کد خبر: ۳۹۹۲
۲۰ دی ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

انجیر دوستی «غلامحسین» ماندگار شد

هیچ اثر و نشانی از گذشته خود ندارد، اما جالب است که بین اهالی هنوز هم به «پل انجیر» معروف است. صحبت‌ها درباره این پل و نام آن بسیار است؛ برخی می‌گویند در این مکان درخت انجیر پرباری در‌کنار پلی وجود داشته و برخی دیگر ریشه این نام‌گذاری را مربوط‌به قهوه‌خانه‌ای در این مکان می‌دانند.

همانند بسیاری از خیابان‌های شهر،  یک مسیر دوطرفه برای تردد خودروهاست و هیچ اثر و نشانی از گذشته خود ندارد، اما جالب است که بین اهالی هنوز هم به «پل انجیر» معروف است؛ نامی که نه‌تنها آن‌هایی که مویی سپید کرده‌اند، بلکه جوان‌ترهای محله فدائیان اسلام هم آن را شنیده‌اند. 

صحبت‌ها درباره این پل و نام آن بسیار است؛ برخی می‌گویند در این مکان درخت انجیر پرباری در‌کنار پلی وجود داشته و برخی دیگر ریشه این نام‌گذاری را مربوط‌به قهوه‌خانه‌ای در این مکان می‌دانند.

 هرچند نقل قول‌ها متفاوت است، کمتر‌کسی درباره اساس شکل‌گیری پل و قدمت آن می‌داند. در اسناد بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی و صحبت با تاریخ‌شناسان مشهدی هم رد پایی از پل انجیر پیدا نکردیم؛ البته به گفته اهالی هنوز هم بقایای این مسیل در سه‌راهی فدائیان اسلام‌3، زیر مسیر سواره‌رو ماشین‌ها وجود دارد. پل انجیر، خیابان فدائیان اسلام 3 کنونی را به فدائیان اسلام 2 متصل می‌کرد.

 

دروازه شهر

حدود شصت‌سال است که یک مغازه تعمیر خودرو نبش خیابان فدائیان اسلام‌3 فعالیت می‌کند. علی بیکیان متولد‌1321 صاحب این مغازه و یکی از قدیمی‌ترین کسبه‌  محله است. لباس کار به تن کرده و بسیار با‌حوصله مشغول تعمیر خودروست. او از زمانی یاد می‌کند که بعد‌از فلکه برق (میدان بسیج)، خبری از آبادی و آبادانی نبود و خیابان نخریسی (فدائیان اسلام فعلی) مانند یکی از دروازه‌های شهر بود و اتوبوس‌های مسافربری از این خیابان به سمت تهران می‌رفتند.

بیکیان می‌گوید: اتوبوس‌ها از پمپ بنزین خیابان تهران (امام‌رضا(ع) فعلی) بنزین می‌زدند و حدود سیصد‌متر بعداز فلکه برق وارد خیابان نخریسی می شدند و از روی پل سیمانی که در این مکان بود، عبور می‌کردند.

یکی دیگر از کسبه‌ این خیابان که تمایلی ندارد نامش ذکر شود، با اشاره‌به اینکه انتهای خیابان فدائیان اسلام، ساختمان‌های نیروی هوایی واقع بود و به‌این دلیل بسته بود، توضیح می‌دهد: پل را همانند پل‌های ضربی که آلمانی‌ها می‌ساختند، می‌داند و می‌گوید: پل قوسی‌شکل بسیار مقاوم بود، به‌طوری‌که ماشین‌های سنگین مانند خاور هم از روی آن عبور می‌کردند.

در پس ذهنش خاطره‌ای زنده می‌شود، می‌گوید: نسل شما چیزی از «مسافران طنابی» نمی‌داند. به‌دلیل کم‌بودن تعداد ماشین‌های مسافربری برون‌شهری، تعدادی از مسافرها در قسمت بار کامیون می‌نشستند و برای اینکه سقوط نکنند و جانشان ایمن باشد، با طناب آن‌ها را می‌بستند و این طناب مثل کمربند عمل می‌کرد.

پل انجیر مقابل قهوه خانه بود

بعد‌از پرس‌وجوهای زیاد، سر نخ خوبی پیدا می‌کنیم. رضا ممدوحی یکی از ساکنان محله است، پدرش مالک 3هزار‌متر از زمین‌های ابتدای خیابان فدائیان اسلام‌3 و از اولین افرادی بوده است که ساکن این خیابان می‌شود. پدرش 10سال است که به رحمت خدا رفته است، اما او درباره گذشته و زیر‌و‌بم پل انجیر اطلاعات زیادی دارد و دانسته‌های خود را با ما به اشتراک می‌گذارد.

ممدوحی شصت‌و‌نه‌ساله از زمان تولد ساکن همین کوچه بوده است؛ «آن‌طور که از پدرم شنیده ام قبل از دهه‌20 از فلکه برق به این سمت شهر بیابان برهوت بود و پرنده پر نمی‌زد. 

پدرم 3‌هزار‌متر زمین از آستان قدس رضوی به قیمت متری سی‌شاهی (یک قِران و نیم) خرید و اول خیابان و سر راه اتوبوس‌های مسافربری که به‌سمت تهران می‌رفتند، قهوه‌خانه کوچک خشتی و گنبدی‌شکلی ساخت. مردی به نام زحمتکش معروف به حاجی‌انجیر، قهوه‌خانه را از پدر اجاره کرد و بساط چای و قلیان به‌راه انداخت.»

مقابل این قهوه‌خانه مسیل آب بزرگی بود که روی آن پلی هم‌سطح با خیابان ساخته بودند تا اتوبوس‌ها از روی آن عبور کنند.به‌واسطه قهوه‌خانه که به نام صاحب آن مشهور بود، این پل هم بین مردم به «انجیر» شناخته می‌شد، به‌طوری‌که سال‌ها بعد که خیابان عریض و آباد شد، مردم به نام «پل انجیر» نشانی می‌دادند.

 

کوی سیل‌زدگان

آقا رضا ممدوحی  درباره اینکه چرا این پل ساخته شده است، توضیح می‌دهد: در گذشته، مناطق سیدی و خلج بیابان بود و چوپان‌ها گوسفندان خود را برای چرا به این دو مکان می‌بردند. کم‌کم خانه‌های کوچک پنجاه‌شصت‌متری ساخته شد و مردم ساکن شدند. آن ‌سال‌ها باران‌های سیل‌آسا می‌بارید و آب از سمت فلکه ضد، سیدی و کوی خلج به‌دلیل شیبی که وجود داشت، در این قسمت از شهر جمع می‌شد و خانه‌ها را خراب می‌کرد؛ به یاد دارم بچه که بودم، یک بار سیل، وسایل خانه‌مان را برد و دیگ، تخته و پایه را از چهارراه نخریسی پیدا کردیم.

چون همیشه با بارش شدید باران، در این خانه‌های کوچک سیل به راه می‌افتاد، به این قسمت از شهر، «کوی سیل‌زدگان» می‌گفتند

او می‌گوید: چون همیشه با بارش شدید باران، در این خانه‌های کوچک سیل به راه می‌افتاد، به این قسمت از شهر، «کوی سیل‌زدگان» می‌گفتند. با شروع باران این هراس در دل اهالی می‌افتاد که دوباره خانه‌ها و اسباب و اثاثیه آن‌ها ویران می‌شود. 
آقا رضا ادامه می‌دهدکانالی در این قسمت از خیابان بود که آب را به زمین های کشاورزی آن سمت هدایت می کرد.

  روی آن را پوشانده بودند و به پل انجیر معروف شده‌بود. این کانال نمی‌توانست حجم زیاد آب را نگه دارد و بیشتر آن به‌سمت خانه‌ها پس زده می‌شد. پل انجیر هم از سال‌ها قبل در این مکان وجود داشت اما طوری نبود که بتواند آب سیل را به‌صورت کامل به بیرون شهر هدایت کند. ممدوحی می‌گویدبرای کمک به مردم، ماشین‌های ارتش شن می‌آوردند و در مسیر می‌گذاشتند تا آب به داخل خانه‌ها نرود. یک سال آن‌قدر باران بارید که در گاراژ لاله، حجم زیادی آب جمع شد و شاگرد گاراژ را غرق کرد.

 

پل شهرستانی

پدر ممدوحی سرگرد آگاهی بود. اهالی محله که او را امین خود می‌دانستند، از او خواستند فکری به حال این وضعیت کند. پدرش توانست صدای گلایه مردم را به گوش جواد شهرستانی، شهردار وقت، برساند. شهردار با حضور در محل و بازدید از نزدیک، دستور داد برای پل قبلی اصلاح مهندسی انجام شود.

 بعد از آن بود که این پل به «پل شهرستانی» هم بین مردم شناخته می‌شد. آب باران از زیر این پل به‌سمت کال قره‌خان هدایت می‌شد و میزان آب‌گرفتگی به حداقل خود رسید.
او می‌گوید: در زمان ساخت خط یک قطار شهری، دوباره این مسیل توسط مهندسان مستحکم و کانالی شد تا آب‌های سطحی را به سمت میدان بسیج هدایت کند.

 

قهوه‌خانه انجیر

اکبر روحی را همه اهالی با نام «اکبر کبابی» می‌شناسند؛ مردی که از کودکی تا همین چند‌ماه پیش در قدیمی‌ترین قهوه‌خانه محله کار کرده است. او که خواهرزاده حاجی‌انجیر، صاحب قدیمی قهوه‌خانه انجیر است، چهار‌ساله بود که از شهرستان تربت‌حیدریه همراه پدرش به مشهد آمد و در قهوه‌خانه مشغول به کار شد. هرچند سن و سال چندانی نداشت، حضور در بازار، راه و رسم کسب‌وکار را به او آموخت.

سال‌1327 که به مشهد آمدم، خیابان نخریسی (فدائیان اسلام) دروازه شهر حساب می‌شد و ماشین‌های روسی و همچنین اتوبوس‌های مرسدس بنز معروف به بنزهای با‌دماغ از اینجا مسافر می‌بردند

روحی متولد 1323 است. گذشته محله، پل و قهوه‌خانه را به‌خوبی به یاد دارد؛ «سال‌1327 که به مشهد آمدم، خیابان نخریسی (فدائیان اسلام) دروازه شهر حساب می‌شد و ماشین‌های روسی و همچنین اتوبوس‌های مرسدس بنز معروف به بنزهای با‌دماغ از اینجا مسافر می‌بردند.»

جاده خاکی بود و سال‌ها بعد آسفالت شد. پلی از جنس بتن و سیمان درست کرده و ماشین‌ها از روی آن عبور می‌کردند و از زیر آن آب رد می‌شد. این پل هیچ‌گونه برجستگی نسبت‌به خیابان نداشت و کاملا هم‌سطح آن بود.
مقابل این پل، قهوه‌خانه دایی‌ روحی واقع بود. این قهوه‌خانه قبل‌از اینکه به خیابان نخریسی  بیایددر خیابان امام‌رضا(ع) و نزدیک به محل فعلی بیمارستان موسی‌بن‌جعفر(ع) قرار داشت.

 

زحمتکش را بشناسیم

روحی درباره نام انجیر این‌گونه توضیح می‌دهد: «کلب(کربلایی) غلامحسین زحمتکش» نام دایی‌ام بود. هنگامی‌که خیلی کوچک بود، یک روز که با مادرش بیرون رفته بود، میوه انجیر را دیده و گریه کرده بود تا برایش انجیر بخرند. از همان موقع مادرش او را «انجیر» صدا می‌کرد. این نام روی او ماند و دیگران هم او را با همین نام صدا می‌کردند. حتی کسب و کارش با همین اسم شناخته شد. مکه نرفته بود ولی او را حاجی صدا می‌کردند.

در دهه‌20 تنها مغازه‌ از سمت فلکه برق به چهارراه نخریسی، همین قهوه‌خانه انجیر بوده است و ‌جز آن، فقط زمین خاکی بود. آن سوی خیابان، روبه‌روی قهوه‌خانه، زمین سبزی‌کاری و یک درخت توت بزرگ بود و جاده‌ای باریک که از یک سوی آن، ماشین از شهر خارج و از سوی دیگر، ماشین وارد شهر می‌شد.

قهوه‌خانه اول کاهگل و سقف آن، چوبی بود. خبری از مبل و صندلی نبود و تخت‌های چوبی گذاشته بودند تا مسافر بتواند راحت بنشیند و پایش را دراز کند و با نوشیدن یک چای و گاهی خوردن صبحانه، خستگی راه را از تن به در کند. چای در استکان‌های کمرباریک و با یک نعلبکی، درکنار قند و شکر داده می‌شد..

بعداز مدتی، زحمتکش یا همان حاجی‌انجیر قهوه‌خانه را به پدر روحی می‌فروشد و خودش با ماشین باربری‌اش، به شهرهای اطراف مانند نیشابور، فریمان و خواف مسافر می‌برد. 

روحی در شانزده‌سالگی داماد شد و تصمیم گرفت حالا که شهر رو به آبادانی می‌رود، کسب‌و‌کار خود و پدرش را توسعه دهد و قهوه‌خانه را به مغازه کبابی تبدیل کند تا مسافرانی که از این سمت شهر می‌گذرند، غذایشان را در مغازه آن‌ها میل کنند؛ بنابراین با پدر صحبت می‌کند؛ «دو تا مغازه بود. تیغه‌ای کشیدم و یکی از مغازه‌ها را تبدیل به کبابی کردم. چند سال بعد پدرم به رحمت خدا رفت و تیغه را خراب کردم و سر‌و‌شکل آن را سامان دادم و در آن، علاوه‌بر کباب، حلیم هم می‌پختم.»

روحی تا همین دو سال پیش در همان مغازه قدیمی، حلیم و کباب برای مشتریان خود طبخ می‌کرد تا اینکه مغازه را فروخت و به یک کوچه آن‌طرف‌تر رفت؛ حالا جای قهوه‌خانه انجیر را بنگاه املاک گرفته است.

 

فلسفه احداث پل انجیر

موقعیت جغرافیایی شهر مشهد و فراز‌ونشیب‌های زمین، یکی از عوامل مؤثر بر توسعه و گسترش شهر و مواجهه با پدیده سیلاب در دو قرن اخیر بوده است. در دوره قاجار و تا‌زمانی‌که مردم در حصار شهر زندگی می‌کردند، خندق شهر از بروز سیل جلوگیری می‌کرد، ولی در دوره پهلوی که شهر تا بیرون خندق گسترش پیدا کرد، با بارش شدید باران، خانه و هستی مردم در نواحی جنوبی دستخوش سیل شد.

در طول یک قرن، از دوره قاجار تا پایان دوره پهلوی، حداقل پنج‌بار در سال‌های 1303 قمری و 1293، 1301 و 1313 و 1329 شمسی به‌دلیل نزول باران شدید، در مشهد، سیل جاری و سبب وارد‌آمدن زیان بسیار به مردم و تأسیسات شهر شد.

خسارت‌های ناشی از سیل علاوه‌بر تلفات جانی، هزینه‌های مالی فراوانی را به شهر تحمیل می‌کرد و این باعث شد از اوایل دوره پهلوی به فکر ایجاد مسیل در اطراف مشهد بیفتند. صحبت‌ با اهالی نشان می‌دهد پل انجیر، بیش‌از هشتاد‌سال پیش، هم‌زمان با توسعه خیابان‌های اصلی شهر، بر روی یکی از همین مسیل‌ها ساخته شده است. 

 

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44