شاید بهترین عنوانی که بشود برای «سیدرضا گلشاهیان» انتخاب کرد (پزشک مهربان محله) باشد! پزشکی که همّ و غمش مردم حاشیه هستند و دردهایشان. پزشکی که میتوانست در دیگر نقاط شهر مطب داشته باشد ما قید درآمد بیشتر را زد و به این سوی شهر آمد. دکتر کمسخن و سر به زیری که علاقهای به تعریف از خودش و فعالیتهایش ندارد، اما تعریفها و تمجیدهای اهالی ما را مجاب میکند که به مطب او سر بزنیم و با او گفتگو کنیم.
همه چیز از ١٨سال پیش آغاز میشود و فصل مهم زندگی او در یکی از همان روزها ورق میخورد. وقتی که چند روزی در نبود دکتر میرشاهی که اکنون به رحمت خدا رفته است، به درخواستش بیماران را در مطب او معاینه میکند. این مطب در دل حاشیه شهر قرار داشته و تجربه همان چند روز کار تأثیر عمیقی روی او میگذارد. تعریف میکند: در همان چند روز افراد زیادی را دیدم. افرادی که حتی هزینه خورد و خوراکشان را نداشتند و انگار از سوی مسئولان به حال خود رها شده بودند. هیچ کسی از وضعیت نابسامان زندگی آنها خبر نداشت و من هم انگار تازه با آن رو به رو و شوکه شده بودم. همه اینها باعث شد که تا مدتها فکرم مشغول این آدمها باشد. افکارم را با خانوادهام در میان گذاشتم و بالأخره با حمایت و همفکری آنها تصمیم گرفتم که این مطب را در خیابان پورسینا راه بیندازم.
از ١٨سال پیش تا به امروز محل فعالیت او، همین مطب کوچک بوده است. جایی که به گفته خودش حالا خانه دوم او محسوب میشود و افراد محله و مراجعانش هم خانواده او. افرادی که گاهی پول نان شبشان را هم ندارند و او برای تک تک آنها احساس مسئولیت میکند. از خانمی میگوید که هیچ پولی در بساط نداشته و برای معاینه پسرش به جای پول ویزیت یک سرنگ و داروی پنیسیلین تاریخ مصرف گذشته میدهد و او بدون اینکه حرفی بزند پسرش را معاینه و هزینه داروها را هم پرداخت میکند. او از این دست خاطرات زیاد دارد و همه اینها باعث شده که حالا تعداد زیادی از این بیماران را رایگان معاینه کند. افرادی که وقتی از او میخواهم تعدادشان را بگوید رقم دقیقی به ذهنش نمیرسد، اما گویا این افراد ۵۰ درصد از کل مراجعان روزش را شامل میشوند. علاوه بر ویزیت رایگان، فکری هم برای افرادی که هزینه خرید داروها را ندارند کرده است. صندوقی توی مطب گذاشته است که هر وقت بیماری نتوانست هزینه دارو را بپردازد آن هزینه از طریق صندوق پرداخت شود.
وقتی از او میپرسم از مسیری که طی کرده راضی است یا نه؟ یا اینکه اگر برگردد عقب باز هم از جیب و مال و وقت و انرژیاش تا این حد مایه میگذارد یا نه؟ خیلی قاطعانه پاسخ میدهد که هیچ وقت پشیمان نشده است و ادامه میدهد: میتوانستم مثل خیلی از پزشکهای دیگر درآمد خوبی داشته باشم، اما همه چیز که پول نیست اگر درد مردم را نفهمی این پولها چه ارزشی دارد؟
بخشی از زندگی دکتر گلشاهیان معنویات هستند. چیزی که به گفته خودش به دیگر بخشهای زندگی او معنا میدهند. او برای اینکه حال دلش خوب باشد ارتباط معنوی خوب و ارادت خاصی به اهل بیت(ع) دارد و حالا هر وقت گرهی در کارش بیفتد به امام رضا(ع) یا به گفته خودش (امام مهربانیها) متوسل میشود.
میگوید: هر وقت گرهی توی کارش بیفتد از او کمک میخواهد و امام رضا (ع) هم همیشه کارش را راه میاندازد. از گرههایی که تا به حال در کارش افتاده و بعد باز شده است میپرسم و او همه را مربوط به بیماران و مراجعانش میداند. دکتر گلشاهیان حالا سالهاست که خادم افتخاری حرم امام رضا (ع) است و این را هم از برکات کار در حاشیه شهر و خدمت به این مردم میداند. چراکه این فرصت برای او از طریق یکی از مساجد همین محله به وجود آمده است و او هم با اشتیاق کامل این مسئولیت را قبول کرده است. میگوید: حالا اگر ویژگی خوبی هم دارد همه را از لطف مردم، دعای خیرشان و خادمی حرم امام رضا (ع) دارد. میگوید که یک خادم باید سعی کند مهربانی اهل بیت (ع) را توی دلش پرورش بدهد. باید خوشرفتار و ملایم باشد و کاری نکند که مردم از او برنجند. مهمتر از همه اینها باید حواسش به اطرافیانش باشد و از کنار درد و گرفتاری مردم ساده نگذرد.