برای انسان همین کافی است. علاوه بر نام نیک آن مرحوم، روضه‌هایش نیز خاص و مثال‌زدنی است. همه می‌دانیم اگر روضه صبح یا شب باشد، مستمع بسیاری دارد، اما روضه عصر او به‌واسطه محبتی که در دل مردم و علما داشت، شلوغ بود و پذیرای همه مردم. 

زن و مرد هم نداشت. مجلس زنانه در خانه پشتی بود که یادگار مرحوم شیخ‌محمد آل‌سلمان، از روحانیان به‌نام و پدرخانم مرحوم مدقق، بود و خانه خودش میزبان مجلس مردانه بود.

 

خیری بی‌ادعا

علی‌اصغر احمدی از سال1360 با دکتر رفیق بود و رفت‌وآمد داشت. در همه این سال‌ها برق‌کاری حیاط خانه مدقق برای روضه‌خوانی و سیستم صوتی با او بوده است. او برایمان می‌گوید: این روضه متعلق به پدر مرحوم حاج‌رضا مدقق است. آن‌طور که شنیده‌ام، پدرش زمانی در کوچه فروغ این روضه را برگزار می‌کرد و با آمدنش به کوچه آیت‌الله خامنه‌ای مراسم هم در اینجا برگزار می‌شد.

 بعد از فوت پدر، مرحوم حاج‌رضا مدقق برگزاری روضه را به نیابت از پدر بر عهده گرفت و این مراسم را مانند گذشته ادامه می‌داد. او خودش مجموعه را مدیریت می‌کرد. آدم‌های سرشناس را برای روضه دعوت می‌کردند. یادم هست آیت الله سید ابوالحسن شیرازی امام جمعه پیشین مشهد و آیت‌الله معصومی، امام جمعه تربت حیدریه به این روضه می‌آمدند. 

البته شخصیت‌های شاخص دیگری هم حضور داشتند. روح خیلی بزرگی داشت؛ خیری مخلص و بی ادعا، خدمتگزار در همه مؤسسات. او یکی از پایه‌گذاران اصلی بیمارستان گلشهر است که برای آنجا زحمت بسیاری کشیده است. 

مسئولیت قسمت دندان با ایشان بود و خدمات رایگان دندان انجام می‌داد. علاوه بر آن در بیمارستان صاحب‌الزمان(عج) هم خدمت می‌کرد. انگار خسته نمی‌شد و کمک به دیگران برایش انرژی‌بخش بود.

 

خدمتی متفاوت در جبهه

خدمات مرحوم حاج‌رضا مدقق به اینجا ختم نمی‌شد. زمانی‌که جنگ تحمیلی آغاز شد، پیر و جوان راهی جبهه شدند تا از آب و خاکشان دفاع کنند. او هم که خودش را جدای از این مردم نمی‌دید، ابزار کارش را برداشت و راهی جبهه شد. 

هرچه اطرافیانش گفتند نیازی به حضور شما نیست و همین‌جا بمانید و خدمت کنید، مرحوم مدقق گوش نکرد و به جبهه رفت. او در آنجا همین کارش را ادامه داد و در حد توانش به رزمندگان خدمت کرد.

 

هویت خانه صدساله

وقتی شخصیت و منش آدم بزرگ باشد، اجسام در مقابلش ناچیز هستند. درست مانند شخصیت مرحوم حاج‌رضا مدقق و ماجرای خانه صدساله‌اش. هویتی که خود او به خانه‌اش داد، آن‌قدر برجسته است که کمترکسی توجه به معماری این بنا و قدمتش دارد. با وجود این، ساعتی با سعید گلستانی، مدیر دفتر تسهیلگری سرشور، به گفت‌وگو می‌نشینیم تا از قدمت این خانه برایمان بگوید.

 او درباره این بنای قدیمی توضیح می‌دهد: خانه مدقق یکی از پروژه‌های پیشرو در طرح احیای بافت سرشور در کوچه آیت‌الله خامنه‌ای است؛ خانه‌ای دوطبقه مربوط به اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی.

 این خانه 100سال قدمت دارد، اما به‌علت چندبار بازسازی، دستخوش تغییرات زیادی شده است و آثار چندانی از آن در خانه موجود نیست

 این خانه 100سال قدمت دارد، اما به‌علت چندبار بازسازی، دستخوش تغییرات زیادی شده است و آثار چندانی از آن در خانه موجود نیست. با وجود تغییرات نشانه‌های تاریخی در جداره‌های ساختمان به‌ویژه کف همچنان مشهود بود و همچنین وجود 4حجره قدیمی که سردر آن‌ها با آجر مهری مزین شده است.

وی ادامه می‌دهد: در روند مطالعه و تهیه طرح، قطعه عکسی مربوط به یک دهه پیش به دست ما رسید. تصویری از وضعیت سردر ساختمان که نمای قبل از تخریب را نشان می‌داد. عکسی قدیمی که گوشه پنجره و کتیبه‌های سنتوری بالای آن دیده می‌شد.

 با تطبیق عکس ساختمان و خانه‌های هم‌جوار مانند خانه تاریخی نوریان، خانه تاریخی کریمی، حمام سعدی تصویر به‌نسبت قابل اعتمادی از نمای ساختمان به دست آوردیم و توانستیم با موافقت پسران مرحوم و گرفتن بودجه از سازمانی نمای تاریخی آن را طراحی و بازسازی کنیم.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44