علی دشتبان، نگارنده کتاب «روزی، روزگاری آبکوه» برای جمعآوری تاریخچه محلهاش پنجسال زمان گذاشته است.
محمدحسین زارعزاده از زمان کوچههای خاکی و خالی سیسآباد تا خیابانهایی که امروز آسفالت به تن کردهاند، خاطره دارد.
قدیم پاچنار برای خودش محلهای بوده؛ البته نه به اندازه نوغان یا عیدگاه. محلهای کوچک اما شناختهشده که یکی از بناهای معروفش بیمارستان آمریکاییها بوده است.
قبل نشستن نام رهباغ بهشت بر این معبر، خبری از شارستان نبود و مردم برای رسیدن به اینجا از کوچه حسنقلی تردد میکردند. به خاطر همین به آن آخر کوچه حسنقلی یا مسجد خردو میگفتند.
هادی خوشدل اولین خیاط جاده سیمان و یک جورهایی جعبه سیاه این محدوده است که در حافظهاش تصویری روشن از تاریخ ۵۰-۴۰ سال قبل این محدوده دارد.
آنچه که بیش از هر چیز زندگی «پهلوان رستم» را خاص کرده، علاقه او به جمع آوری اشیای خاص است. «موزه آیینهای پهلوانی شه لافتی» نتیجه این علاقه اوست که ۶۰ سال به طول انجامیده است.
در کارخانه کمپوت افراد در سمتهای مختلف ازجمله «دلدرکن» و «پوستکن»، «سرگذار»و انباردار فعالیت میکردند و خطوط منظمی در آن وجود داشت.