کمتر کسی را میتوان در منطقه ۱۲ یافت که از بحران کمبود مدرسه در این منطقه بیخبر باشد. این بحران تا حدی به حجم کلاسهای محدود در منطقه فشار آورده مسئولان شهری را وادار به رسیدگی به مدارس در صدر برنامهها کرده است.
پیشنهادهای مختلف برای حل این بحران هم ازجمله دستاوردهای جلسات مختلف با مسئولان شهری بوده است؛ از درخواست عمومی از خیّران سطح منطقه و شهر و تشکیل جلسه با آنان گرفته تا ثبت قانونی در ارائه پایانکار مبنیبر ساخت مدرسه. خلاصه اینکه هر کسی از ظن خود با این مشکل همراه شده است. در این میان فردی هم پیدا شده که به اندازه قدمهایش سعی در حل این مشکل دارد.
«معصومه محمدزاده» فردی است که بر روی پای خود ایستاده و با اندک پساندازش قدمی در راه بهبود اوضاع مدارس منطقه ۱۲ برداشته است. او که خود ساکن منطقه ۱۰ است، با شنیدن خبر کمبود مدرسه در منطقه ۱۲ ازسوی مسئولان آموزشوپرورش و به پیشنهاد آنان، تصمیم به بازگشایی مدرسه در این منطقه میگیرد. محمدزاده میگوید: «باتوجهبه بودجه اندکم، ابتدا از تاسیس مدرسه هراس داشتم.
فکر میکردم با این رقمهای اندک نمیتوان کاری کرد، اما خدا کمک کرد و شد.» البته محمدزاده در این راه سختیهای فراوانی را هم پشت سر گذاشته و هنوز هم پیش رو دارد، اما انگیزه و امیدی که بچهها به او دادند، او را به ادامه راه امیدوار کرده است.
وی میگوید: «این مدرسه سال ۹۱ مجوز گرفت و همان سال هم اقدام به تاسیس کرد. در امیریه، مکانی را اجاره و شروع به ثبتنام کردیم، اما متاسفانه به دلایلی ادامهماندن در آن مکان امکان پذیر نبود. به همین خاطر از ابتدای امسال به این مکان جدید در اقدسیه آمدیم.»
مکان جدید مدرسه که از ابتدای مهر همین امسال گازکشی شده است، هنوز با مشکلاتی، چون نبود تلفن و اینترنت روبهروست، اما محمدزاده راضی است و میگوید: «امیدواریم سال آینده هم اجارهنامه را تمدید کنند و بتوانیم با برنامهریزی بهتری پیش برویم.»
محمدزاده از چگونگی شکلگیری مدرسه چنین میگوید: «لیسانس ادبیات گفتاردرمانی از دانشگاه علوم بهزیستی تهران دارم و چند سالی در اداره توانبخشی مشغول کار بودم. البته مجوز پیشدبستانی و مهد هم داشتم و یک سالی هم در مهدکودک کنار بچهها بودم.
باتوجهبه کمبود مدرسه در این منطقه، به پیشنهاد آموزش و پرورش و رئیس ناحیه ۲، در کنار پیشدبستانی، اقدام به تاسیس دبستان هم کردم. البته انصافا در این راه آموزش و پرورش و شهرداری هم کمکهای فراوانی کردند که بدون کمک آنان تاسیس مدرسه ممکن نبود.»
آسفالت کوچه مدرسه، جمعآوری نخالههای پیرامون مدرسه و همچنین کمک در برگزاری جشنها ازجمله کمکهای شهرداری در این راه بوده است. آموزشوپرورش هم با حمایتهای خود همواره پشت و پناه جمع کارکنان مدرسه «بتول صادقی» بوده است.
مدرسه «بتول صادقی» تنها مدرسه غیرانتفاعی در ناحیه ۲ شهرداری منطقه ۱۲ است که با ثبتنام از ۶۰ دانشآموز تاحدی از شلوغی کلاسهای مدارس دیگر کاسته است.
محمدزاده شلوغنبودن کلاسها و فرصت بیشتر برای آموزش را از ویژگیهای خوب این مدرسه نسبت به مدارس دولتی عنوان میکند و میگوید: «البته در همهجای ایران مدارس غیرانتفاعی در مقایسهبا مدارس دولتی مزایا و معایبی دارند که این مدرسه هم مستثنا نیست.
حداکثر دانشآموز هر کلاس ۱۵ نفر و درنتیجه فرصت یادگیری بیشتر است که این از مزایای این مدرسه بهشمار میرود و کمبودن امکانات ورزشی از معایب آن است. ساخت نمازخانه، هوشمندسازی مدرسه و تهیه لوازم مرغوبتر ورزشی، از آرزوهای محمدزاده برای مدرسه بتول صادقی است و امیدوار به تهیه آنها در سالهای آتی.
محمدزاده میگوید: «برخی دانشآموزان این مدرسه افرادی هستند که از مدارس دولتی به اینجا آمدهاند. ما فقط دانشآموزان نمونه را گلچین نکردهایم بلکه در را برای ورود همه بازگذاشتهایم و با تلاشهای معلمان سعی در تحویل دانشآموزانی نمونه به مقاطع بالاتر داریم.»
مدرسه «بتول صادقی» اولین مدرسه غیرانتفاعی در ناحیه ۲ شهرداری منطقه ۱۲ است
خیلی شفاف از هزینهها سخن میگوید. به دیگران هم توصیه میکند درصورتیکه دنبال اهداف مادی نیستند و نیمنگاهی هم به بعد معنوی دارند، اقدام به تاسیس مدرسه کنند.
محمدزاده هزینههای تاسیس مدرسه را چنین برمیشمرد: «حدود ۱۰ میلیونتومان برای خرید لوازم لازم است (البته باتوجهبه مساحت مدرسه، هزینه تجهیز متفاوت است). اگر هم مکانی نداشته باشید، حداقل ماهی یکمیلیونوپانصدهزارتومان برای اجاره نیاز است. هزینههای ثابت آب و برق و گاز و برخی هزینههای متغیر هم هست.»
باتوجهبه محرومبودن این منطقه از نظر آموزشوپرورش، حداکثر شهریهای که محمدزاده از هر دانشآموز میگیرد، حدود ۴۰۰ هزارتومان است.
استفاده از تجربه نیروهای بازنشسته، پیشنهاد آموزش و پرورش و جمعی دیگر هنگام راهاندازی این مدرسه به محمدزاده بوده است، اما وی با اعتقاد به انگیزه و انرژی نیروی جوان دست به ریسک بزرگی میزند و تصمیم میگیرد از نیروهای جوان استفاده کند.
وی میگوید: «تجربه خیلی خوب است، اما به اعتقاد من نیروهای بازنشسته زحمتشان را کشیدهاند و دیگر حوصله بچههای پرانرژی امروز را ندارند. به همین خاطر در این مدرسه همه تازهکار هستیم و با عشق به بچهها کار میکنیم.»
برقراری ارتباط عاطفی میان معلمان و دانشآموزان این مدرسه در چند ساعت حضور ما در این مدرسه بهروشنی به چشم میآمد. محمدزاده میگوید: «برعکس بقیه مدارس، وقتی مدرسه تعطیل است، بچهها دلتنگ مدرسه میشوند و دائماً با من و معلمانشان تماس میگیرند. وقتی هم معلمی نمیآید بچهها از ناراحتی انقلاب میکنند!»
معلمان مدرسه معتقدند مدیرشان فرد انتقادپذیری است و به همین خاطر هرگاه انتقادی دارند، با خیالی آسوده نزد وی میروند و آن را مطرح میکنند. از آن سو محمدزاده هم درصورتیکه انتقادها منطقی باشد، سعی در رفع کاستیها برمیآید.
میگوید: «هر هفته با کمک معلمان مینشینیم و فکر میکنیم با امکانات محدود خود چه خدماتی میتوانیم به بچهها ارائه دهیم.» اردوهای علمی و تفریحی، کلاسهای مشاوره برای اولیا و ارتباط بیشتر با آنها ازجمله خدمات مدرسه بتول صادقی است.
ارتباط نام بتول صادقی با محمدزاده از همان ابتدای ورود برایمان جای سوال بود، اما جوابدادن به این پرسش با استقبال چندانی ازسوی موسس این مدرسه مواجه نشد. محمدزاده خیلی
دوست ندارد دراینباره توضیح دهد. فقط به گفتن اینکه «درخواست شخصی بود که هنگام تاسیس موسسه این نام را پیشنهاد داد» اکتفا میکند و میگوید: «شاید سال آینده نام مدرسه را تغییر دادیم، البته شاید!»
میگوید: «رابطهام با معلمها خوب بود ولی همواره ترس خاصی همراه با احترام میان ما وجود داشت؛ نه اینکه ما را کتک زده باشند، اما نمیدانم چرا همیشه نوعی ترس همراهمان بود. ولی بچههای امروزی بهدلیل بهروزبودن خیلی صمیمی شدهاند. به نظر من این صمیمیت خوب است، اما نباید آن را با بیاحترامی اشتباه گرفت.»
حال که به دوران گذشته بازمیگردد، فرصت را مغتنم میشماریم و از او درباره تنبیههای دوران مدرسهاش میپرسیم که میگوید: «چون همواره جزو شاگردان ممتاز کلاس بودم، همیشه سعی میکردم جلوی معلمها آرام باشم؛ بههمین دلیل هیچگاه نه بهدلیل اخلاقی و نه درسی تنبیه نشدم. اما میدیدم که گاهی معلمها خودکار لای انگشتان بچهها میگذاشتند.»
محمدزاده، اما بزرگترین تنبیه معلمان مدرسه بتول صادقی را سکوت عنوان میکند و میگوید: «زمانه عوض شده است؛ قبل از ما فلک هم میکردند، اما دوران ما حداکثر تنبیه همان خودکار یا اخراج از کلاس بود. بزرگترین تنبیه ما هم در این مدرسه سکوت است. معلمها با رفتار خود کودکان را تنبیه میکنند.»
در پاسخ به سوال ما مبنیبر اینکه بچهها با این شیوه لوس نمیشوند، میگوید: «دعوا چارهساز نیست؛ چراکه نحوه برخورد بچهها در مدرسه و خانه تحتتاثیر رفتار خود ماست. ما برای بچهها الگو هستیم و اگر دانشآموزی رفتاری نادرست دارد، باید با دعوت از اولیا مشکل را ریشهیابی کنیم وگرنه با دعوا، کاری درست نمیشود.»
بیشترین مشکل را مکان میداند و میگوید: «مدرسه فضاسازی لازم را دارد، اما بهدلیل اجارهنشینبودن نمیتوانیم خیلی در ساختمان تغییر ایجاد کنیم. ضمن اینکه هر سال باید دغدغه جابهجایی هم داشته باشم.
وقتی مدرسه را عوض میکنیم، تعدادی از دانشآموزان را از دست میدهیم و به این صورت خیلی نمیتوان با برنامه پیش رفت.» محمدزاده تا کنون چندباری هم درخواست تحویل زمین با تسهیلات را با آموزش و پرورش در میان گذاشته، اما با در بسته روبهرو شده است.
وی در این رابطه میگوید: «چندباری به آموزشوپرورش مراجعه کردیم و از آنان خواستیم با اندکی تسهیلات، زمینی برای ساخت به ما واگذار کنند تا بتوانیم مدرسه بزرگتری بسازیم و دانشآموزان بیشتری جذب کنیم، اما متاسفانه آنها زمینهای با کاربری آموزشی را فقط به خیّران واگذار میکنند تا مدرسه را بسازند و دوباره دراختیار آموزشوپرورش قرار دهند.»
استفاده نادرست مدارس دولتی از امکانات ورزشی، دیگر موضوعی است که آه از نهاد این مدرسه غیرانتفاعی برمیآورد.
وی میگوید: «متاسفانه مدارس دولتی به این دلیل که لوازم ورزشی به آنها رایگان واگذار میشود، خیلی قدر این لوازم را نمیدانند؛ برای مثال خودم در یک مدرسه دولتی دیدم که چطور میز پینگپنگ را زیر باران رها کرده بودند درصورتی که اگر آن میز دراختیار ما بود، خیلی بهتر از آن استفاده میکردیم.
من به آموزش و پرورش پیشنهاد دادم کمی در ارائه این وسایل به ما تسهیلات دهند و در مقابل ما هم چند دانشآموز را رایگان ثبتنام میکنیم، اما آنها موافقت نکردند.» البته محمدزاده عنوان میکند در حال حاضر هم مدرسه چند دانش آموز را که امکان پرداخت شهریه را نداشتند، رایگان ثبتنام کردهاست.
میگوید: «همین که بچهها صبح قبل از رفتن به کلاس میآیند و ما را بغل میکنند یا اینکه در نقاشیهایشان ما را هم کنار خود جای میدهند، بهترین خاطره برای ماست.»
اینها سه کلمهای است که محمدزاده از میان انبوه کلمات برمیگزیند و میگوید: «هنوز هم هر زمان مشکلی برایم پیش میآید بهسراغ پدر و مادرم میروم. مثلا همین دیشب که شیرهای آب مدرسه یخ زده بود، پدرم تا پاسی از شب اینجا بود و شیرها را درست میکرد.»
* این گزارش پنج شنبه، یک اسفند ۹۲ در شماره ۴۹ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.