150سال پیش اگر قرار بود رد یکی از ثروتمندان مشهدی را بزنیم، باید قدم در کوچه عسکریه میگذاشتیم که در دلش بیش از 20تاجر و ارباب و مالدار زندگی میکردند. معروفترینشان هم داروغه شهر بود که خانهای رو به خانه تاجر کشمش مشهد، آقای کشمشیان، داشت.
داستان هرچه باشد، به ائمه اطهار(ع) بهویژه ولینعمتمان امام رضا(ع) توسل میکنیم و آنها را بین خودمان و خدا واسطه قرار میدهیم تا قربشان راه نجاتمان شود.
آشناترین تصویر این توسلها هم برای هریک از ما دخیلبستنها در حرم امام رضا(ع) برای شفای بیماران است. با همین نیت، داستانهای زیادی بین مردم ردوبدل میشود که گاهی با واقعیت فاصله دارد؛ موضوعی که از 5سال پیش باعث شکلگیری کمیسیون امور شفایافتگان حرم مطهر رضوی شده است.
میگوید: «نگاه به گوش شکسته و گردن کلفت کشتیگیرها نکنید. کشتیگیرها قلبی لطیف و مهربان در سینه دارند.» با خود فکر میکنم که خودش صاحب یکی از مهربانترین قلبهاست اما دغدغهمندبودنش را بیشتر در پایان گفتوگو حس میکنم. وقتی که میخواهیم از او عکس بگیریم و او حاضر به عکسبرداری در سالن کشتی نمیشود تا مبادا تمرین بچهها مختل شود. «هاشم عفتپناه» به نوعی تاریخ شفاهی کشتی منطقه 6 محسوب میشود. اولین سالن کشتی این منطقه را او به همراه اهالی افتتاح کرده است. کشتارگاهی که تبدیل به یک سالن درب و داغان میشود تا بستری باشد برای محقق شدن آمال و آرزوی انبوه کشتیگیران جوان و پرانگیزه اینجا. سکویی برای پرتاب و رسیدن به عرصههای بزرگتر.
خراسانی بودن، دل به قصه های کویر دادن و به طبع آن، خو گرفتن، سبب شده است گذرگاه داستان ها، روایتها و اتفاقهای بی شماری باشد که هر کدامشان، نشانه ای از خود بر جای گذاشته اندکه در قالب آداب، رسوم و فرهنگ اقوام مختلف ساکن در آن است. قشنگترین این روایت ها که قرن هاست نَقلش دهان به دهان گشته اما قندِ نُقلش هنوز پا برجاست، حکایت نماز باران خواندن امام رضا(ع) است که دیرگاهی است به یکی از سنتهای مردم آفتاب نشین خطه خراسان تبدیل شده و راهش را به دیگر شهرها و آبادی ها هم باز کرده است.
خیابان امام رضا55 یکی از خیابانهای فرعی محله رضاست که هنوز هویت قدیمش را حفظ کرده است. این خیابان در طی سالها تغییرات چندانی نداشته و با وجود ساخت و سازهایی که انجام شده است هنوز هم صفا و صمیمیت قدیم مردمش را میتوان به چشم دید.
نام ایران درّودی مشهورتر از آن است که علاقهمندان به هنر آن را نشنیده باشند. بسیارى از سرگذشت پرافتخار او مطلعاند و میدانند که اصالتا مشهدی است و سال 1315 در خانه آبا و اجدادىای که بعدها آن را خراب و بیمارستان دکتر شاهینفر را جایگزینش کردند به دنیا آمده است. او از خیابان کج (آخوند خراسانی امروزی) و گنبد سبز خاطرات زیادى به یاد دارد. آثار نقاشی ایران درودی در ٦٤ نمایشگاه انفرادى، از موزه مکزیک گرفته تا توکیو، از موزه بروکسل گرفته تا معروفترین گالرىهای فرانسه، و بیش از ٢٥٠ نمایشگاه گروهى با هنرمندان دیگر، به نمایش گذاشته شده است.
محراب خان وصیتش بر خاکسپاری در حرم امامرضا(ع) و وقف اموالش برای مردم این شهر بود، مسجد محرابخان در نوغان، حوضانبار و قلعه محرابخان، بیمارستان و آسایشگاه جذامیان را برای مشهدیها به یادگار گذاشت.