کد خبر: ۱۳۶۸۳
۲۸ آذر ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۰
جرقه طرح «پلاک‌ افتخار» را معلم محله سجادیه زد

جرقه طرح «پلاک‌ افتخار» را معلم محله سجادیه زد

«پلاک‌های افتخار» طرحی که جرقه‌اش برای نخستین‌بار در ذهن معلمی از محله سجادیه زده شد. محمدرضا قربانی می‌گوید: دوست برای شهدا داشتم کاری کنم تا یادشان برای همیشه زنده بماند.

شیوا جوادی| آسمان شهر باران، بارانی بود و آسمان اینجا، دفتر روزنامه هم. انگار که روز خوبمان می‌خواست خراب شود. البته برای مردم شهر که عادی بود، اما برای ما که وقت ملاقاتمان را گذاشته بودیم این ساعت بارانی کمی دلهره داشت، گرچه معلم‌ها همیشه خوش‌قول هستند.

درست همان ساعت مشخص‌شده می‌آید. چهره آرامی دارد؛ اصلا همین صمیمیت است که به ما اجازه می‌دهد با او راحت باشیم، انگار که اینجا هم مدرسه است، او می‌نشیند به صحبت و ما پای حرف‌های آموزگار محله سجادیه.

با اینکه سال‌های زیادی از زندگی‌اش گذشته است، هنوز پویا و پرانرژی است؛ ۴۵‌سالگی او به جوانی شبیه است که راه زیادی پیش رو دارد.

نگاهم با او همراه می‌شود؛ روی آلبومی که گذشته‌های دور زندگی‌اش را نشان می‌دهد و روز‌هایی که آنها را قاب گرفته است تا فراموششان نکند. عکس‌ها را یک‌به‌یک نشانم می‌دهد و با ذوقی بیشتر، از تاریخ آنها می‌گوید.

در محله سجادیه سکونت دارد و بیشترین خاطراتش مربوط به روز‌های همین حوالی است؛ همین محله کوچک. می‌گوید فرزند سوم خانواده‌ای متوسط و پرجمعیت است.

 

حالا همه چیز فرق کرده است

محمدرضا قربانی، روستایی‌زاده است و دلداده همان روزهاست، حتی هنوز هم که سال‌هاست با آنجا فاصله دارد. لذت‌بخش‌ترین خاطراتش به سال‌های مدرسه بر‌می‌گردد و روز‌های آغازین آن. می‌گوید: آن زمان مدرسه ما بخشی از پارک وحدت بود و از آن جدا نبود، اما حالا همه چیز فرق کرده است.

آموزگار محله ما ادامه می‌دهد: همیشه دوست داشتم با بچه‌ها دمخور باشم چه با بچه‌های محله و مدرسه و چه با بچه‌های جبهه و جنگ که یک کوچه را به نام خود کردند و رفتند و شهید شدند.

قبل از شروع صحبت از وقت می‌پرسد؛ اینکه چقدر حق صحبت کردن دارد و بعد می‌رود سراغ روز‌های کاری‌اش‌...

هم جبهه رفتم و هم دانشگاه

سال‌۶۶ بود که در رشته اقتصاد دیپلم گرفتم. آن زمان شهر‌های کشور به خاطر جنگ در معرض بمباران بودند؛ من دو راه داشتم که حق انتخابم از بین آن دو بود؛ رفتن به جبهه یا حضور در دانشگاه. اما من هم به جبهه رفتم و هم دانشگاه و در رشته ادبیات فارغ‌التحصیل شدم.

پس از دوره کاردانی در گرایش پرورشی، نخستین پیشنهادم حضور در روستایی اطراف محمودآباد بود که آن را پذیرفتم، چون مرا به علی‌آباد، زادگاهم نزدیک می‌کرد.

زیبا‌ترین خاطراتش برمی‌گردد به اسفند‌۸۹ و حضور در کنار خانه خدا همراه با دانش‌آموزانش. می‌گوید خودش همیشه آرزوی آن را داشته و یقین دارد این آرزوی همه بچه‌ها هم بوده است.

 

من برای یاد دادن باید بیشتر یاد می‌گرفتم. خودم را مدیون کسانی می‌دانستم که چیزی به من بیاموزند 

برای یاد دادن باید یاد می‌گرفتم

او دوست داشته در کنار آموختن، یاد بگیرد. می‌گوید: احساس می‌کنم بودن کنار آدم‌هایی که جنس زندگی‌شان جنس زندگی من است، خیلی چیز‌ها به من می‌آموزد. من برای یاد دادن باید بیشتر یاد می‌گرفتم و خودم را مدیون کسانی می‌دانستم که چیزی به من بیاموزند و به همین دلیل دوست داشتم در حوزه‌های مختلف فعال باشم؛ بنا‌بر‌این عضو هیئت‌امنای مساجد پایگاه شدم، در جلسات قرآن شرکت کردم و...

او هنوز هم روز‌های جنگ را از یاد نبرده است؛ هچنین بچه‌محل‌هایی را که رفتند و شهید شدند.

دیدار با خانواده شهدا جزو لذت‌بخش‌ترین خاطراتش است و می‌گوید: به لطف دیدار از همین خانواده‌ها، جرقه یک کار نو در ذهنم زده شد؛ ایده پلاک‌های افتخار.

«پلاک‌های افتخار» طرحی که جرقه‌اش را معلمی از محله سجادیه زد

 

نشان افتخار بر گردن افتخار‌آفرینان

همیشه وقتی در محله قدم می‌زدم، احساس می‌کردم شهدا حق بیشتری بر گردن ما دارند و آنها دارند مورد غفلت واقع می‌شوند؛ دوست داشتم کاری کنم که یادشان برای همیشه زنده بماند. به همین خاطر طرح پلاک‌های افتخار را ارائه کردم؛ طرحی که بر اساس آن وصیت‌نامه و زندگی نامه همراه با تصویر کوچکی از شهید در ابعاد ۵۰ در ۷۰ بر سر‌در منازل خانواده‌های شهدا نصب شود. حالا وقتی برق شوق را در نگاه خواهر، برادر، مادر و پدر شهیدی می‌دیدم، می‌توانستم با افتخار سرم را بالا بگیرم و بگویم من همیشه به یادتان هستم؛ و رسالتی که با افتخار انجام شد...

حالا هم‌محله‌ای‌هایش افتخار دارند طرحی که جرقه‌اش برای نخستین‌بار در ذهن معلمی از محله آنها، سجادیه زده شد، نه تنها در سطح شهر که در تمام نقاط کشور در حال اجراست. حالا می‌توان گفت معلم محله ما به‌حق رسالتش را به انجام رسانده است.

 

*این گزارش در شماره ۵۱ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۱۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۲ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44