درباره اسدالله آزاد، پدر علم کتابداری
مریم شیعه| برف نازکی روی تپههای پیتسبورگ نشسته است. حوالی غروب است و رنگ آسمان رو به سرخی میرود. آپارتمان دانشجوییاش بوی قهوه میدهد و روی میز، یک چراغ مطالعه، نسخهای خطخورده از یک مقاله و نامهای رسمی است که خطاب به او نوشته شده و یک کار امن را وعده میدهد. توی متن نامه از حقوق ثابت، بیمه، دفتر روشن و دسترسی به همان پایگاههای اطلاعاتی که تا دیروز فقط بهعنوان دانشجو با آنها کار میکرد، آمده است.
اسدالله آزاد شب را آرام راه میرود. از پنجره، چراغهای پراکنده شهر را میبیند و بعد به قفسهای که رویش کتابهای ردهبندی و فهرستنویسی چیده شده نگاه میکند. متن نامه را برای چنددهمین بار میخواند. از روزی که پایش به خاک امریکا رسید، روزها را بین کلاسهای دکتری و پروژههای پژوهشی در دانشگاه میگذراند. شبها هم آداب ساده یک دانشجوی مهاجر را دارد. معمولا به خریدهای خرد سوپرمارکتی، مکالمه کوتاه با همسایه و تماسهای طولانیتر با ایران مشغول میشود.
زندگیاش اینجا بد نمیگذرد، اما همیشه چیزی کم است. در این نظم راحت، ذهنش مدام توی خیابانهای ایران پرسه میزند. دلش خانهای را میخواهد که زیر سقفش فارسی حرف بزنند و چهرههای آشنا به آن رفتوآمد کنند. در همین چند سال زندگی در امریکاست که تازه از مرحله مهارتهای پراکنده عبور میکند و با ذهنی نظاممند، درباره اهمیت کتابداری حرف میزند و مینویسد.
بعضی وقتها زیر نور همان چراغ مطالعه، کتابهای انگلیسیزبان را ورق میزند و روی کاغذهای سفید، واژهها را به فارسی برمیگرداند. برای راه افتادن سواد اطلاعاتی در دانشگاههای ایران، ترجمه و تألیف بومی لازم است که اسدالله آزاد تمایل دارد، قسمتی از این بخش را برعهده بگیرد. پیشنهاد کار پس از تحصیل در امریکا وسوسهکننده است.
در همین حالوهواست که تلفن خانه زنگ میخورد و از میان نویزهای خطوط قدیمی صدای مادرش را میشنود. گوشی را کنار گوشش نگه میدارد و همینطور که به نامه روی میز زل زدهاست، به مادر میگوید «خیلی زود برمیگردم».
در مسیر تحقق عدالت آموزشی
توی راهروهای باریک دانشگاه فردوسی از میان دانشجویان گذر میکند. او مدرس علم اطلاعات و دانششناسی و دروس کتابداری است که مسیرش را از کوچهپسکوچههای زاهدان آغاز کرد و سپس راهی مشهد، تهران و بعد هم قارهای دیگر شد. دبیرستان را که در زاهدان تمام میکند، راهی مشهد میشود و سال ۱۳۴۹ کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی را اخذ میکند.
برای کارشناسیارشد در رشته کتابداری دانشگاه تهران پذیرفته میشود و بعد از آموختن فهرستنویسی و ردهبندی، راهی دانشگاه پیستبورگ میشود تا در میان نظریههای نو و اطلاعات تازه، چشماندازی حرفهایتر و وسیعتر برای آینده کسب کند. با اینحال زندگی برای او فقط در همین مدرکهای دانشگاهی خلاصه نمیشود.
دکتر آزاد وجود کتابخانه را برای تحقق عدالت آموزشی ضروری میدانست
او عمیقا به تجربههای تازه علاقه دارد و وقتی میان کتابخانه مرکزی و کلاسهای دانشگاه جابهجا میشود، حس زندگی بیشتری را در وجودش احساس میکند. سروکار داشتن با برگهدانها و رکوردها و آییننامهها برایش جذابیت دارد. روی کلیدواژههای دقیق، حساسیت زیادی دارد، زیرا سرعت فکر کردن را برایش بالا میبرد.
در شورای برنامهریزی، برای یکپارچهسازی نمایهها و درگاههای جستوجو استدلال میکند و در یادداشتهایش «کتابداری» را از کارگاه فنی به لایه زیرساخت توسعه میبرد. گاهی به بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی سر میزند و با همکاران درباره استاندارد توصیف نسخهها حرف میزند و گاهی هم به کتابخانه دانشگاه رجوع میکند تا درباره گردش منابع جلساتی را برگزار کند. وجود کتابخانه را برای تحقق عدالت آموزشی ضروری میداند و دانشگاه خوب، بدون کتابخانه ممتاز را پروژهای نیمهتمام به حساب میآورد.
کارنامه روشن
«دکتر اسدالله آزاد» متولد۱۳۲۶ بود. او در نوشتهها و جلسهها، پیگیر ایده نظام ملی اطلاعرسانی بود و باور داشت که کتابخانهها نباید بهمثابه جزایر جداافتاده باشند. او تلاش میکرد تا برای آنها، زبان مشترکی تولید کند که بتوانند بهواسطه این زبان، هزینهها را کم و دسترسیها را بیشتر و بیشتر کنند. کارنامه مکتوبش، پر و روشن بود. او کتابهای بسیاری تألیف کرد، روی چندین عنوان، ویراست انجام داد و دهها مقاله نوشت و مجموعهای از متون مرجع را سروسامان داد یا به فارسی ترجمه کرد.
او تلاش میکرد تا حرفه کتابداری را در ایران به نسخه جهانیاش نزدیک کند و از اهمیت آن بگوید. نگاهش به کتابداری صرفا فن قفسهبندی نبود بلکه در جستوجوی دانشگاه عادلانهتر و جامعه داناتر، جلساتش را پشت سرهم برگزار میکرد.
دکتر آزاد، سرمایه انسانی ویژهای در فضای آکادمیک شهر مشهد بود که به پنج زبان زنده دنیا تسلط داشت و بهراحتی متون انگلیسی، عربی، آلمانی و فرانسوی را به زبان فارسی برگردان میکرد. او در پستهای مختلفی انجام وظیفه کرد که ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه آزاد، استادیاری دانشگاه، مدیریت گروه کتابداری دانشگاه فردوسی و دانشیاری این دانشگاه و... بخشی از آنها بود.
همچنین او، مشاور و مترجم عالیرتبه بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی بود. آزاد در ۲۹اسفند ۱۳۸۸ از دنیا رفت و حرفهاش را در حکم روش، برای آینده ایران باقی گذاشت و لقب «پدر علم کتابداری و اطلاعرسانی ایران» را تا همیشه از آن خود کرد.
* این گزارش شنبه ۲۴ آبانماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۶۲۷ روزنامه شهرآرا صفحه آخر چاپ شده است.
