هنر میتواند زبان درد و مشکلات باشد. بخشی از درد و رنج در قالب بعضی آثار هنری تا ابد میمانند و ماندگار میشوند. هنوز تابلوی گرنیکا حرفهای زیادی دارد تا به چشمهایی که او را مینگرند بگوید. گرنیکا تصویری است از دهکده جنگ دیده که با انگشتان هنرمند پیکاسو جاویدان شده. جنگ، مرگ، آوارگی و مهاجرت همیشه باعث جوش و خروش دل هنرمندانی بوده است که قادر نبودند درد خود را به راحتی بیان کنند و هیچ چیز را بهتر از ظرف هنر ندیدهاند. شاید به همین علت است که بچههای مهاجر افغانستانی اغلب دستی هم بر آتش هنر دارند. شاید خودشان را آرام میکنند و شاید هم ما را به دیدن دردشان فرا میخوانند. طاهره خاوری یکی از هنرمندان افغانستانی است که در زمینه گرافیست و تصویرسازی مهارت خاصی دارد.
به نظر من یک هنرمند باید جستوجوگر باشد و از امتحانکردن چیزی ترس نداشته باشد. این روحیه جنگجوبودن بسیار زیباست. اگر فردی بخواهد وارد این حیطه شود باید تمام این موارد را در نظر بگیرد و واقعبین باشد. هنر چیزی نیست که شما برای آن یکسال زحمت بکشید و سپس به شما محصول بدهد. بلکه مانند بذری است که باید برای آن سالها تلاش و رسیدگی کنی. درست مانند یک درخت بامبو است که نهتنها در سال اول به درخت سبز نمیرسی، بلکه باید 5سال برای آن انتظار بکشی و صبر کنی.
2خواهر ساکن در محله امیرالمؤمنین(ع) استعداد هنری زیادی دارند. آنها با کمک و همراهی پدر و مادرشان تاکنون بهخوبی این استعداد و علاقه را دنبال کردهاند. نرگس عسکری خواهر بزرگتر در مسابقات علمیپژوهشی آموزش و پرورش منطقه تبادکان در حوزه قصهگویی جزو نفرات برتر قرار گرفته است و سمیرا خواهر کوچکتر نیز در همین مسابقات مقام دوم رشته نقاش ی آبرنگ و مجسمهسازی را کسب کرده است.
نام ایران درّودی مشهورتر از آن است که علاقهمندان به هنر آن را نشنیده باشند. بسیارى از سرگذشت پرافتخار او مطلعاند و میدانند که اصالتا مشهدی است و سال 1315 در خانه آبا و اجدادىای که بعدها آن را خراب و بیمارستان دکتر شاهینفر را جایگزینش کردند به دنیا آمده است. او از خیابان کج (آخوند خراسانی امروزی) و گنبد سبز خاطرات زیادى به یاد دارد. آثار نقاش ی ایران درودی در ٦٤ نمایشگاه انفرادى، از موزه مکزیک گرفته تا توکیو، از موزه بروکسل گرفته تا معروفترین گالرىهای فرانسه، و بیش از ٢٥٠ نمایشگاه گروهى با هنرمندان دیگر، به نمایش گذاشته شده است.
نه تنها نوشتن را دوست دارد بلکه میخواهد در آینده معلم شود تا به دیگران آموزش دهد. یاسمین شندآبادی میگوید برای رسیدن به این هدف خود تمام تلاشش را میکند. او خاطرهای هم از رفتن به اردوی مدرسه دارد و بیان میکند: روزی از طرف مدرسه به اردو رفتیم. در آنجا با دوستانم زبالههای ریخته شده در طبیعت را جمع کردیم. بیتوجهی به درختان من را ناراحت میکند. به همین دلیل دوست دارم رعایت این موضوعات را به دیگران هم آموزش بدهم و در این راه از نوشتن کمک بگیرم.
سال93 که مجسمه «ماهیگیر» را ساختم وقتی داشتیم آن را در اسکله چوبی کیش نصب میکردیم چندین نفر از رهگذران همین که تکههای بزرگ دست، سر، بدن و... این مجسمه 10متری را میدیدند میپرسیدند مجسمه داستانهای شاهنامه هستند؟ در واقع آنها دنبال اسطورههای داستانیشان بودند و من همانجا آرزو کردم کاش یک روز بتوانم مجسمه رستم و سهراب را بسازم تا اینکه در آرامگاه فردوسی قرار به ساخت مجسمه شد و امسال با نصب مجسمه رستم و سهراب به آرزویم رسیدم.
تا به حال گفتهام و باز هم میگویم درِ این آموزشگاه به روی زنان و دخترانی که از لحاظ مالی وسعشان پایین باشد، باز است و به آنها به شرط اشتغال، رایگان آموزش میدهم. اکنون شاگردانی دارم که از مسیرهای دوری مانند سیدی یا شهرک شهید رجایی چند اتوبوس عوض میکنند تا به آموزشگاه برسند، اما به این هنر علاقهمند هستند و سختی آن را میپذیرند. ضمن اینکه نیاز مالیشان تأمین میشود. خوشبختانه تا به حال به این واسطه برای 50 نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم شغل ایجاد شده است.