روزهای نخست جنگ هیچکس تصور نمیکرد امتداد جنگ به آخر سالهای دهه ۶۰ برسد. اما دفاع مقدس بیش از هشت سال طول کشید و در این مدت، یک وجب از خاک وطن در دست دشمن نماند. رزمندگان ایرانی با دستهای خالی جنگیدند و آنچه موجب قوت قلبشان بود، نیرویی فرازمینی بود که آنها را به عالم بالا متصل میکرد.
قدرت ایمان و استمداد از ائمهاطهار (ع) یکی از این سلاحهای نامرئی بود که آنها در قلب داشتند. حضرت رضا (ع) میان مشهدیها و رزمندههای دیگر جایگاه ویژهای برای توسل داشت؛ به همین سبب و بهمناسبت هفته دفاع مقدس، بهسراغ لحظاتی رفتهایم که مدافعان وطن زیر سایه امامهشتم (ع) گذراندند و نقشی که این تکه از بهشت در دفاع مقدس داشت.
این روایت براساس اخبار جنگ در جراید و مصاحبههای تاریخ شفاهی با رزمندگان در نخستین روزهای دفاع مقدس که شاکله بسیاری از اتفاقات درحال قوام یافتن بود، نوشته شده است.
طواف آخر بر گرد ضریح، از آن سنتهای قدیمی دربین زائران است که در زمان دفاع مقدس رنگ دیگری پیدا کرد. از نخستین شهیدی که به مشهد آوردند تا آخرین نفری که در دفاع از وطن ترک دنیا گفت، روی دوش مردم به حرم مطهر امامهشتم (ع) رفتند. شهید سیدجلال توکلی، عضو نیروی هوایی ارتش، ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ در بوشهر به شهادت رسید.
او ۶ مهر روی دست مردم بهسوی حرم رفت تا روزنامهها در آن روزگار بنویسند: «این همافر که در بوشهر به درجه شهادت نائل آمده بود، درمیان تأثر عمیق هزاران تن از مردم مبارز و شهیدپرور مشهد، از بیمارستان لشکر ۷۷ تا صحن امامخمینی تشییع شد و پس از انجام مراسم مذهبی، در صحن عتیق به خاک سپرده شد».
۹مهر ۱۳۵۹ مردم مشهد در تشییع خلبان «خوشنیت» حضور داشتند و ۱۱ مهر خلبان «عزیزا... جعفری» را با فریاد «شهیدان زندهاند ا... اکبر/ به خون غلتیدهاند ا... اکبر» در صحن عتیق به خاک سپردند.
شهیدان اختریان و سلیمانی نیز در ۱۳ مهر از بیمارستان لشکر تا صحن امام، تشییع و پس از اجرای مراسم مذهبی در صحن عتیق به خاک سپرده شدند. از همین اولین شهید در ابتداییترین روزهای دفاعِ مردم از میهنشان، تشییع شهدا با کار و زندگی آنها گره خورد.
همه مردم شهر، خانواده شهید میشدند و به بدرقهاش میآمدند. نخستین تشییعها از بیمارستان لشکر آغاز میشد و بعدها تشییعها از مسجد بناها بهسوی حرم برگزار میشد. زمانی هم که تعداد شهدا بیشتر بود، ساختمان سپاه در خیابان نخریسی، محل تجمع مردم بود.
روال تمام تشییعها به یک شکل بود. هیچ دعوتنامهای در کار نبود؛ مردم خودجوش برای بدرقه شهدا میآمدند و آنها را تا صحن امام میبردند و در حرم مطهر، بهشترضا یا خواجهربیع به خاک میسپردند. سال ۶۱ با تشییع ۵۶ شهید در فروردین و ۳۱ شهید در اردیبهشت، از نخستین وداعهایی بود که با این سبک در مشهد رقم میخورد.
با گذر از سال ۵۹ و ادامه یافتن جنگ، اندکاندک سازوکارها شکل گرفت. زیارت حرم مطهر نیز از همان اتفاقاتی بود که جای خودش را درمیان برنامههای اعزام پیدا کرد. میان رزمندههایی که سابقه چندین اعزام داشتند، زیارت حرم امامهشتم (ع) پیش از اعزام، به وداع آخر معروف بود؛ وداعی که میدانستند شاید تکرارشدنی نباشد.
حرم مطهر آخرین مقصد و پناه، بعد از ثبتنام و انجام کارهای اداری رزمندهها بود و در گوشهگوشه آن، رزمندهها در آغوش همراهانشان با اشک بدرقه میشدند. پس از وداع، رزمندهها دوباره جمع میشدند و از فلکه بیتالمقدس یا راهآهن بهسوی غرب و جنوب کشور میرفتند.
اردیبهشت سال ۶۱ خبر یکی از اعزامها را چنین در روزنامه خراسان میخوانیم: «رزمندگان پس از اجتماع در صحن امام و زیارت مرقد هشتمین پیشوای شیعیان، تا میدان راهآهن راهپیمایی کردند. در طول راه چندین شتر در پیش پای رزمندگان عازم جبهه، قربانی شد».
در همان سالها، اطلاعیههای سپاه برای فراخوانی مردم بهمنظور بدرقه رزمندگان چنین است: «گروه کثیری از جانبرکفان بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سراسر خراسان، امروز یکشنبه ۷/۴/ ۶۱ بعد از زیارت مرقد مطهر ثامنالائمه (ع) و نیایش، در ساعت یک بعدازظهر به طرف میدان راهآهن حرکت خواهند کرد و در ساعت ۳ بعدازظهر، عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل خواهند شد. بدرقه گرم شما، موجب دلگرمی و تقویت هرچه بیشتر رزمندگان اسلام خواهد بود».
وقتی هم که تعداد رزمندهها بیشتر بود، آنها به ورزشگاه تختی میرفتند و از آنجا پیاده بهسوی حرم راه میافتادند تا با هشتمین امامشان وداع کنند. وداع با امام معصومی که در همه سالهای عمر، همراه یک مشهدی است، در روزهای اعزام نیز ترک نمیشد.
اوضاع سخت جنگ برای مدافعان این مرزوبوم، دیگر رزمندهها را هم بهسوی مشهد میکشاند تا آنها نیز نفسی تازه کنند و به میدان نبرد بازگردند. همچنین زیارت رزمندههای غیرمشهدی در طول جنگ، یک اتفاق عادی بود. بسیاری از آنها پس از عملیات و در مدت مرخصی، راهی مشهد میشدند و خودشان را به آغوش امامرضا (ع) میرساندند.
گاهی هم این برنامه را بهصورت هدفمند، سازمانهایی که جنگ را راهبری میکردند، اجرا میکردند تا روحیه جنگاورانشان را حفظ کنند. بررسی تکرار این خبر در یک مقطع زمانی کوتاه، نشان میدهد که این سبکوسیاق تبدیل به رویه شده بود و رزمندههای بسیاری در مدت جنگ برای حفظ روحیه به مشهد میآمدند.
در ۱۶فروردین سال ۶۱ جراید نوشتند: «جمعی از جانبرکفان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دزفول که طی عملیات شگفتیآفرین فتح، همراه با دیگر رزمندگان اسلام، ضربات سهمگین خردکنندهای به متجاوزین بعثی وارد آوردند، برای زیارت مرقد مطهر حضرت رضا (ع) به مشهد وارد شدند و شب گذشته با آیتا... شیرازی، امامجمعه مشهد، دیدار و گفتگو کردند».
در یکی دیگر از این دیدارها، در ابتدای اردیبهشت سال ۶۱، سرهنگ معینپور، فرمانده نیروی هوایی ارتش، به اتفاق جمعی از خلبانان برای زیارت مرقد مطهر حضرت به مشهد آمدند. ۲۱ اردیبهشت سال ۶۱ نیز این خبر در روزنامهها منتشر شد: «گروه کثیری از رزمندگان دلاور اسلام در عملیات غرورآفرین بیتالمقدس با رشادتهای خود حماسه آفریدند و قسمت اعظمی از خاک میهن اسلامیمان را که در تصرف دشمن بعثی بود، آزاد ساختند. بهمنظور زیارت مرقد پاک حضرت رضا (ع)، ظهر دیروز با قطار راهآهن وارد مشهد شدند و مورد استقبال هزاران تن از مردم قرار گرفتند».
اتفاق دیگری که در آغاز جنگ هشتساله پررنگ شد، زیارت فردی رزمندهها بود. در خاطرات بسیاری از شهدا که از زبان بازماندگان نقل شده است، این حضور دیده میشود. تشرف هفتگی به حرم و زیارت پیش از اعزام، شبیه مناسکی بود که باید پیش از عزیمت بهسوی میدان نبرد بهجای میآوردند. طبق اخبار روزنامهها، اول مهر سال ۵۹ نخستین گروه از جنگاوران ارتش لشکر ۷۷ به مرز اعزام شدند.
در این اخبار که اعزام نخستین گروه نیروهای خراسانی به جبهه جنگ را پوشش میدهد، خبری از خداحافظی در حرم نیست. شاید آن زمان تصوری از هشتساله شدن جنگ تحمیلی نبود یا سازوکار اعزام به جبهه، هنوز شکل خودش را نگرفته بود.
۶ مهر نخستین داوطلبان از جوانان مشهدی که خدمتشان منقضی شده بود، به کرمان اعزام شدند تا به جبهه غرب بروند. ۸ مهر نیز گردان تانک لشکر ۷۷ و نخستین گردان بسیج از شهر امامرضا درمیان بدرقه مردم در سالن راهآهن، رهسپار جبهه نبرد شدند. همه نیروهایی که در ماههای ابتدایی به میدان نبرد میرفتند، در راهآهن یا جاهای دیگر با شعار «وعده دیدار کجا؟ کربلا، کربلا» بدرقه میشدند.
در خاطرات شخصیتهایی مانند شهید برونسی، شهید آقاسیزاده، شهید عبدالرسول خردادی و دیگران، میتوان ردپای حضور آنها در حرم را بهعنوان ستون استوار پیش از اعزام یافت.
یکی دیگر از برنامههایی که در سالهای دفاع مقدس از همان ابتدا میان مردم جریان یافت، برپایی مراسم دعا و بزرگداشت در حرم امامرضا (ع) بود. مراسم فرهنگیان مشهد برای یادبود شهیدان آموزشوپرورش آبادان، از نخستین یادبودهایی است که ۱۰ مهر ۱۳۵۹ در مسجد گوهرشاد برگزار شد.
۱۱ مهر همین سال نیز مردم در حرم اجتماع کردند تا برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنند. جراید در این روز نوشتند: «شرکتکنندگان در مراسم، آیین دعا و نیایش بهجای آوردند و آمادگی خود را برای پیوستن به رزمندگان در جبهههای جنگ، اعلام کردند».
بررسی روزنامهها نشان میدهد این مناسک در طول دفاع مقدس ادامه داشته است و بهخصوص پس از عملیات، رسم بر این بوده که برای شهدای آن عملیات مراسم برگزار کنند؛ بهطور مثال در ۱۹فروردین سال ۶۱ روزنامهها نوشتند: «در رابطه با شهادت گلگونکفنان عملیات فتحالمبین و همچنین پنج تن از روحانیون شهید به نامهای حججاسلام سیدعباس موسویقوچانی، حسین ناصری، مهدی حائری، غلامحسن گذری و منصور جندقی، اطلاعیهای صادر شد. بزرگداشت روح آن عزیزان، امروز در صحن امامخمینی برگزار میشود».
گاهی این مراسم، صنفی بود و یک پیشه یا گروه خاص، آن را برگزار میکردند. مراسم بزرگداشت دانشآموزان یا فرهنگیان شهید، از این دست بود که در صحن امام برگزار میشد، ولی همه مردم در آن شرکت میکردند.
البته این فقط رزمندههای پیش و پس از اعزام نبودند که جان را در هوای حرم، صفا میبخشیدند یا شهدایی که روی دست مردم طواف آخر میکردند، بلکه این میان گروهی بودند که شاید بیش از دیگر گروهها، نیاز به این زیارت داشتند؛ جانبازانی که هم درد جنگ را چشیده و هم از آن زخم خورده بودند، نیز به زیارت آورده میشدند؛ چه آنهایی که با جراحتهای جنگ در بیمارستانهای مشهد درمان میشدند و پس از بهبودی به زیارت میرفتند و چه آن دسته از جانبازانی که از دیگر شهرها قصد مشهد میکردند، در این بزم روحانی حاضر بودند.
در آن سالها این دست اخبار درمیان جراید زیاد دیده میشد: «روز گذشته گروهی از جانبازان جنگ تحمیلی که به دعوت سپاه پاسداران مشهد جهت زیارت مرقد مطهر حضرت رضا (ع) به مشهد آمدهاند، با حجتالاسلام عباس واعظطبسی، نماینده امام و تولیت آستان قدس رضوی، دیدار کردند. در پایان این مراسم، مقداری از غبار ضریح مطهر و نقل و نبات متبرکه به این سلحشوران اسلام اهدا گردید.».
*این گزارش چهارشنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۰۴۳ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.