هنرمند

رنگ بهار در کارگاه خانگی خانواده محمدپور
یک اتاق کوچک از خانه گرمشان، میهمان رنگ و طرح و نقش است؛ پدر، یکی از بی‌نقص‌ترین قالب‌های سیلیکونی بازار را می‌سازد، مادر با ظرافتی خاص مواد را در قالب می‌ریزد. امیر‌علی هم در فضای مجازی طرح‌های مدرن را ارائه می‌کند.
فرت‌بافی؛ احیای یک هنر قدیمی
از کودکی قالی می‌بافتم و به‌خوبی این هنر را بلدم. امروز در آموزش‌های اولیه پارچه‌بافی فهمیدم که این هنر شباهت زیادی به قالی‌بافی دارد و خیلی زود می‌توانم آن را یاد بگیرم.
رج به رج با رنج‌های «زیبا بخشی» پای دار قالی
این همه فرش بافته، اما فرش محبوبش یک قالیچه است که سال‌ها پیش بافته و آن را در کمد خانه نگه داشته است؛ «ما تربتی‌ها رسم داریم که تا چهلم سر خاک مرده قالیچه پهن می‌کنیم. من قالیچه سر خاکم را هم بافته‌ام.»
تدوینگری پاشا برای سینمای هند
با ارسال صحنه‌‌های مهم فیلم تازه فهمید که سلمان‌خان، بازیگر مورد‌علاقه‌اش، بازیگر نقش اول فیلم است؛ او تصمیمش را گرفته بود؛ می‌خواست کارش را آن‌قدر حرفه‌ای انجام دهد تا با بازیگر محبوبش هم ارتباط بگیرد. همان‌طور هم شد.
مجری‌گری برای مهدی کامکار از خدمت به زائران پیاده شروع شد
در خانه نشسته بودم که از کانون زنگ زدند و گفتند آب دستت است، بگذار زمین و خودت را برسان. بلافاصله به کانون رفتم. بچه‌ها می‌گفتند برای اجرای مراسمی باید به نمایشگاه بین‌المللی برویم. اصلا آمادگی اجرا نداشتم، اما درمقابل عمل انجام‌شده قرار گرفته بودم و باید روی صحنه می‌رفتم.
نان‌آوری کارگاه تراش سنگ آقا غلامرضا در ۱۸ استان کشور
اکنون چهل‌سال از آن زمان می‌گذرد. تعداد انگشترهایی را که در این سال‌ها ساخته است، به خاطر ندارد، اما رضایت و لبخند مشتری همیشه قوت قلبی برای ادامه کارش بوده است. غلامرضا مظفریان‌‌مقدم تا‌کنون هجده‌کارگاه تراش سنگ‌های قیمتی در هجده‌استان کشور راه‌اندازی کرده و در 28‌کشور دنیا دوره‌های سنگ‌تراشی، سنگ‌شناسی و نمایشگاه فروش سنگ‌های زینتی برگزار کرده است. رنگ مورد‌علاقه او سال‌ها‌ست که فیروزه‌ای است.
نقش لبخند سردار سلیمانی بر دیوار مفتح
اواخر آذر سال 1400 بود که مدیریت هنری شهرداری مشهد، سفارش نقاشی تمثال سردار شهید‌سلیمانی در خیابان شهید‌مفتح را به ولی شفیع، هنرمند مشهدی، داد. رضایت و اشتیاقی که مالکان ساختمان نوساز این خیابان به کار داشتند، درکنار ارادتی که ولی شفیع به شهدا و به‌ویژه سردار دارد، در یک زمان بیست‌وپنج‌روزه، کار را به پایان رساند و حالا یک سال است حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس به عابران این خیابان لبخند می‌زنند، در‌حالی‌که دست سردار روی شانه رفیق شهیدش است.