روایتهای مردانه بسیاری از جنگ شنیدهایم و اتفاقاتی را که برایمان روایت میکنند تصور میکنیم. این در حالی است که تجربههای زنانه از جبهه و جنگ هم کم نداریم. یکی از این تجربههای زنانه به بانوان پرستاری تعلق دارد که تلخی روزهای سخت هنوز زیر زبانشان است. یکی از این افراد، معصومه رضاپور است که -بیشوکم - از اوایل انقلاب در بیمارستان امدادی مشهد فعالیت داشته است و 6 ماه و 6 روز نیز در دزفول و زیر سقف آسمانی که گلوله و خمپاره مدام آن را شکاف میدادند به مجروحان جنگی خدمت میکند.
شهیدغلامرضا قدسی بهعنوان دومین شهید مشهد و اولین شهید محله آبکوه است. او در نخستین راهپیماییهای مشهد علیه رژیم، پیشقراول گروه بود و شجاعتی مثالزدنی داشت. زمان حکومتنظامی و حتی ساعات شلوغی خیابانها که خیلیها جرئت نصب اعلامیه بر دیوارها یا توزیع آن را نداشتند، راهی کوچهها میشد و این کار را انجام میداد. شهید قدسی روز ۲۶آبان سال۱۳۵۷ در تظاهرات چهارراه شهدا، با تیری که به سرش شلیک شد، به مقام والای شهادت رسید.
ساکنان نخستین قلعه آبکوه، کشاورزانی بوده اند که مأموران آستان قدس رضوی، آن ها را از ولایات اطراف می آوردند تا روی زمین های آستانه کار کنند. در این میان آستانه مقرر می کند که مردم در ازای سرپناه و کشت در زمینها هر ساله یک دهم محصول برداشتی خود را به آستانه بدهند.
در جوار مضجع نورانی امام هشتم (ع)، درست زیر سقف گنبدی مسجد گوهرشاد، چشم، حُکم پرندهای را دارد که در باغهای بهشت از شاخهای به شاخه دیگر میدود. نقشهای اسلیمی تافته درهم، شکست نور در آینه ایوان مقصوره و دستی که سبز و فیروزهای را در کنار هم نشانده است تا اُخرایی گلهایی که هرگز به خزان نمینشینند، بیشتر به صورتت لبخند بزند، تنها گوشهای از زیبایی مکانی است که کلمات در توصیفش الکن هستند؛ مکانی که یادگار برجایمانده از بانویی فاضل است؛ «گوهرشاد» که نامش دوبار در کتیبههای این بنای تاریخی و مذهبی نقش خورده و مانا شده است. همت او بوده که مشهد قرن نهم را به شهری آباد تبدیل کرده و از آن پایتختی برای گسترش فرهنگ و توسعه علم میسازد. برابر اسناد برجایمانده و جوهر تقویمها 26 آبان سالروز پایان کار معماری این مسجد است که حالا خشتهای آن پانصدوهشتادوسومین سال از عمر خود را پشت سر میگذارند.
شب تاسوعای سال1360در چهارراه راهنمایی صدای شلیک چند گلوله شنیده میشود. چند نفر از شهروندان و مغازهداران اطراف چهارراه بعد از تیراندازی خودشان را به خودروهای بچههای سپاه که توسط منافقان تیرباران شده بود میرسانند تا جان مجروحان حادثه را نجات دهند. با دیدن این منظره افرادی که در وسط چهارراه جمع شدهاند با شعار مرگ بر منافق و مرگ بر وطنفروش این حرکت جنایتکارانه و تروریستی را محکوم میکنند. شاید خیلیها باور نکنند یا ندانند که در تاسوعای سال1360 برابر با 14آبانماه در چهار راه راهنمایی مشهد خودرو پاسداران توسط منافقین هدف حمله قرار گرفته است. در این حمله 3سرنشین از 4نفر که داخل خودرو حضور داشتند به شهادت رسیدند.
زمانی که مهدی به شهادت رسید، ما خبر نداشتیم، اما آن روزها حالم بد بود، شبها خوابم نمیبرد. یک روز پاییزی برای نماز صبح بلند شدم و دیدم آسمان بسیار تیره و دلگیر است. در دلم گفتم نکند بچهام شهید شده باشد! به من الهام شده بود. یک ماهی بود که از او خبری نداشتیم. مسیر تهران تا مشهد را یککله با یک پیکان سفید رفتیم تا اینکه حوالی ساعت 11 صبح به خیابان امام رضا(ع) رسیدیم، پیکر شهدا روی دست مردم بود، من هم راه افتادم دنبال گمشدهام تا اینکه روی یکی از تابوتها نام و عکس مهدی را دیدم.
مسجد امام حسن مجتبی(ع) یکی از قدیمیترین مساجد منطقه 5 است که کلنگ ساخت آن در سال 1348 به زمین زده شده و در سال 1352 به بهرهبرداری رسیده است .این مسجد از دیرباز از مساجد فعال منطقه بوده است به طوری که در ایام فعالیتهای انقلاب ی سال 1356 و 1357 هم مشارکت داشته است و قبل از انقلاب محل تجمع افراد انقلاب ی بوده است. همچنین یکی از مساجدی است که راهپیماییهای اول انقلاب مشهد را پوشش میداد. بعدها نیز از اولین مساجدی شد که اعزام افراد برای جبهه از آن انجام میشد. مسجد امام حسن مجتبی(ع) نبش خیابان امت 25 در محل تقاطع بولوار امت و خیابان شهید علیمردانی قرار دارد.