«سارا فلفلانی» هنرمند جوان که سالها بنای تاریخی مصلی خانه دوم او بوده و حالا بیش از یک سال از مدیریتش در این مجموعه میگذرد. به گفته هنرمند ان قدیمی این مجموعه تاریخی، او جوانترین مدیر این بناست که دستی بر آتش تمام شاخههای صنایع دستی دارد، اما سفالگری پیشه و علاقه اصلی اوست. فلفلانی علاوهبر دغدغه ارتقای مجموعه و تجهیزات آن برای هنرمند انی که اینجا مشغول فعالیت هستند، به قول خودش به این بنای باشکوهِ آرام دورمانده از چشم تماشاگران هم عِرق خاصی دارد و میگوید که برنامههایی هم برای شناساندنش به مردم دارد.
١٨سال بیشتر ندارد اما شرح فعالیتهایش طولانی است. همهچیز از دوره دبستان آغاز شد؛ وقتی که ریحانه موسوی در زنگهای تفریح دست معلمش نخ و کاموا و میل بافتنی میدید. او با دقت به دستهای معلمش نگاه میکرد و مجذوب هنر بافتنی شد. مادر برای ریحانه میله و کاموا خرید و او خیلی زود شال، کلاه و... میبافت. کمی که گذشت، ریحانه به هنر سینما و تئاتر هم علاقهمند شد؛ هنری که برای اطرافیانش ناآشنا بود، اما او تصمیمش را گرفته بود.
جزئیات در نقاشیهای محمدطاها سیدی آنگونه دیده میشود که در سایر همسن و سالهایش کمتر به چشم میخورد. او با سن کمش، داستانگوی خوبی هم هست، قصههایی که ذهن کودکانه خلاقش آن را خلق میکند. اینها نشان از توجه پدر و مادرش به استعدادهای او دارد، بهویژه مادرش الهه زاهدی که خودش هم در نقاشی دستی در آتش دارد و فرزند 6سالهاش را در این زمینه به خوبی حمایت میکند. محمدطاها و خانوادهاش ساکن محله امامخمینی(ره) هستند.
حمید صادقی میگوید: فیلمساز متعهد کسی است که دردها و مشکلات جامعه را نشان دهد و حتی اگر میتواند برای برطرفکردن این مشکلات راهحلی را ارائه بدهد یا دستکم مخاطب را به فکر بیندازد و او را وادار کند که بهدنبال راهحل رهایی از این مشکل باشد. رسالت و هدف فیلمساز همین است. یکی از برنامههای آینده من در عرصه فیلمسازی، بررسی همین مشکل خانمانسوز اعتیاد است که میتوان از آن بهعنوان ریشه و اصل تمام مشکلات اجتماعی جامعه نام برد.
عشرت قهرمان متخلص به نکیسا از اولین زنانی بود که در اواخر دهه ۶۰ به رباعیسرایی روی آورد و تا اوایل دهه ۷۰، چندین مجموعه رباعی از او به چاپ رسید. وی با اینکه خواهر محمد قهرمان، شاعر و ادیب پرآوازه خراسانی بود، اما به دلیل اینکه همه کتابهای او در مشهد و با هزینه شخصی خود منتشر شده است، نتوانست تأثیر مهمی بر زنان رباعیسرای ایران بر جای بگذارد.
محمد صادقزاده میگوید: منبع من برای اجرای استندآپ کمدی در برنامه «شب شرقی»، زندگی خانوادگی و خاطرات دوران کودکی در تپلمحله است، مجموع این خاطرات را در قالب ۸۰ داستان جمعبندی کردهام و هرشب به صورت تکه تکه این داستانها را بیان میکنم، علاوه براین، آداب و رسوم و سنتهای مردم مشهد و خراسان را نیز با لحنی طنزگونه بیان میکنم. بیشتر مطالب طنزی که در برنامه شب شرقی بیان میکنم فیالبداهه است. چون معتقد هستم یک هنرمند استیج (صحنه)، تا زمانی که نتواند بهطور آنی مطلبی را بیان کند، بازیگر نخواهد شد.
بهار سادات حسینی، هنرمند جوان محله هاشمیه میگوید: دنیای هنر چالشهایی دارد که مسلما با ورود به این فضا با آنها روبهرو میشویم. ولی یک هنرمند در زندگی حرفهایش که با کلیت زندگی او در یک پیوند همیشگی وگسست ناپذیراست، یاد میگیرد و میداند که هر چالش، اتفاقی است برای تلاش بیشتر. برای من سختترین چالش کار آنجاییست که بخواهی کارت را خیلی توضیح بدهی تا طرف مقابل متوجه ارزش کارت بشود.