کد خبر: ۲۹۲۸
۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

قدم‌های خیر زهراخانم و گروهش

زهرا سمنانی متولد۱۳۴۱ و بزرگ‌شده محله پایین‌خیابان است. زهراخانم دختر مادری است که دست‌به‌خیربودنش زبانزد همه قدیمی‌های محله پایین‌خیابان است و کمک‌های زیادی برای تهیه جهیزیه، سیسمونی و درمان بیماران نیازمند کرده است. حتی پیش آمده است که طلاهایش را فروخته و خرج مستمندان کرده است.

 نمی‌توان او را بدون خوش‌رویی‌اش تصور کرد؛ بانویی که از کودکی با کار خیر خو گرفته است و حالا هم کمک‌کردن به دیگران را رسالت زندگی‌اش می‌داند؛ کار خیری که از مادرش به او ارث رسیده است.

زهرا سمنانی متولد۱۳۴۱ و بزرگ‌شده محله پایین‌خیابان است. او پس از ازدواج از این محله راهی رضاشهر شد، اما چهارسال بیشتر دوام نیاورد و به محله‌ای که همه خاطرات کودکی و نوجوانی‌اش را در آنجا ثبت کرده است، بازگشت و در خانه پدری و محله‌ای که همه از مادرش با نام نیک یادمی‌کنند، ساکن شد.

زهراخانم دختر مادری است که دست‌به‌خیربودنش زبانزد همه قدیمی‌های محله پایین‌خیابان است و کمک‌های زیادی برای تهیه جهیزیه، سیسمونی و درمان بیماران نیازمند کرده است. حتی پیش آمده است که طلاهایش را فروخته و خرج مستمندان کرده است.
همین روحیه مادر باعث شده است تا زهراخانم پا جای پای مادرش بگذارد و حالا با همراهی چند خیر دست‌گیر زنان بی‌سرپرست و سرپرست خانوار باشد. اکنون پانزده سال از اولین روزهایی که زهراخانم نیت کار خیر کرد، می‌گذرد و دست‌کم سی خانواده را زیر پوشش دارد و ماهانه برایشان سبد معیشتی تهیه می‌کند. گزارش پیش‌رو قصه کمک‌های مستمر زهراخانم و گروهش به نیازمندان است.


یاری‌رسانی فراتر از محله

زهراخانم پیش از آغاز کار دست‌گیری از نیازمندان به کارهای خیر مادرش اشاره می‌کند. گویا پس از فوت مادر، یک‌بار زنی پیشش آمد و گریه‌کنان به او گفته‌است: مادرت سال‌هایی که با پنج بچه‌یتیم گرفتار بودم، ایده تهیه لبنیات را به من داد و گفته بود تا شب هرچه فروختی که هیچ؛ بقیه‌اش را من از تو می‌خرم. تا مدت‌ها همین رویه ادامه داشت. او هر آنچه از من می‌خرید، به خانواده‌های نیازمند دیگر می‌داد.

او و دوستانش چندین محله محروم دیگر مانند توس، قلعه‌خیابان(شهرک شهیدرجایی)، انتهای طبرسی و... را هم زیر چتر مهربانی خویش پناه داده‌اند

او با شنیدن همین روایت‌ها و آنچه از مادر دیده بود، با تشکیل گروهی از دوستانش که بیشترشان معلم هستند، رسیدگی به خانواده‌های نیازمند را شروع کرد.

دایره خیرخواهی زهراخانم این روزها از محله پایین‌خیابان هم عبور کرده است و او و دوستانش چندین محله محروم دیگر مانند توس، قلعه‌خیابان(شهرک شهیدرجایی)، انتهای طبرسی و... را هم زیر چتر مهربانی خویش پناه داده‌اند. 

برای برخی زنان سرپرست‌خانوار هم فرصت اشتغال در کارگاه خیاطی فراهم کرده‌اند که به همت شورای اجتماعی منطقه ثامن راه‌اندازی شده است، به‌طوری‌که از محل درآمدی که کسب می‌کنند، دست‌کم مبلغ اجاره ماهانه محل سکونتشان را تأمین کرده‌اند.


اولین جهیزیه برای پرستار بود

ماجرای این حرکت هم از آنجا آغاز شد که پرستاری در خانه یکی از هم‌محله‌ای‌های زهراخانم مشغول به کار شد. او با یکی از دوستان زهراخانم درددل کرده و گفته بود که مدتی است در عقد است و توان تهیه جهیزیه را ندارد. همین سرآغازی شد که زهراخانم و بانوان دست‌به‌خیر دیگر خودشان را در گود آماده‌کردن وسایل ضروری زندگی برای این دختر جوان بیندازند. پس از تکمیل جهیزیه، سوژه‌های بعدی یکی‌یکی به زهراخانم و دوستانش معرفی شدند.

خودش در این‌باره روایت جالبی را از تماس یک مددجو بازگو می‌کند و می‌گوید: یک‌بار خانمی با من تماس گرفت و درحالی‌که پریشان‌حال بود و اشک می‌ریخت، گفت: خانم! شماره تلفن شما را یک غریبه جلو در بیمارستان امام‌رضا(ع) به من داد و گفت: مشکلتان را این خانم حل می‌کند.


بچه‌ای که به‌جای زباله‌گردی مدرسه رفت

زهراخانم با گریزی به زندگی آن زن نیازمند، می‌گوید: آن‌طور که این زن جوان از زندگی‌اش تعریف کرده بود، همسرش از اتباع بود و او و سه فرزندش را رها کرده و کارتن‌خواب شده بود. فشار اجاره‌خانه و سیرکردن شکم بچه‌ها آن‌قدر زیاد شده بود که این زن مجبور شده بود پسربچه هفت‌ساله‌اش را راهی زباله‌گردی کند و به همین دلیل از تحصیل بازمانده بود.

همان روزی که این مادر جوان شرح زندگی‌اش را داد، بدون معطلی یک بسته مواد غذایی به او تحویل دادیم، اما کمی که گذشت، به اتفاق دوسه نفر از اعضای همراه سرزده به آدرسی که داده بود، رفتیم. وضعیت خیلی ناراحت‌کننده‌تر از آن‌چیزی بود که از خودش شنیده بودیم. به او گفتم فرزندت را راهی مدرسه کن، هزینه‌هایش با من. خوشبختانه مخالفتی هم نکرد. حالا خدا را شکر «عماد» سال دوم ابتدایی است و از نظر روحی حال بهتری دارد.

زهراخانم درحالی مهرورزی و کمک به خانواده‌های نیازمند را با کمک چند تن از دوستانش به اولویت جدی زندگی‌اش در پانزده سال گذشته تبدیل کرده که خودش شش سال است همسرش را بر اثر سکته قلبی از دست داده است.

ارسال نظر
نظرات بینندگان
مریم مهرداد
|
-
|
۰۰:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۲
0
0
سلام و عرض ادب خانم ۴۶ ساله هستم تصادف کردم کمرم و پام شکسته نمیتونم کار کنم متاسفانه مستاجرم زیر دست و منت خانواده برا یک لقمه نون و خرجیم شده التماس میکنم اگه راهی هست بهم کمک کنید سپاسگزارم
ریحانه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۳۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۲۵
0
0
سلام زن سی و هشت ساله هست و دنبال کسی میگردم که یه مغازه بزنیم و آشپزخونه راه بندازم همسرم از دست راست معلولیت داره توان کار نداره