کد خبر: ۶۹۸۳
۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۰

ردپای لحاف‌دوز پیر در خاطرات اهالی رده

اگر خاطره‌های این محله را مرور کنید، حتما عمواسماعیل را با کمان لحاف‌دوزی‌اش، وقتی آمدنش را با صدای بلند در این کوچه و آن کوچه خبر می‌داده است، به یاد خواهید آورد.

اسماعیل حافظ عباس‌زاده، ۵۰ سال در شغل لحاف‌دوزی سابقه دارد. اگر خاطره‌های این محله را مرور کنید، حتما عمواسماعیل را با کمان لحاف‌دوزی‌اش، وقتی آمدنش را با صدای بلند در این کوچه و آن کوچه خبر می‌داده است، به یاد خواهید آورد.

پیرمرد، اصالت کاشمری دارد و خونگرم است. پیش از این شریک داشته و یک ماه او در کارگاه- مغازه- لحاف‌دوزی کار می‌کرده و یک ماه هم شریکش. آقای عباس‌زاده، مزد کمتری می‌گرفته و این می‌شود که بین خودشان تصمیم می‌گیرند او  سهم شریک را بخرد و بشود مرد لحاف‌دوز محله میثم.

مغازه‌اش حدود ۱۲متر است و بالکنی برای انبار کردن لحاف‌های سفارشی مردم دارد. در و دیوار مغازه رنگ نشده و پوشیده از نمونه‌هایی از لحاف‌های ویژه‌تر است. لحاف‌هایی که در بخش مرکزی آن، عکس «لیلی‌ومجنون» نقاشی شده است.

با آرامشی مثال‌زدنی، اول روپوش کارش را می‌پوشد و آرام بر سر لحافی می‌نشیند که کوک‌های آخرش را باید بزند. تو گویی سوزنی بر چشمانش و جوال‌دوزی بر جان لحاف می‌زند که گرهی باشد ماندگار.

برایمان از سال‌های دور که می‌گوید، یاد «غربتی‌ها» یی می‌افتد که بساطتشان با آمدن انقلاب جمع شد و آرامش به محله برگشت. وقتی از خاکی بودن کوچه‌های منطقه می‌گویم، می‌گوید «رؤیاخانم کار را درست کرد.

ما که حوصله این اداره و آن اداره رفتن نداشتیم، اما او باجرئت بود و حقش و حق مردم را از شهرداری گرفت.» هرچه جلوتر برویم، خاطرات بیشتری را به یاد می‌آورد و از آن دو خانم فرانسوی (بعضی می‌گویند از کشوری دیگر) می‌گوید که سال‌ها در این منطقه پرستار جذام‌خانه بودند.

پیرمرد، مجموعه‌دار خاطرات محله‌ای است که این روز‌ها آبادتر شده است و می‌گوید همه‌اش از جمهوری‌اسلامی است و سرآخر برای من، عکاس، روزنامه شهرآرا و شهرداری و حکومت جمهوری‌اسلامی دعا می‌کند و  ما هم زیر لب آمین می‌گوییم.

 

- چند وقت است به مشهد آمده‌اید؟ خانواده‌تان چندنفره است؟

۵۰سال پیش از کاشمر کوچ کردم و به مشهد آمدم. همه این نیم‌قرن را هم در منطقه طلاب بودم. زمانی را به یاد می‌آورم که همه کوچه‌ها خاکی بود و کسی حتی کلمه آسفالت به گوشش نخورده بود.

۲ هزار تومان دادم و در همین‌جایی که الآن مغازه‌ام واقع شده است، زمینی خریدم و خانه ساختم. اطرافمان هم خانه‌های کوچک زیادی دیده می‌شد.

 ۶پسر و ۳دختر دارم. به همه‌شان از لحاف‌های دست‌دوز مغازه‌ام داده‌ام. همه فرزندانم لحاف‌دوزی بلدند. دو تا از پسرانمان مهندس هستند. یکی فروشگاه لوازم‌برقی دارد.

یکی معلم است و دو تای دیگر هم لحاف‌دوز هستند. ۱۶ نوه دارم. شب‌ها به خانه ما می‌آیند. می‌گویند آبگوشت خانه بابا و ننه از همه‌چیز بهتر است. با همین درآمدم می‌سازم و خدا رسانده است.


- همیشه شغلتان لحاف‌دوزی بوده است؟ از کی مغازه‌دار شدید؟

بله. اگر لحاف‌دوز‌های دوره‌گرد را ندیده باشید، حتماً در فیلم‌های سینمایی دیده‌اید که مردی با دوچرخه و کمانی بزرگ از کوچه‌ها عبور می‌کند و با صدایی کشدار می‌گوید: آآآی لحاف‌دوزی! من هم از آن‌ها بودم.

بعد از مدتی که این اطراف آبادتر شد، مغازه‌ای با همراهی مردی دیگر که در همین رشته کار می‌کرد، خریدم. یک ماه او به مغازه می‌آمد و کار می‌کرد و ماه بعد نوبت من بود و به همین ترتیب کار می‌کردیم.

من قانع‌تر بودم و مزد کمتری می‌گرفتم. اهالی که متوجه مسئله شده بودند، زمانی که نوبت او بود، کمتر برایش کار می‌آوردند و همین مسئله باعث شد شراکتمان لغو شود و من بعد از چندی، سهم او را از مغازه خریدم و شدم لحاف‌دوز ماندگار در این مغازه‌ای که می‌بینید. ۳۰هزار تومان این مغازه را سرقفلی کردیم. الآن سرقفلی مغازه حدود ۵۰میلیون تومان است.

 

- زمستان‌های ۲۰ سال قبل از زمستان‌های این سال‌ها بسیار سردتر بود، آن زمان حتما کاسبی شما هم گرم‌تر بوده است؟

بله، هرچه برف و سرما بیشتر بود، کاسبی ما هم گرم‌تر بود. زمانی را به یاد می‌آورم که سه ماه بعد از عید هم هنوز در این‌طرف و آن‌طرف کوچه‌ها برف دیده می‌شد.

زمستان‌ها آن‌قدر برف می‌آمد که مجبور می‌شدند میان برف‌ها سو بزنند و راهی برای عبورومرور مردم باز کنند. عملا هیچ ماشینی در زمستان و یکی‌دو ماه اول سال نمی‌توانست به کوچه‌های محله وارد شود.

در این وضعیت، کاروکاسبی ما هم گرم‌تر بود و سفارش‌های زیادی برای لحاف‌کرسی داشتیم. لحاف‌کرسی را درمیان خانه می‌انداختند و زیرش با لامپی کوچک گرم می‌شد.

گاهی هم چراغی کوچک یا منقلی به‌کار می‌گرفتند و با همین راه ساده، شب‌هایی گرم را زیر لحاف تا صبح، خواب خوش می‌دیدند!

الآن که سرما کمتر شده و به خانه‌ها گاز آمده است، به‌ندرت سفارش لحاف از کسی دریافت می‌کنم، مگر خانواده‌های سنتی که برای جهیزیه دخترشان بخواهند مطابق سنت‌ها عمل کنند و چندتایی لحاف به زوج جوان بدهند، وگرنه کسی لحاف برای استفاده در خانه‌اش درست نمی‌کند، اما سفارش تشک و بالش کماکان باقی است و آمار قبلی  محفوظ است.

پیر لحاف دوز محله

 

- تفاوت تشک‌ها در چیست؟

تفاوتشان برمی‌گردد به آنچه درون تشک می‌ریزیم. لایکو، پنبه، پشم‌های مصنوعی هم گاهی استفاده می‌کنیم. بهترین و گران‌ترین درون‌ریز برای تشک، پنبه است.

یک تشک یک‌نفره، شش کیلو پنبه می‌خواهد که با اضافه کردن دستمزد دوخت آن، حدود ۷۰ تا ۸۰هزار تومان می‌شود. ممکن است در بازار تشک‌های ارزان‌تری هم پیدا شود، اما وقتی خودتان تشک سفارش می‌دهید، می‌دانید که درون‌ریز تشکی که قرار است هشت ساعت بر روی آن بخوابید، چه جنسی است. این مسئله، هم از نظر بهداشتی و سلامتی مهم است و هم از جنبه ماندگاری.

- درآمدتان چطور است؟

درآمدمان کم است. من روزی نهایت ۳۰هزار تومان کار می‌کنم. اگر بخواهم به صرفه اقتصادی فکر کنم، اصلا این شغل و سرمایه‌ای که درگیر مغازه است، نتیجه‌بخش نیست، اما راستش معتادبه‌کارم، حتی روز‌های جمعه هم که تعطیل هستیم، دوست دارم به مغازه بیایم.

اینجا از همه‌جا راحت‌ترم. روحیه‌ام صدبرابر در مغازه بهتر است و روزم زود شب می‌شود.

- لحاف نقاشی را تابه‌حال ندیده بودم

چیز خاصی نیست. در لحاف‌فروشی‌های دیگر هم اغلب وجود دارد. ما لحاف‌دوزیم، اما نقاشی بر روی لحاف، کار کسی دیگر است که کمتر شناخته‌شده است. همه لحاف‌دوز‌های این‌سوی شهر کارشان را می‌برند دم خانه او.

شیوه کار هم این‌گونه  است که ما آلبومی از طرح‌های مختلف داریم و به مشتری نشان می‌دهیم و او شماره طرح مدنظرش را می‌گوید. شماره را به استاد نقاش می‌گوییم و او کارش را انجام می‌دهد. معمولا این لحاف‌ها برای عروس و داماد استفاده می‌شود. اصطلاحا برای لحاف حجله.

- ۵۰ سال است که در این محله‌اید، چه خاطراتی از اینجا دارید؟

قبل از انقلاب، بالاتر از محله ما مکانی بود که غربت‌ها در آنجا رفت‌وآمد می‌کردند و هر روز در این منطقه دعوا و سروصدا بود. گاهی اصلا جرئت نمی‌کردیم از خانه بیرون بیاییم.

خوشبختانه انقلاب که آمد، پای غربت‌ها هم از این منطقه برچیده شد. الآن در آرامشی هستیم که اگر کسی آن زمان و اوضاع را ندیده باشد، معنا و اهمیت این آرامش را متوجه نمی‌شود.

اوایل انقلاب خود مردم محل برای حفظ امنیتشان، گشت‌های شبانه راه انداخته بودند و من هم همکاری می‌کردم. یک چوب‌دستی داشتم و با آن شب‌ها پاس می‌دادم.

از لحاظ بهداشتی پیش از این، اوضاع محله خیلی خراب بود. بگذارید خاطره زمانی را که بعضی حتی فاضلابشان را به جوی خیابان رها می‌کردند، بازگو نکنم. انواع آلودگی را مشاهده می‌کردیم.

شب‌ها شاید ۵۰ نوع حشره که همه‌شان منشائی از فاضلاب و آلودگی محل داشتند، دور چراغ سقف خانه پرواز می‌کردند و انواع بیماری‌های مسری در منطقه شایع بود.

حالا نسبت‌به آن زمان صدبرابر بهداشت بیشتر شده است. طرح اگو، ما را از آن وضعیت نجات داد. آب بهداشتی هم سطح بهداشت منطقه را بالا برد. باید قدر دانست.

ازجمله اشخاص نامدار محله ما سه خانم بودند. یکی رؤیاخانم بود که زنی پرجذبه بود و با تلاش فراوان توانسته بود شهرداری و دیگر ادارات را راضی کند تا خدمات‌شهری را به این منطقه بیاورند؛ البته شاید طرح‌های شهری، منطقه ما را هم شامل می‌شد، اما به‌هر حال پیگیری او هم بی‌تأثیر نبود.

دو خانم پرستار هم سال‌ها در جذام‌خانه‌ای که در این حوالی بود، پرستاری کردند و خاطره‌شان در ذهن اهالی مانده است. سابق بر این، محله به این اندازه شلوغ نبود.

همه رفت‌وآمدم با دوچرخه بود و بچه‌هایم را نیز بر همین دوچرخه، سوار می‌کردم و برای زیارت آقا امام‌هشتم (ع) به حرم می‌رفتیم. زمانی را می‌گویم که زیرگذر حرم، سال‌ها بعدش تعبیه شد.  

 

-  قشنگ‌ترین لحافی که دوختید، چه بوده است؟

لحافِ نقاشی، عمر زیادی ندارد. پیش از این تنها طرح‌های لچک‌ترنج، مانند آنچه بر قالی‌ها نقش می‌زنند، در کار ما وجود داشت. به این طرح‌ها، طرح‌های پرگاری می‌گفتیم.

انواع نقوش هندسی را برای زیباتر شدن سطح خارجی لحاف به‌کار می‌بردیم و هر کدامشان زیبایی خاصی داشت. راستش طرح‌های مختلف برای من فرقی نمی‌کند.

همه راسته دستم هستند. دوست دارم مشتری از کارم راضی باشد و برای همین، بهترین کار ممکن را به مردم تحویل می‌دهم. در خانه خودم لحافی به قدمت ۵۰ سال دارم که خودم دوخته‌ام و هنوز برای کرسی از آن استفاده می‌کنیم.

 

- تکنولوژی در کار شما چقدر تغییر ایجاد کرده است؟

روال کارمان در تشک‌های پنبه‌ای این بود که پنبه را از کشتگر می‌خریدیم و با کمان می‌زدیم. حالا به‌جای آن کمان بلند و پرسروصدا، دستگاهی داریم که پنبه را از هم باز می‌کند و کار راحت‌تر شده است.

از این دستگاه می‌توان برای انواع موادی که درون لحاف و تشک ریخته شده است، استفاده کرد و فرقی میان پنبه و مواد صنعتی نیست. همه را از هم جدا می‌کند.



-  تشک را هرچند سال باید به استاد لحاف‌دوزی سپرد تا پنبه‌اش را دوباره بزند؟

برمی‌گردد به میزان سلیقه خانواده. اگر خانواده‌ای باسلیقه باشند، خود را موظف می‌دانند که سالی یک‌بار پنبه‌های تشکشان را بزنند. بعضی‌ها هم هر ۱۰ سال سراغ ما می‌آیند.

کاملا به‌صرفه است که تشک را دوباره و چندباره به لحاف‌دوزی آورد و پنبه‌هایش را زد تا مثل روز اول  شود. مزد این کار در مقایسه با خرید تشک نو یک به شش است.

-  آیا تابه‌حال شده است که سفارش‌دهنده از لحاف و تشکی که برایش دوختید، ناراضی بوده باشد؟

نه. همه کار ما را می‌شناسند. تعدادی از همسایه‌ها از این محله به محلات دور مثل قاسم‌آباد رفته‌اند، اما هنوز برای سفارش لحاف تازه یا زدن پنبه‌های لحاف‌های قدیمی‌شان به این منطقه می‌آیند و به مغازه من سرمی‌زنند. کار اگر خوب باشد و ارزان، مشتری تا عمر دارد، ماندگار ‌می‌شود.




*این گزارش یکشنبه ۸ بهمن سال ۱۳۹۶ در شماره ۲۷۹ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44