امتحانها که تمام میشد، پسرها یا همراه پدر به در مغازه میرفتند و کنار دست او چموخم کار را یاد میگرفتند، یا خودشان سراغ مشاغل مختلف میرفتند. در این حالت، هم شغل و حرفهای را در طول تابستان یاد میگرفتند و هم درآمدی داشتند و بهاصطلاح دستشان توی جیب خودشان بود. با همین ذهنیت بهسراغ مشاغل مختلف رفتیم و از شاگردهای تابستانیشان پرسیدیم، اما همه یک حرف را گفتند: «امروز بچهها کمتر برای کار میآیند. آنها دیگر در تابستان آچارهای داغ دست نمیگیرند و در زمستان به آچارهایی که یخ زده دست نمیزنند.»
هر چه میگشتیم، شاگردی را در مغازهای نمیدیدیم، اما بالأخره موفق شدیم در مغازه الکترونیکی مجید منظمی که حدود 35سال است تعمیرگاه لوازم الکترونیکی در محله سیدی دارد نوجوانی را ببینیم که برای آموختن چم و خم کار آمده است. این اوستاکار قدیمی کارش را از شاگردی شروع کرده و امروز خودش شاگردپرور شده است.
منظمی 53سال دارد و 35سال است که در زمینه تعمیر وسایل الکترونیکی فعالیت میکند. او از کودکی در همین محله بزرگ شده و با علاقهای که به وسایل الکترونیکی داشته بهسمت این شغل کشیده میشود. در عالم کودکی کنجکاو بوده که صدای فرد چطوری از داخل این جعبه جادویی میآمد؟ به همین دلیل بارها رادیوها را باز کرده و داخل آنها را نگاه کرده، اما حاصل کنجکاویاش خرابشدن وسایل و مؤاخذه از سوی خانواده بوده است. او میگوید: «همین عشق و علاقهام سبب شد تا از اول راهنمایی به دنبال شاگردی مغازه الکترونیکی بروم.»
سه سال طول میکشد تا به درجه استادکاری برسد و بتواند مستقل تلویزیون و رادیویی را باز و عیببایی کند. بعد از اینکه دیپلمش را در رشته تجربی میگیرد، راهی جبهه میشود. در آنجا هم رادیوها و بلندگوهای رزمندهها را در زمانهایی که عملیات نبوده تعمیر میکرده است. بعد از پایان دوران خدمتش مغازهای در سیدی میگیرد و به طور مستقل شروع به کار میکند. از آنزمان تاکنون وسایل الکترونیک تغییرهای زیادی کرده است.
او تعریف میکند: «آنزمان تلویزیونها لامپ تصویر داشت و ترانزیستوری بود. بهتبع تعمیرش هم سادهتر بود. اما علم الکترونیک هر روز پیشرفت میکند و دستگاهها و گیرندههای تازه با فنآوری جدیدی روانه بازار میشود. تعمیر این وسایل علم روز میخواهد. به همین دلیل دائم در حال مطالعه هستم و در کلاسهای آموزشی که فنی و حرفهای برگزار میکند، شرکت میکنم. ناگفته نماند که مدرک فنی و حرفهای در زمینه الکترونیک دارم. با این حال باز هم به دنبال یادگیری هستم. »
او علاقه به آموختن هنر را در جوانان گذشته پررنگتر میداند و در این باره میگوید: «در گذشته چه دختر و چه پسر به دنبال یادگرفتن حرفهای بودند. به همین دلیل شاگردهای زیادی در مغازههای نجاری، مکانیکی، خیاطی، آشپزی و... داشتیم. متأسفانه حالا نوجوانان و جوانان به دنبال کارآموزی نیستند.»
این تعمیرکار وسایل الکترونیکی بیان میکند: «جوانان شغلهای راحت اما پردرآمد را میخواهند که سختی نداشته باشد، البته بخشی از این موضوع هم به خانوادهها برمیگردد. به همین دلیل هنگامی که این مغازهها و مغازههای اطراف را نگاه میکنید کمتر نوجوان و جوانی را میبینید که مشغول کار باشد.»
جوانان شغلهای راحت اما پردرآمد را میخواهند که سختی نداشته باشد، البته بخشی از این موضوع هم به خانوادهها برمیگردد
منظمی دنباله حرفش درباره خانواده و نقش تربیتیشان را اینگونه میگیرد: «آنزمان خانوادهها از اینکه فرزندشان کار سخت انجام بدهد، از استادکار حرف بشنود، زود از خواب بیدار شود و... مشکلی نداشتند. اما خانوادههای امروزی دوست ندارند فرزندشان سختی بکشد. همه چیز را برایشان فراهم میکنند. بهاصطلاح نمیگذارند آب توی دلشان تکان بخورد. »
او میافزاید: «نوجوانان و جوانان امروزی هم ترجیح میدهند که بیشتر وقتشان را پای تلویزیون، گوشی و فضاهای مجازی بگذارند تا به دنبال حرفهآموزی و هنر باشند. در آخر این خانوادهها هستند که هزینهها و پول توجیبی آنها را متقبل میشوند.»
منظمی با تأسف از اینکه کسی علاقه به یادگیری حرفههای تعمیر را ندارد میگوید: «به همین دلیل امروز شاهد این مشکل هستیم که کمتر تعمیرکار خوب پیدا میشود. شاید بتوان گفت ما آخرین نسل از افرادی هستیم که این هنرها را یاد دارد.»
حسین پسر پانزدهساله منظمی از دوران کودکی در کنار پدرش کار را یاد گرفته است. به قول خودش از زمانی که دست چپ و راستش را تشخیص داده در مغازه فعالیت داشته است. او به کار پدرش علاقه دارد و بدون هیچ اجباری به در مغازه میآید. او هم مانند پدرش حس کنجکاویی داشته و حالا که خودش وسایل را تعمیر میکند این کنجکاویی جایش را به علاقه و پشتکار داده است.
حسین میگوید: «سه روز در هفته را به کلاسهای تابستانی ورزشی، زبان و آیتی که رشته درسیام در مدرسه است میروم و بقیه روزها از صبح تا شب پیش پدرم کار میکنم.»
وی ادامه میدهد: «حالا که کار را یاد گرفتهام اعتماد به نفسم زیاد شده و برای دوستانم چند کار تعمیر کردهام، وسایل آمپیفایر یک مؤسسه را تعمیر کردم. کلی کار برای تعمیر به مغازه پدرم میآورم. به نظرم این از گشتن بیهوده در فضای مجازی یا خیابانها بهتر است. »
حسین تصمیم گرفته در آینده در کنار درس کار پدر را هم ادامه بدهد. او میگوید: «به چم و خم بازار تا حدودی آشنا شدهام. از سویی بسیاری از افراد را میشناسم که در کنار شغل اداریشان عصرها به مغازههایشان میآیند و کسب درآمد دارند.»
با افزایش قیمتهای انواع لوازم الکترونیکی بیشتر مردم تمایل دارند که به جای خریدن یک دستگاه جدید همان دستگاه قبلی خود را تعمیر کنند
این روزها کالاهای الکترونیکی بخش بزرگی از زندگی ما را در برگرفته است. وسایل جدیدی که به بازار روانه میشود زندگی کردن را برای ما آسانتر میکند. اما گاهی وسایل خراب میشوند و نیاز به تعمیر دارند.
منظمی در این باره میگوید: «تا چند سال پیش قیمت وسایل بهگونهای بود که تعمیرکردن آنها چندان به صرف نبود. یعنی اگر وسیله نو میخریدی ارزانتر در میآمد.»
او ادامه میدهد: «اما در حال حاضر آنقدر قیمت وسایل نجومی افزایش یافته که تعمیرکردن بهصرفه است. به همین دلیل شاهدیم با افزایش قیمتهای انواع لوازم الکترونیکی بیشتر مردم تمایل دارند که به جای خریدن یک دستگاه جدید همان دستگاه قبلی خود را تعمیر کنند. »
منظمی به جوانانی که جویای شغل هستند توصیه میکند: «به علت افزایش یافتن روزافزون انواع لوازم برقی این شغل از آینده خوبی برخوردار است و به راحتی اشباع نمیشود. »این استادکار قدیمی وسایل الکترونیکی میافزاید: «درآمد هم در این شغل خوب است. البته این در صورتی است که جوان به کار اشراف داشته باشد و بتواند کار خوب به مشتری ارائه بدهد. »