بیش از 80سال پس از به توپ بسته شدنِ حرم مطهر رضوی از سوی روسها، تاریخ دوباره تکرار میشود آن هم در روزهایی که دیوار به دیوار مشهد به سنت هرساله محرم سیاهپوش است. دستههای عزادار یکی پس از دیگری از راههای دور و نزدیک رسیدهاند تا نمازظهر علم به علم روبهروی پنجره فولاد بایستند و «السلام علیک یا ضامن آهو» را زمزمه کنند. بالِ گشوده کبوتران آسمانِ بالای گنبد و گلدسته را رنگ زده و هر کسی به شکلی با دوست مشغول است. یکی زیارتنامه میخواند، دیگری با نوحه علیاکبر(ع) اشک میریزد. زنی شیرخوارهاش را به بغل گرفته و با ذکر نام علیاصغرِ(ع) بر سینه میکوبد.
کودکی با سربند «یاعباس(ع)» کاسه آب به عزاداران تعارف میکند. شهر در بوی دودِ اسپند و صدایِ طبل و سنچ دارد میرود تا عصر عاشورا را به ماتم بنشیند، بیخبر از آنکه تیک تاک بمبی که مقدار زیادی ماده منفجره تیانتی را در خود جای داده، منتظر است تا دقایقی بعد، عاشورا را در مشهدالرضا(ع) دوباره از دل تاریخ بیرون آورد و به سال1373 خورشیدی بکشاند.
ساعت 14:26 بعدازظهر، صدای مهیب انفجار توی گوشهای شهر زنگ میزند اما حیرت از چنین جنایتی آن هم در زمین مقدس مشهد و در روز عاشورا سبب میشود تا هر کسی در ابتدا دیر و سخت باور کند که در حرم بمبی منفجر شده است. زائران حیرت زده غبار خاک و دودِ سیاه را از پیش دیدگان پس میزنند تا شاید چرایی این صدا را بفهمند اما جز پیکرهای تکهتکه شده و بوی گوشت سوخته، چیز دیگری با حیرانیشان در میان گذاشته نمیشود.
شاهدان عینی بعدها در شرح خاطراتشان گفتهاند که تکههای بدن و گوشت تن شهدا و مجروحان همه جا پخش شده بود. از پشت ترنجهای ضریح گرفته تا گنبد ا...وردیخان، گنبد حاتمخانی و دیوارهای دارالولایه و حتی سقف گنبد. در بعضی جاها این گوشتها فقط با کاردک از دیوار جدا میشدند. شدت انفجار تمام لباسهای شهدا را برده و حتی شیشههای کفشداری نزدیک مدرسه میرزاجعفر را هم شکسته بود.
اعضای بدن تعدادی از زائران همچون سر و دست و پا و انگشت جدا شده و به اطراف محل حتی پشتبام حرم و سقف ضریح مطهر پراکنده بود، نه تنها سطح حرم و روضه منوره رضوی بلکه قطعات خرد شده بدن زوار، سطح دیوارهای حرم مطهر امام و داخل آن را پوشانده و به خون آغشته کرده بود. بوی خون و سوختگی و دود، فضای حریم رضوی را مالامال کرده، تعداد زیادی از نسخ قرآن و مفاتیح ورق ورق شده و چلچراغها در محل حادثه خرد شدند. در میان قرآنها و کتب ادعیهای که در این انفجار تکه تکه شدند، میشد بیشترین خون را بر صفحاتی دید که زیارت عاشورا برخود داشتند.
با شنیدن صدای انفجار، مردم محلات اطراف حرم و همه کسانی که خبر به گوششان رسیده بود، در همان دقایق اولیه خودشان را به حرم رساندند. این مسئله سبب شد تا پیکرهای زخمی مجروحان و شهیدان روی زمین نماند و هر کسی با وسایل نقلیه شخصی یا آمبولانسهایی که در دو صحن انقلاب اسلامی و آزادی وارد شده بود آنها را به بیمارستانهای امدادی، قائم و امامرضا(ع) منتقل کنند.
در همان ساعات اولیه، سازمان منافقین عامل این حادثه اعلام شد؛ هدف آنها از این اقدام، اختلافافکنی بین شیعه و سنی بود. قلب مشهد تا ماهها در تب این حادثه تند میتپید و هرروز بخشی از حقایق تازه کشف میشد این اتفاق تلخ، تیتر یک روزنامهها شد. انفجار حرم برای آن روزگار آنچنان بزرگ و باورناپذیر بود که حتی دادگاه رسیدگی به پرونده عاملانش هر شب از شبکه ملی پخش میشد و همه ایران را پای جعبه سیاه و سفید تلویزیونها مینشاند. خبرهای چاپ شده از 25سالِ پیش مشهد، حکایت از این دارد که بمب را «مهدی نحوی» نامی در کیف زنانهای تا نزدیک ضریح رسانده و «علیرضا رحمانی» و دوزن نیز او را همراهی کردهاند.
خبرهای چاپ شده از 25سالِ پیش مشهد، حکایت از این دارد که بمب را «مهدی نحوی» نامی در کیف زنانهای تا نزدیک ضریح رسانده و «علیرضا رحمانی» و دوزن نیز او را همراهی کردهاند
مهدی نحوی متواری میشود اما علیرضا رحمانی دقایقی پس از انفجار حرم شناسایی میشود، تحت تعقیب قرار میگیرد و دستبندِ قانون روی دستهایش مینشیند. 4روز بازجویی، بالاخره لبهای بسته او را به اعتراف باز میکند و رحمانی همدستانش را لو میدهد.
5روز پس از این حادثه، فردی با نام «بهرام عباسزاده» که قصد بمبگذاری در نماز جمعه مسجد مکی زاهدان را داشت دستگیر شد. او در اعترافاتش از فردی با نام مهدی نحوی نام میبرد و او را عامل بمبگذاری حرم مطهر حضرت رضا(ع) معرفی میکند. ششم تیر، تصویر چهرهنگاریشده مهدی نحوی در مطبوعات منتشر و از مردم خواسته میشود هر اطلاعی از او یافتند به ستاد خبری وزارت اطلاعات تحویل دهند.
24روز پس از پخش شدن تصویر چهرهنگاری شده عامل شماره یک بمبگذاری حرم، او در یک درگیری مسلحانه با مأموران امنیتی در تهرانپارس، مجروح و دستگیر میشود. مهدی نحوی یازدهم مرداد همان سال درحالی که روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود، در یک مصاحبه تلویزیونی که از شبکه ملی نیز پخش شد، گفت: «به دستور سازمان منافقین این کار را انجام دادم و هیچ حرف دیگری ندارم.» او بعد از این اعتراف بر اثر جراحات وارده در بیمارستان جان میسپارد.
با مرگ نحوی و اعتراف دیگر عاملان، این پرونده بسته شد اما دفترِ خاطره آن روز و شهدای بیگناهش در تاریخ ماندگار شد و هر سال با تقویم30خرداد باز میشود. گزارش پیش رو بازخوانی دوباره این حادثه است که براساس اسناد، عکسها و آرشیو روزنامههای موجود در مرکز اسناد آستان قدس رضوی، نشریه ویژه انفجار حرم که در همان دوران به چاپ رسید و پژوهشهای بنیاد هابیلیان جمعآوری و منتشر شده است.
مهدی نحوی یازدهم مرداد همان سال در یک مصاحبه تلویزیونی که از شبکه ملی نیز پخش شد، گفت به دستور سازمان منافقین این کار را انجام دادم و هیچ حرف دیگری ندارم
سرتیم حفاظت و خنثیسازی بمب سپاه پاسداران مشهد که نامش محفوظ است، در مصاحبهای اتفاقهای پیش و پس از انفجار حرم را اینطور نقل کرده است: «اوایل خرداد۷۳بود که اعلام شد حرم مطهر تهدید به بمبگذاری شده است. منبع خبر، موثق بود اما کانالهایی که ما را از این تهدیدات باخبر میکردند، متفاوت بودند؛ گاهی نیرویانتظامی، گاهی اطلاعات و بعضی اوقات مراکز دیگر. همراه با تیم تخصصی به حرم اعزام شدیم.
چند تا از همکاران با ناباوری گفتند: مگر کسی حرم امام رضا(ع) را بمبگذاری میکند؟! اکثر مردم فکر میکردند دشمن اینقدر پست نمیشود که این مکان مقدس را منفجر کند. تمام صحنها و رواقها، ضریح، ساختــمانهای اطراف و کارگــاهها، سیستمهای مخابراتی، دفاتر اشیای گمشده و نذورات، حتی کانالهای فاضلاب و سرویسهای بهداشتی و خلاصه همه جای حرم مورد تهدید بود و ما باید تمامی این مکانها را بازرسی میکردیم؛ ولی عملا بهخاطر وسعت زیاد، کمبود وقت و نیرو و نیز نداشتن ابزار کافی، امکان نداشت.
من بهعنوان سرتیم حفاظت و خنثیسازی بمب سپاه پاسداران مشهد، درخواست برگزاری جلسهای با مسئول حراست کلِ آستان قدس رضوی را دادم. در جلسه وقتی قضیه تهدید مطرح شد، برایشان توضیح دادیم که از نظر ما با تجربه و آموزشهایی که دیدهایم، احتمال وقوع انفجار قطعی شده است. به مسئولان آستانقدس گفتم: این وظیفه ماست که شما را درجریان بگذاریم، بازرسیهایمان را شروع کنیم و پرسنل را هم آموزش بدهیم؛ تا به هر کسی اعتماد نکنند و نهایتا جلوی وقوع حادثه را بگیریم.
از آنها خواستم اجازه ندهند کسی از بیرون حرم، کیف، ساک، چمدان، بسته و این قبیل چیزها را با خودش به داخل بیاورد. گفتیم: چون فعلا امکان بازرسی وسایل را ندارید، لااقل نگذارید بستههای مشکوک وارد حرم شود
بعد از آنها خواستم اجازه ندهند کسی از بیرون حرم، کیف، ساک، چمدان، بسته و این قبیل چیزها را با خودش به داخل بیاورد. گفتیم: چون فعلا امکان بازرسی وسایل را ندارید، لااقل نگذارید بستههای مشکوک وارد حرم شود. مسئله دیگر، ورود اموات است. برخی از خادمان، بیرون از ورودیهای حرم حاضر باشند و با صاحب عزا صحبت کنند و با احترام بخواهند که تابوت را زمین بگذارند و داخل تابوت، کنارهها و زیر آن را بررسی کنند.
اگر اشتباه نکنم این جلسه مربوط به یک یا 2هفته قبل از انفجار بود. بعد از جلسه هم ما پیگیر بودیم. بعد از گذشت حدود 2هفته، به این نتیجه رسیدیم که شایعهای بیش نبوده و خود ما هم کمکم داشت یادمان میرفت؛ البته ما شاهد هیچگونه بازرسی در ورودیهای حرم نبودیم.
2هفته گذشت و روز عاشورا از راه رسید. خبر رسید حرم را منفجر کردهاند. هر لحظه منتظر شنیدن چنین خبری بودم. فاصلهام از محل زیاد بود. سریع با اعضای تیم تماس گرفتم و گفتم بروند حرم. وقتی رسیدیم، شهدا را جمع کرده بودند. در قسمت بالای سر حضرت(ع)، کنار ستون سمت راست، آثار شعله انفجار دیده میشد. هدف منافقین این بود که یکی از پایهها را بزنند تا گنبد پایین بیاید که فقط عنایت خود امام(ع) بود که این اتفاق نیفتاد. اگر گنبد فرومیریخت، خسارات وحشتناکی به بار میآمد.
هدف منافقین این بود که یکی از پایهها را بزنند تا گنبد پایین بیاید که فقط عنایت خود امام(ع) بود که این اتفاق نیفتاد
آثار را که دیدیم، تخمین زدیم که حدود 20پوند ماده منفجره از نوع «سی۴» بوده است. این ماده هنوز هم قویترین و معتبرترین ماده انفجاری دنیا و ساخت کشور آمریکاست که در هر شرایط آب و هوایی، کاربرد دارد. فاسد نمیشود و حتی زیر آب هم عمل میکند. بعدا یکی از پرسنل حرم به ما گفت که گویا یکی از خادمها، فرد بمبگذار را میبیند که میخواهد ساکش را آنجا بگذارد، به او میگوید که عقبتر برود اما ...بهعلت ازدحام دور ضریح، موج انفجار، تخریب به وجود نیاورده بود و بیشتر موج و اصلِ موج را، بدن افرادِ دور ضریح گرفته بودند و اجساد متلاشی شده بودند. خلاصه، از دشمن انتظاری نباید داشت.»
منبع: نشریه امتداد