ابراهیم حسن زاده میگوید: برادرم، علی اکبر هم که دو سال از من بزرگتر بود، داوطلب جنگ بود، اما پدر گفت «فقط یکی از شما میرود؛ خودتان انتخاب کنید.» قرعه انداختند و اسم من درآمد.
رمضانعلی وقت خداحافظی با دلگرمی بیوصفی گفت: «تا حالا مادرم زنده بود و نمیگذاشت که بروم، اما حالا تو قهرمان منی. از پس همهچیز برمیآیی. مملکت واجبتر از این خانه است.»
معصومه شیردلبایگی، همسر جانباز قطع نخاع سیدمحمد قریشی خلیلآبادی است که هنوز بعد از ۳۰ سال به انتخابش میبالد.
معصومه باهوش همسر شهید «برات عباسپورنسری» است. شهید عباسپور ۶۵ درصد جانبازی داشته و ۱۱۶ ماه در زندان بعثیها اسارت را تحمل میکند و سرانجام سال ۸۲ به رفقای شهیدش میپیوندد.
حسن و حسین عسگریمقدم در کنار هم در قطعه شهدای بهشت رضا (ع) در خاک آرام گرفته اند. پدرشان از غصه فرزندانش سکته کرد و به رحمت خدا رفت، اما مادر سالها با یاد آنها زندگی میکرد.
مادر شهید شاهی میگوید: غلامحسین از سیزدهسالگی به جبهه رفت. به بهانه کارنامه تحصیلی پایان سال، امضای من را گرفت و رفت. هنوز کارنامهاش را دارم.
«حبیب صبورحدادطوسی» در سالهای پیش از انقلاب و پس از آن طراح، مجری و تدوینگر شعارهای انقلابی بوده است.