تاریخ شفاهی - صفحه 4

رزمندگان جبهه کردستان مانند دروازه‌بان بودند
رضا انسان کنک علیا می‌گوید، فرمانده‌مان می‌گفت: ما در کردستان همانند دروازه‌بان در زمین فوتبال هستیم. درست است که یک‌جا مستقر شده‌ایم، ولی مسئولیتمان بیشتر از دیگران است.
روایت کاسب محله دانشجو از روزگار نفت‌فروشی
حاج محمود وظیفه‌دان خاطراتی از روزگاری که در مغازه نفت‌فروشی پدرش کار می‌کرده دارد: فاصله لوله تلمبه دستی تا دهانه گالن زیاد بود و وقتی نفت توی گالن می‌ریخت، مثل نوشابه کف می‌کرد.
در جست‌وجوی هویت ۳۵۰‌ساله شهرک قدس
قدیمی‌ترین سند یافت‌شده که در آن از کلاته‌بوغا یاد کرده‌اند، سندی مربوط به دوره صفویه است. بعد‌از‌این دوره، تعداد اسناد درباره کلاته‌بوغا افزایش می‌یابد؛ اسنادی که عموما به تعمیر قنات مربوط می‌شود.
پدر شهیدحسین ترابی تاریخ شفاهی محله طرق است
حاج اسماعیل روز حاجی‌ها در سال‌۱۳۱۰ به دنیا آمده است؛ برای همین نامش را حاج‌اسماعیل گذاشته‌اند. او در طرق به دنیا آمده و سال‌هاست که در همین محله سکونت دارد.
احمد ماهوان و قصه‌هایش از مشهد قدیم
پژوهشگر قدیمی تاریخ مشهد، این مسیر را از پدرش به ارث برد و پس از فوت او بر سر این کار نشست. ابتدا یادداشت‌های پدر را سامان داد و منتشر کرد و بعد کتاب‌های خودش متولد شد.
رضا افضلی، شاعری که مشهد قدیم را به نظم چید
رضا افضلی سال ۱۳۷۷ احوالات مشهد‌قدیم از نحوه زندگی مردم آن روزگار و روابط آنها گرفته تا توصیف کوچه و خیابان‌ها، همه را در کتاب مثنوی «مشهدی‌های قدیمی» به نظم چیده است.
بهشت کوچک آقای کلانتر در شهرک ارمغان
محمدمهدی رضادوست وقتی در این محل ساکن شد، موی سیاه و شور جوانی داشت؛ حالا عصا در دست و با مو‌های سپید، دنیایی خاطره در ذهن دارد. آن موقع به او می‌گفتند «کلانتر محل»!