شرایط کار در تبادکان بسیار سخت بود اما وجود دانشآموزان بااستعداد و نخبه تعهدم را برای ماندن بیشتر میکرد، تمام تلاشم را برای شکوفاشدن این استعدادهای بالقوه اما واقعا محروم انجام دادم، روزها و ساعتهای زیادی را بدون حتی یک ریال دستمزد بهطور خصوصی به آموزش و تعلیم این دانشآموزان میپرداختم تا آنها برای مسابقات و المپیادهای علمی آماده شوند. خوشبختانه نتیجه آن را نیز دیدم و دانشآموزان مدرسه ما هر سال در جشنوارههای مختلف علمیکاربردی شرکت و مقامات مختلفی را نیز به دست آوردند. اینها بخشی از روایت مژگان دلیر از شرایط تدریسش است.
آنها یک گروه از معلم ان مدارس طرق هستند که این ایام پرکارترین روزهای کاری خودشان را پشت سر میگذارند. معلم انی که با درک شرایط دانشآموزانشان باور دارند که نمیشود محصول شغلت آدمها باشند و نسبت به آنها بیتفاوت ماند. آنها در این ایام کرونا زده که دغدغه خانوادهها آموزش فرزندانشان است طرحی نو درانداختهاند تا فیلمهای آموزشی رایگان به دست کودکان طرقی برسد.
روزهای 65سالگیاش را در کنار کودکان و نوجوانان محله امام رضا میگذراند؛ محلهای که دوران بازنشستگیاش را در آن سپری میکند و هنوز هم مانند گذشته به دنبال تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان محله است. «محمدحسن منتظری» از معلم ان بازنشسته است که کارنامهای پربار در سالهای کاریاش دارد.
سپهری از روزی میگوید که یک مشکل اداری داشته است و به او میگفتند کار شما انجام نمیشود. وقتی زنگ تفریح، سر کلاس در حال نماز خواندن بود، یکی از دانشآموزانش میگوید شما چند روز است انرژی و شادی قبل را ندارید، من برایتان دعا میکنم. ۲ روز بعد به سپهری زنگ میزنند و همان فردی که گفته بود کار شما به هیچ عنوان انجام نمیشود، میگوید: مشکلتان حل شده است و باقی کارهای اداریتان را خودم انجام میدهم. او این گرهگشایی را نتیجه دعای خالصانه و پاک دانشآموزان میداند و میگوید: پاداش شغل معلم ی از سمت خدا میرسد.
استاد حکیمی به صورت تعجببرانگیزی همواره خود را در ارتباط با دیگران تعریف میکرد، دیگرانی که هیچگونه ارتباط ابتدایی با او نداشتند، اما او خود را در ارتباط منطقی با آنها در نظر میگرفت. مرحوم علامه حکیمی در خانوادهای کارآفرین و ثروتمند رشد یافته و هرگز طعم فقر و ناداری را نچشیده بود، اما از دوران نوجوانی به دیگرانی که از امکاناتی که او داشت محروم بودند، میاندیشید و تلاش میکرد شرایط بهتری برای زندگی آنها فراهم آورد. به این ترتیب، ایشان همواره نوعی دیگراندیشی را راهنمای زندگی خود قرار میداده است.
این دیگراندیشی عمیق باعث میشد ایشان هم در مسائل فکری و نظری و در زندگی روزمره به دیگران و حقوق آنها بسیار حساس باشد. یکی از دشواریهای همراهان ایشان آن بود که حداقل زمانی که با ایشان هستند حقوق دیگران را زیر پا نگذارند.
از مهر سال گذشته 253 دانشآموز ابتدایی دوره اول در دبستان دخترانه پیامبر اعظم(ص) در 8کلاس مشغول به تحصیل شدند. این دانشآموزان و معلم ان آنها فکر نمیکردند سال آموزشی خود را به جای نشستن در کلاسهای مدرسه در فضای مجازی به پایان برسانند. در روزهایی که تعداد کادر آموزشی این مدرسه بیش از دانشآموزان است به سراغ معلم ان رفتیم و از آنها خواستیم خاطرات تدریس خود را در دوران کرونا برای ما بگویند.
محسن مهدوی درباره ساعت کار کارگاه میگوید: مغز مخترعان نصف شبها روشن میشود، به همین دلیل نمیتوانم ساعت خاصی را برای کارگاه مشخص کنم. هر وقت لازم باشد به اینجا میآیند و از تجهیزات کارگاه استفاده میکنند. خودم هم در حد توان آنها را راهنمایی میکنم و اندوخته علمی 35سالهام را در اختیارشان قرار میدهم. گاهی اختراعی که قرار است یکسال زمان ببرد با راهنمایی و مشورت و قرار دادن ابزار در اختیار فرد در مدت یک ماه به نتیجه میرسد.






