دفاع مقدس

پیراهن خونی من را ۲۵ تومان می‌خریدند!
حجت‌الاسلام محمد پورمحمدی که در جریان حمله به مدرسه فیضیه مجروح می‌شود تعریف می‌کند: در بیمارستان یکی از من خواست که پیراهن خونی‌ام را به قیمت ۲۵‌تومان به او بدهم تا برای یادگاری نگهدارد.
شهید مخیر ایرانی ۳۱ سال مقیم مجنون بود
شهید محمد مخیر ایرانی ۳۱ سال مفقودالاثر بود. او ۱۲ اسفند۶۲ و در عملیات خیبر و جزیره مجنون به شهادت رسید.
شهید محمدعلی «گوهری» در هور بود
هیجدهمین روز از فصل زمستان سال ۶۲ است که محمدعلی برای آخرین‌بار مادر را در آغوش می‌گیرد، بر شانه‌های پدر بوسه می‌زند و می‌رود تا داغ هجران یوسف در دل یعقوب همچنان زنده بماند.
عکس‌ها، رامین‌نژاد را به نوشتن تاریخ علاقه‌مند کرد
رامین رامین‌نژاد برنده ۳ جایزه ادبی در جشنواره کتاب سال رضوی، رفتن به سوی تالیف را یک اتفاق می‌داند، اتفاقی که از پیداشدن چند قطعه عکس رقم خورد.
تانک عراقی در ازای قوطی لوبیای ایرانی!
محمدعلی حاجت‌بیگی رزمنده محله راهنمایی می‌گوید: آخرین قوطی لوبیا را به‌سمت تانک آن‌ها پرتاب کردیم. عراقی‌ها فکر کردند، خمپاره است و از تانک بیرون ریختند و فورا دست‌ها را بالای سر گرفتند.
یک خانه و هفت دلاور
بعد از شهادت محمدحسین اَحسن، هر شش برادر به خط مقدم رفتند، پدر هم مدتی در عملیات‌های مختلف حضور داشت تا‌اینکه در عملیات کربلای ۲ پایش روی مین رفت و قطع شد.
روایتی متفاوت از ازدواج یک رزمنده در دهه ۶۰
زهره برامکی‌یزدی تعریف می‌کند: ۲۳ اسفند، عملیات بدر بود که ترکش خورد و اسیر شد. همه پانزده‌نفری که با هم بودند، اسیر شده بودند. در این فاصله هر شش‌ماه یک بار نامه‌ای می‌آمد که بدانم زنده است.