حسن عمرانی، جانباز ۷۰ درصد محله هدایت، بیشاز ۱۰ سال را در بیمارستانهای آلمان و فرانسه گذرانده تا بتواند چهرهای را که در جنگ تحمیلی از دست داده، دوباره به دست بیاورد.
روزهای آخر بود که یک روز گلولهای از کنار صورتم رد شد و زخم کوچکی برداشت. به گوش چهارتن از بچههای هممحلیمان رسیده بود که محمد ترکش خورده است. آنها ۱۰ روز زودتر از ما ترخیص شدند و وقتی به محله رفتند، خبر شهادتم را به خانوادهام رسانده بودند.
آقامسعود در یکسالی که در جماران محافظ بوده است، آدمهایی را از نزدیک ملاقات کرده است که از جذبه معنویت امام (ره) کم مانده بوده قالب تهی کنند.
پیکر شهید ابراهیم دهقان پساز ۱۲سال، توسط گروه تجسس یافته شد. شاید گفتن این خبر به کلام آسان باشد، اما وقتی پای دل مادر و پدری مینشینی، که هر ساعت این ۱۲سال، قدر عمری برایشان گذشته است.
لیلا مقدسی، همسر شهید میگوید: درست وقتی پسرمان چهارساله و دخترمان چهارماهه بود، عبدالله عازم جبهه شد.
رسولزاده در تئاتر «خواستگاری»، نقش مردی آذریزبان به نام آقارجب را بازی میکند؛ «ماجراهای این آقارجب، ادامهدار شد و من در این نقش، طوری جاافتادم که اهالی تئاتر مشهد، عنوان آقارجب را به من دادند.»
شهید محسن نوکاریزی تخریبچی بود. رفقایش میگویند محسن وقتی شهید شد، بسیار تشنه بود، برای همین پدرش هرسال روز اربعین در مسجد رضوی رضاشهر، یادبودی برای فرزند شهیدش برگزار میکند.