رمضان مقبلپور زرندی، چهره شناختهشدهای برای اهالی محمدآباد است؛ او یکی از قدیمیترین سلاخهایی است که در کشتارگاه محمدآباد مشغول به کار شد.
محمد ترابی، نخستین معلم محله قرقی است که در طول سالیان دراز شاگردان زیادی تربیت کرده است. او حالا خانهنشین شده است.
با دستهای زمخت مهربانش آجرهای کهنه را میشمارد، آجرها به شماره پنجاه که میرسد، پیرزن به پیرمرد سالخوردهای که با یک تسبیح بلند روبهرویش ایستاده با لهجه شیرینی میگوید: «بابای مرضی، یه دنه تسبیح بنداز!»
همه آن کلهقندی مثلثشکلِ تراشخورده و شاقولی که ۵۰ سال است بالا و دور و بر مقبره فردوسی تکان نخوردهاند کار دست آقای امیری است و کارگرهایش.
من جزو اولین کسانی هستم که اوایل سالهای ۵۰ به اینجا آمدم. یک جاده از مردارکشان به سمت شهر میرفت که آن هم مالرو بود. یعنی اصلا آن زمان ماشینی وجود نداشت که بخواهد به این قسمت بیاید.
علیاصغر بهروانراد حافظه بسیار قوی دارد و خاطرات بسیار زیادی از مشهد قدیم دارد، از دکتر شیخ تا حاج حسین آقای ملک و دیگران. به نظرم گفتگو با ایشان میتوان اطلاعات خوبی داشته باشد.
محمود اصیل، جاهل محله نوغان، حالا به قول خودش «کرک و پرش ریخته» جوان خوشقد و بالا و چهارشانه آن روزها این روزها سمسار تکیدهای شده است.






