
ابوالفضل خیراندیش، بانی تشکیل گروه جهادی شهید باکری است
همهچیز از یک زمستان خیلی سرد شروع شد؛ وقتی ابوالفضل بیستساله با دیدن وسایل خانوادهای در محله مهرگان که گوشه خیابان ریخته شده بود، دلش آرام نگرفت و کمر همت بست تا هرطور شده است راهی برای ساماندادن آنها پیدا کند. به آدمهای مختلف زنگ زد و دستبهدامن رسانه شد. تا عاقبت شبانه وسایل خانواده حسینی را بردند به یک مسجد و برای خودشان سرپناهی یافتند. همان زمان با خودش عهد کرد که نیروی جوانیاش را در راه خیر به کار برد و تا میتواند دست نیازمندان را بگیرد.
ابوالفضل خیراندیش، دانشجوی حقوق اهل اصفهان، از پنجسال پیش بر عهد خود ماند و خیریه یکنفرهاش را که به نیت شهیدباکری نامگذاری کرده بود، گسترش داد و اکنون بیش از بیستنفر در این گروه جهادی محله پایین خیابان با او هممسیر شدهاند.
طعم خوب کمککردن
همراه گروه جهادی شهیدباکری راهی خانه چند نفر از مددجویان در حاشیهایترین نقطه از شهر میشویم. جوانی که چشمش نیاز به عمل جراحی دارد، پدر خانوادهای که بر اثر تصادف زمینگیر شده است و هزینه تعویض لولههای تنفسیاش را هم ندارد، خانوادهای با دو معلول که خانهشان در و پنجره ندارد و چندین مورد دیگر که دیدن مشکلاتشان غمی بزرگ بر دل مینشاند، هر انسانی را منقلب میکند. اما هر بار که نیازی رفع میشود و دیدن لبخند روی لب نیازمندانی که زندگیشان غرق در مشکلات شده، بهترین دلیل برای پایکارماندن در گروه جهادی است.
اعضای گروه جهادی شهیدباکری نیز هرگاه به گرهی فکر میکنند که از مشکل زندگی هرکدام از مددجویانشان باز کردهاند و آرامشی که در پس آن در خانوادهای به وجود آمده است، خستگی از تنشان زدوده میشود.
مسئول این گروه ابوالفضل خیراندیش، جوان بیستوپنجسالهای است که از دوران نوجوانی به مسائل اجتماعی بیتفاوت نبوده و از سالی که بهخاطر درسش به مشهد آمده است، تاکنون ۱۵۰ خانواده را بهطور مستقیم زیر پوشش دارد و بهطور غیرمستقیم هم به صد خانواده کمکرسانی میکند: پنجسال پیش، روز ولادت امامزمان (عج) بود که حس خوب سرپناهدادن به خانوادهای را چشیدم و عهد بستم تا دیگران را نیز با خودم همراه کنم. با ارتباطاتی که داشتم، در حاشیه شهر و روستاهای اطراف معتمدان محلی و خیران را پیدا کردم.
افراد باتجربه در کنار جوان باانگیزه
شناختن نیازمندان کار سختی نیست. تعدادی از طریق بهزیستی و کمیته امداد و تعدادی نیز به کوشش افراد محلی معرفی میشوند، اما مدیریت گروه نیاز به الگوهای قوی دارد: کمکم خانوادههایی که نیاز به کمک داشتند، زیادتر میشدند و باید راهی پیدا میکردم برای حل ریشهای مشکلاتشان. تجربه خیریههای موفق را رصد کردم؛ حتی آنهایی که از نظر جناحی و سیاسی مانند من نبودند.
بسته معیشتی را به کسی میدهیم که توان کار ندارد. برای بقیه افراد کار مناسب پیدا میکنیم
با ایدههای جدیدی که در ذهن داشتم و تفکر تولید و ایجاد شغل، توانستم خیلی زود گروه را گسترش دهم و افرادی که مانند خودم دغدغه کمک به دیگران را داشتند، در کنارم قرار گرفتند. همراهشدن افراد باتجربه و جوانان پرانرژی، ترکیبی قوی ایجاد کرد.
رضا امتحانی یکی از افرادی است که سالها کار فرهنگی کرده و پس از بازنشستگی در کنار این گروه قرار گرفته است: چهار سال پیش، زمان انتخابات بود که با آقاابوالفضل آشنا شدیم. من بهتنهایی برای خانوادههای نیازمند کمک جمع میکردم و آن زمان هم فردی بود که سکته کرده بود و یک مادر پیر و دختر بیمار داشت.
موضوع را به آقای خیراندیش گفتم و خیلی زود مشکلشان را حل کرد. برق نگاه آن خانواده را که دیدم، با خودم گفتم باید به این گروه بپیوندم و در این مسیر باشم. امتحانی معتقد است برای کارهای فرهنگی و اجتماعی باید هزینه کنی؛ هم از مالت و هم از وقتت.
خیراندیش میگوید: هیئتمدیره ما متشکل از ششنفر بازنشسته و دلسوز است و هرچه در توان دارند، برای انجام کارهای جهادی میگذارند. یکبار برای کمک و اجرای جشن میخواستیم برویم روستای درختبید، سمت صالحآباد تربتجام. آقای امتحانی میخواست برود شهرستانشان برای مراسم دخترش. از ایشان خواستم نرود و با ما آمد. این کار خیلی ارزشمند است که برنامههای گروه جهادی را در اولویت بگذاری.
ایجاد شغل، مهمترین دغدغه
فعالیتهای گروه جهادی شهیدباکری محدودیت ندارد. جهاز، سیسمونی، سرپناه و خانه، دوا و درمان، اشتغال، بسته معیشتی، بسته تحصیلی، مشاوره خانواده و فردی، آموزشهای فرهنگی و اجتماعی و هر نوع نیاز دیگری که وجود داشته باشد، در برنامههای این گروه جا میگیرد، اما اولویتبندی دارد.
خیراندیش میگوید: ما در همه زمینهها پرونده داریم، اما اولویتبندی میکنیم. مثلا اشتغال برایمان مهم است. نگاه ما این است که مشکلات را ریشهای درمان کنیم. اورژانس اجتماعی و دیگر نهادها را پای کار میآوریم. حتی با چندین کارخانه و کارگاه صحبت کردهایم تا بتوانیم برای افراد شغل مناسب ایجاد کنیم.
این جوان خوشفکر ادامه میدهد: بسته معیشتی را به کسی میدهیم که واقعا توان کار ندارد. برای بقیه افراد کار مناسب پیدا میکنیم. حتی تولیدی راه انداختهایم که بهواسطه آن چندین نفر مشغول کار شدهاند. چند خطاط هنر دستشان را روی پوست پیاده میکنند و دعاهای مختلف مانند حرز امامجواد (ع) را مینویسند. بازار فروش را هم مهیا کردهایم و چند نفر را مسئول فروش گذاشتهایم.
همراهی در حد توان
غلامعلی خدادادی جانباز ۱۰ درصدی است که از پارسال با خیراندیش و فعالیتهای گروهش آشنا شده است. او که کارگاه کوچک تولیدی خیاطی و بافندگی دارد، میگوید: پارسال در بهشترضا (ع) برنامه گلزار شهدا داشتند و همانجا بود که متوجه نوع فعالیتشان شدم. به او گفتم من یک ماشین پراید دارم که میتوانم در زمان توزیع بستههای معیشتی یا هر موقعی که نیاز به جابهجایی وسیلهای بود، به شما کمک کنم.
خیری بود که وقتی فیلم قبل و بعد از ساخت سرویسبهداشتی را نشانش دادیم، با لبخند گفت آرامشی را که میخواستم، پیدا کردم
یکی دیگر از افرادی که حضور فعال دارد، حسن احمدی، جانباز ۷۰ درصد، است. او یکی از فعالان فرهنگیواجتماعی و عضو شورای حل اختلاف توس است. با بیانی شیوا میگوید: وقتی دیدم خیراندیش توان جوانی را برای کار خیر به کار میبرد، کنارش قرار گرفتم تا بتوانیم قدمی برای نیازمندان برداریم.
رسانه، ابزار اعتمادسازی
خیراندیش جوانی است که اهمیت رسانه را خوب میداند. به همین دلیل تیم رسانهای راه انداخته است تا نیکوکاران را از سرنوشت پولی که اهدا کردهاند، آگاه کند. مریم دهقان بیستسال دارد و مسئول رسانهای این گروه است. او که یکسال پیش با گروه شهیدباکری همراه شده است، میگوید: مردم باید به ما اعتماد کنند تا همراهمان شوند.
دهقان خاطرهای از یک خیر مبتلا به سرطان تعریف میکند و میگوید: بازخوردها را به دست خیران میرسانیم تا ببینند وقفیات و نذوراتشان کجا هزینه میشود. پارسال خیری بود که هزینه ساخت سرویسبهداشتی برای خانواده نیازمندی را داد و وقتی فیلم قبل و بعد از ساخت را نشانش دادیم، با لبخند گفت «آرامشی را که میخواستم، پیدا کردم». هفته بعد بهدلیل بیماریای که داشت، فوت کرد.
با این نگاه که خیراندیش و گروهش دارند، آرزوی کشوریشدن فعالیتهای جهادی گروه شهیدباکری دور از ذهن نیست.
* این گزارش پنجشنبه ۱۷ مهرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۰۸ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.