تاریخ شفاهی

رضا افضلی، شاعری که مشهد قدیم را به نظم چید
رضا افضلی سال ۱۳۷۷ احوالات مشهد‌قدیم از نحوه زندگی مردم آن روزگار و روابط آنها گرفته تا توصیف کوچه و خیابان‌ها، همه را در کتاب مثنوی «مشهدی‌های قدیمی» به نظم چیده است.
بهشت کوچک آقای کلانتر در شهرک ارمغان
محمدمهدی رضادوست وقتی در این محل ساکن شد، موی سیاه و شور جوانی داشت؛ حالا عصا در دست و با مو‌های سپید، دنیایی خاطره در ذهن دارد. آن موقع به او می‌گفتند «کلانتر محل»!
روزی هشت تا گاو سلاخی می‌کردیم
رمضان مقبل‌پور زرندی، چهره شناخته‌شده‌ای برای اهالی محمدآباد است؛ او یکی از قدیمی‌ترین سلاخ‌هایی است که در کشتارگاه محمدآباد مشغول به کار شد.
این زوج سالخورده‌ با فروش آجر روزگار می‌گذرانند
با دست‌های زمخت مهربانش آجر‌های کهنه‌ را می‌شمارد، آجر‌ها به شماره پنجاه  که می‌رسد، پیرزن به پیرمرد سالخورده‌ای که با یک تسبیح بلند روبه‌رویش ایستاده با لهجه شیرینی می‌گوید: «بابای مرضی، یه دنه تسبیح بنداز!»
رد کله قندی‌های ۵۰ ساله ابراهیم سنگ‌تراش
همه آن کله‌قندی مثلث‌شکلِ تراش‌خورده و شاقولی که ۵۰ سال است بالا و دور و بر مقبره فردوسی تکان نخورده‌اند کار دست آقای امیری است و کارگرهایش.
داستان مشهد قدیم
علی‌اصغر بهروان‌راد حافظه بسیار قوی دارد و خاطرات بسیار زیادی از مشهد قدیم دارد، از دکتر شیخ تا حاج حسین آقای ملک و دیگران. به نظرم گفتگو با ایشان می‌توان اطلاعات خوبی داشته باشد.
آخرین داش مشهد
محمود اصیل، جاهل محله نوغان، حالا به قول خودش «کرک و پرش ریخته» جوان خوش‌قد و بالا و چهارشانه آن روز‌ها این روز‌ها سمسار تکیده‌ای شده است.