دفاع مقدس

خواندن با انگشتان پا!
یادگار جنگ برای امیر رهباردار دو دست قطع‌شده و چشمانی نابیناست اما او توانسته نقص‌هایش را با هوشمندی جبران کند. او با زبان، کلید‌های تلفن همراه را می‌فشار با انگشتان پایش خطوط بریل را می‌خواند.
«از کرخه تا راین» قصه زندگی ما بود
علی‌نجات عباسی که یک خمپاره، چهره و بدنش را دگرگون کرد، می‌گوید: آقای دهکردی زندگی ما را بازی می‌کرد. هفتاد نفر بودیم و در همان جایی که به آن خانه ایرانیان می‌گفتند، زندگی می‌کردیم.
روایت هفتصد راوی از قصه‌های جنگ
عباس آرانیان می‌گوید: از سال ۱۳۹۶ تاکنون افزایش چشمگیری در تعداد راویان به‌ویژه راویان جوان داشتیم، به‌طوری‌که سبب شد از سال ۱۴۰۰ راویان خانم نیز به مجموعه اضافه شوند.
داستان کمک‌های مردم خراسان به رزمندگان
صدایش زدم و پرسیدم مادرجان چه چیزی انداختی؟ نگاهی به صورتم کرد و گفت من چیزی ندارم که بخواهم به رزمندگان کمک کنم، اما بلیت اتوبوسی را که قرار بود از حرم تا خانه بروم، دادم و خودم پیاده به خانه می‌روم.
پشتیبانی از جنگ در چهارراه لشکر
ستاد پشتیبانی منطقه۴ واقع در چهارراه لشکر یکی از مراکز جمع‌آوری کمک‌های مردمی به جبهه در استان خراسان بود.
عزم جوانان محله رضائیه در جنگ جدی بود
محله رضائیه حدود ۳۵ شهید دارد که گویا بیشترشان نوجوان و جوان بودند. سیدعلی طاهریان یکی از رزمندگان رضاییه از غیرت نوجوانان و جوانان می‌گوید.
مادران شهدا قهرمانان دفاع مقدس هستند
مادران شهدا هر کدام تجربیات متفاوتی دارند، اما وجه اشتراک همه‌شان سال‌های سختی است که بدون فرزندانشان پشت‌سر گذاشته‌اند؛ رنج‌هایی که با عمق جانشان لمس کرده‌اند.