کد خبر: ۸۷۹۸
۱۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۰
خطبه عقد من و شهید چراغچی را امام خمینی (ره) خواندند

خطبه عقد من و شهید چراغچی را امام خمینی (ره) خواندند

بار دومی که خانواده چراغچی برای خواستگاری به خانه ما آمدند، عکسی با خودشان آورده بودند که من را مجذوب کرد، تا آن موقع برای ازدواج مقاومت می‌کردم اما بعدش با ایشان ازدواج کردم.

روزی که برای خواستگاری به خانه ما آمدند، خوب یادم هست. به خانه خواهرم رفتم تا در خانه نباشم. مادرم به خواهرم سفارش کرده بود که درخصوص ازدواج با من حرف بزند و به‌اصطلاح «من را بپزد.» خواهرم هم مدام از خوبی‌های شهید و اینکه پاسدار است و... می‌گفت تا من را به ازدواج راضی کند.

عرفانیان درباره تصمیمش برای ازدواج با شهید چراغچی ادامه می‌دهد: بار دومی که خانواده چراغچی برای خواستگاری به خانه ما آمدند، عکسی از شهید با خودشان آورده بودند که آن را نشانم دادند. عکس، من را مجذوب شهید کرد و بااینکه تا آن موقع برای ازدواج مقاومت می‌کردم، به ازدواج با شهید متمایل شدم.

زندگی‌نامه

ولی الله چراغچی‌مسجدی اول شهریور  ۱۳۳۷ در مشهد متولد شد. در کودکی به یکی از مدارس علمی‌مذهبی به نام «مقویه» رفت و سه‌سال در آنجا به تحصیل پرداخت. سپس برای گذراندن دوره ابتدایی پا به مدرسه نهاد و دوباره از پایه اول شروع به درس‌خواندن کرد.

پس از پایان دوره ابتدایی، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان دانش بزرگ‌نیا (فردوسی امروزی) در رشته ریاضیات آغاز کرد. با بهترین رتبه، دبیرستان را به پایان برد. سال ۵۶ پس‌از شرکت در کنکور، در رشته مهندسی علوم دانشگاه بیرجند پذیرفته شد.

 

روز‌های اوج

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) فعالیت سیاسی‌مذهبی خود را قوت بخشید و در صحنه مبارزه با رژیم منفور پهلوی مشتاقانه گام نهاد.

در سال ۵۷ با تعطیلی دانشگاه‌ها فعالیت خود را در ارتش آغاز کرد و در کلاس‌های نظامی به تعلیم افراد پرداخت. در همین سال‌ها بود که با تشکیل سپاه به این ارگان انقلابی‌اسلامی روی آورد و درس و دانشگاه را رها کرد. با آغاز اولین خیانت‌های ضدانقلاب داخلی در گنبد، به این منطقه رفت و در آنجا دلاوری‌ها کرد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به جبهه‌های نبرد شتافت.

فرماندهی گردان، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه، مسئول طرح و عملیات نصر ۵ خراسان و قائم‌مقام فرمانده لشکر ۵ نصر از مهم‌ترین مسئولیت‌های او در جبهه بود. ولی ا... از قدرت برنامه‌ریزی و طراحی بی‌نظیری برخوردار بود. در عملیات بستان، طرح او برای تصرف مورد توجه و تصویب تمامی فرماندهان قرار گرفت.

ازمیان ویژگی‌های اخلاقی، ولی ا... تواضع و فروتنی بیش‌از حدش، بسیاری از دوستان و حتی بیگانه‌ها را بار‌ها و بار‌ها خجل و شرمنده کرده بود. خویشتن‌داری، توکل و خونسردی‌اش حتی در اوج مشکلات و فشار زیاد کار زبانزد همسنگرانش بود. نماز شب‌های پرشور و مداوم او در جبهه یا در خلوت‌های پشت جبهه زبانزد همه بود. به امام خمینی (ره) علاقه بسیار داشت و مطیع امر ایشان بود.

 

خطبه ازدواج‌مان را امام خمینی (ره) خواندند

دکترتهمینه عرفانیان‌امیدوار، همسر شهیدچراغچی در منطقه ما و در خیابانی به نام شهید سکونت دارد. وی درخصوص ازدواجش با شهید می‌گوید: در زمان جنگ مادرم برای سلامتی امام زمان (عج) و پیروزی در جنگ هر شب جمعه ختم انعام برگزار می‌کرد.

همیشه فکر می‌کردم با یک جانباز ازدواج می‌کنم تا بتوانم دین خودم را به اسلام و انقلاب ادا کنم

یکی از آشنایان شهید در این جلسات، من را دید و به خانواده شهید معرفی کرد. آن موقع ۱۵ ساله بودم و دوست داشتم با یک جانباز ازدواج کنم تا بتوانم من هم سهمی در انقلاب اسلامی داشته باشم. چهره سبز و هیکل تنومند شهید در نگاه دیگران فردی خشن و و زمخت را نشان می‌داد، اما معصومیتی که من از چهره، ولی ا... در آن عکس و بعد در طول زندگی کوتاه و پربرکتم با او دیدم، چیز متفاوتی بود.

او در پی اصرار‌های بسیار خانواده‌اش درباره ازدواج شرط کرده بود فقط همسری خواهد گرفت که حضور او را در جبهه بپذیرد. درحقیقت برای همیشه خود را پذیرای شهادت کرده بود.

دکتر عرفانیان می‌افزاید: موقع خواستگاری به صورت خصوصی با ایشان صحبت نکردم. او که ۲۲ ساله بود، در جمع صحبت می‌کرد و من از پشت در گوش می‌دادم. آن‌موقع شهید فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا (ع) بودند و حتی پدر و مادر ایشان این موضوع را نمی‌دانستند.

سال ۱۳۶۱ ازدواج کردیم و خطبه عقد ما را امام خمینی (ره) در بیتشان واقع در جماران خواندند. من چنان محو چهره امام بودم که نتوانستم «بله» بگویم. امام (ره) در آن موقع برایم دعا کردند که «خداوند به تو قدرتی بدهد که بتوانی با شوهرت بسازی.» ثمره این ازدواج دختری به نام فاطمه است که سال ۶۳ به دنیا آمد.

 

خطبه عقد من و شهید چراغچی را امام خمینی (ره) در جماران خواندند

 

ارتباط با منبع هستی

این ساکن محله هفت‌تیر گلویی تازه می‌کند و می‌گوید: با ۲۲ سال سن فرمانده لشکر بود. گاهی از قدرت فکر و فهم و درک ایشان مبهوت می‌ماندم و این دلیلی نداشت جز اینکه امثال این عزیزان با منبع هستی درارتباط هستند و این درس‌ها را از آنجا آموخته‌اند.

دوست داشتم همیشه کنار او باشم، اما او انتخابش جنگ بود و من به او قول داده بودم که هیچ‌گاه مانع از رفتنش به جنگ نشوم. در طول سه سال زندگی همواره در جبهه حضور داشت و فقط یک بار برای من نامه نوشت. با اینکه فرمانده بود و هر روز می‌توانست زنگ بزند، اما هر ۲۰ روز یک بار تماس می‌گرفت.

او تصریح می‌کند: زندگی شهدا جواب سوالات امروز جوانان ماست؛ سوالاتی که اگر به‌درستی پاسخ داده نشود فردا مشکل بزرگی خواهد شد که به تمام شهر سرایت می‌کند.

 

هدف اصلی شهیدچراغچی شهادت نبود

همسر شهید می‌افزاید: نسل جوان ما در حال حاضر اطلاع صحیحی از نحوه زندگی شهدا ندارند و تصور می‌کنند که رزمندگان دفاع مقدس انسان‌هایی بسیار خشن و بی احساس بودند که توانستند همسر و فرزند و زندگی خود را رها کنند و به جبهه بروند.

باید لایه‌های پنهان زندگی شهدا را به جامعه شناساند. مهر و رأفت شهیدچراغچی بسیار زیاد بود و در عمل و رفتار به همسرش بسیار احترام می‌گذاشت.

شهدا هم عاشق می‌شدند، شهدا هم به همسر و فرزند و زندگی علاقه داشتند، شهدا هم خانواده و پدر و مادرشان را دوست داشتند، اما پیش از همه عشق و دوست‌داشتن والاتری در دلشان جای گرفته بود. هدف اصلی شهیدچراغچی، نه شهادت که رسیدن به خدا بود و به خواست خداوند به این هدف متعالی رسید.

همسر شهیدچراغچی بر این موضوع تأکید می‌کند که باید با پرداختن به ابعاد مختلف زندگی شهدای دفاع مقدس و بیان آن‌ها قدم برداریم تا در نسل نوجوان و جوان القا کنیم که شهدا دست‌نیافتنی نیستند. شهدا آسمانی شدند، اما می‌توان به آن‌ها دست یافت.

 

همسر شهیدبودن تاج افتخار من است

دکترتهمینه عرفانیان درباره زندگی با شهید می‌گوید: قبل از شهادت هنگامی‌که همسرم شهید چراغچی در بیمارستان بستری بود؛ کنارش بودم. او درحالی‌که در کما بود، یک بار دستم را فشرد. آن لحظه بود که مانند تمام مدت زندگی‌ام با او، وجودش را مملو از عشق و محبت دیدم.

همیشه فکر می‌کردم با یک جانباز ازدواج می‌کنم تا بتوانم دین خودم را به اسلام و انقلاب ادا کنم. حالا همسر شهیدچراغچی‌بودن را نعمتی بزرگ از جانب خداوند می‌دانم به‌طوری‌که اگر بخواهم عمرم را محاسبه کنم می‌توانم بگویم آن سه‌سالی که با شهید چراغچی زندگی کردم از افتخار‌های زندگی‌ام است.

او اخلاص در عمل را ماندگارترین ویژگی همسر شهیدش می‌داند و ابراز می‌دارد: به‌طور معمول خانواده رزمندگان در آبادان، اهواز، ایلام و... مستقر می‌شدند تا بتوانند با فاصله زمانی کمتری با آن‌ها دیدار کنند. هرگاه به شهید دراین‌باره اعتراض می‌کردم که چرا من را به یکی از این شهر‌ها نمی‌برید؟

می‌گفت «می‌خواهم وقتی در جبهه هستم فقط برای جبهه باشم و وقتی به پشت جبهه می‌آیم به خانواده رسیدگی کنم. اگر شما را بردم آنجا و بیمار شدید، چکار باید بکنم. باید در جبهه بمانم یا پیش شما؟»

شهید، جنگیدن را مهم‌ترین وظیفه زندگی‌اش می‌دانست و هیچ‌گاه خودش را در موقعیت انتخاب چیز دیگری قرار نمی‌داد. درس و دانشگاهش را به خاطر جنگ رها کرد و گفت «جنگ از دانشگاه رفتن من واجب‌تر است.»

 

دیدار با معشوق

تهمینه عرفانیان در ادامه گفتگو به خاطره شهادت همسرش اشاره می‌کند و می‌گوید: شهیدچراغچی هیکل بسیار ورزیده و درشتی داشت. همواره به پهلوهایش ضربه می‌زد و می‌گفت «تا این گوشت‌های تنم کاملا آب نشود، به دیدار خدا نمی‌روم.»  در نهایت در عملیات بدر و منطقه هورالهویزه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش مجروح شد.

همه فکر کرده بودند که  سردار شهید شده، اما هنگامی که او را به عقب منتقل می‌کردند متوجه صدایی از حنجره‌اش شده بودند و او را به بیمارستان اهواز سپس به بیمارستان شهدای تهران منتقل کردند.

عرفانیان بغض گلویش را می‌خورد و ادامه می‌دهد: همسرم ۲۱روز در حالت بیهوشی و کما بود و همه پزشکان مبهوت مانده بودند که چگونه زنده است؛ چراکه از جمجمه‌اش چیزی باقی نمانده بود و تغذیه هم نداشت. سرانجام همان‌طورکه آرزویش را داشت و درحالی‌که فقط پوست و استخوانش باقی‌مانده بود، ۱۸فروردین سال۶۴ به شهادت رسید.

 

نامه شهید چراغچی به خواهرزاده اش ر سال 63

 

خوابی که دروغ بود

«فیلم شور شیرین را که دیدم، به فکر ساخت فیلم درباره سرداران شهید مشهد افتادم. یک شب خواب شهیدولی‌ا... چراغچی را دیدم. در خواب به من گفت: ما را فراموش نکنید تا شما را شفاعت کنیم.

همسرم ۲۱روز در حالت بیهوشی و کما بود و همه پزشکان مبهوت مانده بودند که چگونه زنده است

به همسر شهیدچراغچی زنگ زدم و ماجرا را تعریف کردم. اتفاقا او نیز همین خواب را دیده بود. این اتفاق را به فال نیک گرفتم و مصمم شدم که این فیلم را بسازم. تاکنون توانسته‌ایم مجوز تولید فیلم را از اداره فرهنگ مشهد بگیریم و پس‌از تهیه امکانات در سال ۱۳۹۳ ساخت این فیلم آغاز خواهد شد.»

این جملات، بخشی از ادعای علیرضا بهداد، کارگردان محله موسوی‌قوچانی است. این ادعا و بیان خوابی که از زبان همسر شهید به دروغ مطرح شده است، اعتراض ایشان را به‌همراه داشت. تهمینه عرفانیان، همسر شهیدچراغچی در نامه‌ای به ساخت فیلم براساس رمان «خون‌نوشت» نوشته محمدرضا بایرامی حرف‌هایی را برای گفتن دارد.

 

تلاش برای شناساندن شهدا به جوانان

ساخت مستند و فیلم درراستای شناساندن شهدا و خصوصیات اخلاقی این عزیزان کار بسیار ارزشمندی است. البته در این کار خانواده و هم‌رزمان و دوستان شهید بهترین و مستندترین فاکتور‌ها هستند که نباید در شناخت شهدا از سخنان آن‌ها غافل شد.

تهمینه عرفانیان، همسر سردار شهیدچراغچی می‌گوید: فیلم‌هایی که با محوریت شهدا ساخته می‌شوند، سرشار از نکات و درس‌های اخلاقی هستند و باید بر محور ویژگی‌های اخلاقی و رفتار و منش شهدا ساخته شوند تا این وجهه شهدا به جوانان ما بهتر شناسانده شود.

همسر سردار شهیدولی‌ا... چراغچی در پایان می‌گوید: همجواری و نزدیک‌بودن به انفاس شهدا حتی در مدتی کوتاه نشانه محبت خداوند است و درواقع تاجی بود که بر سر ما نهاد. پرداختن به لایه‌های پنهان زندگی شهدا برای معرفی به نسل جوان ضروری است؛ و به گفته رهبر عزیزم «هرکس که برای شهدا قدم کوچکی بردارد، کار بزرگی کرده است.» باید برای شناساندن شهدا به جوانانمان، بیشتر تلاش کنیم.


* این گزارش چهارشنبه، ۲۰ فروردین ۹۳ در شماره ۹۶ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است. 

آوا و نمــــــای شهر
03:44