کمترکسی به خدیجه خانم زنگ میزند و او را به میهمانی دعوت میکند؛ چون میداند او باید خانه بماند و مراقب همسر جانبازش باشد. اصلا خدیجه عصای دست حسن محزونی شده است.
عصمتنوربخش میگوید: بعدها فهمیدم که گروهی به سرکردگی زنی از کومولهها به محمدجواد و دوستانش حمله کرده و با تیراندازی آنها را شهید کردهاند. آنها حتی به وسایل پسرم هم رحم نکرده بودند.
سالهاست که تابلوی «شهیدمحمد قربانی» در یکی از خیابانهای محله امامهادی (ع) دیده میشود، او از اولین شهدای این محله بوده است.
شهید محمدحسن به قول مادرش مثل جوانهای امروزی نبود. اصلا بچههای آن سالها انگار که ره صدساله را یکشبه رفته باشند، در شانزدهسالگی یک مرد چهلساله کامل بودند.
عباس عبداللهزاده از بابای مدرسه تا دبیر و مدیر مدرسه بودن را تجربه کرده و بعد از بازنشستگی نیز باتوجهبه روحیه و علاقهاش طلبگی را انتخاب و شروع به تحصیل میکند. حالا او نزدیک به ۱۰ سال است که امام جماعت مسجد المهدی (عج) در کوشش ۹ است.
سردار شهیدغلامرضا سمائی، از پیشکسوتان دفاع مقدس است که پنجم آبان ۱۳۹۵ در سوریه به درجه رفیع شهادت رسید.
خدیجه عرفاتی بانوی انقلابی از خاطرات انقلاب و دفاع مقدس میگوید: بهترین خاطره من در زندگی، جاریشدن خطبه عقدمان توسط امام راحل در مهرماه ۱۳۵۹ و در جماران است.