
روایت ۸ دهه خدمت روحانی مردمدار محله طلاب
یکم اردیبهشت ماه بود که خبر فوت حجتالاسلاموالمسلمین اکبر ایزدی، یکی از روحانیون فعال مشهد را شنیدیم؛ طلبهای که از نهسالگی عاشق قرآن و اهل بیت (ع) شد و هزاران طلبه را پرورش داد و در نودوششسالگی دار فانی را وداع گفت.
به بهانه چهلمین روز درگذشت این مبلغ ساکن محله طلاب به زندگی او نگاهی داریم. شهرآرامحله پیشاز این، سال ۱۳۹۳ گفتوگوی اختصاصی با او را با عنوان «سازمان تبلیغات خانوادگی» منتشر کرده است.
یک قرن با برکت
مرحوم اکبر ایزدی سال ۱۳۰۸ در روستای یزدانآباد از توابع زرند کرمان به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود؛ اکبر هم شد عصای پدر. هرکاری از دستش برمیآمد، انجام میداد. سکینهخانم وقتی دید پسر نهسالهاش به قرآن و احکام علاقه دارد، او را سریع به مکتب فرستاد.
او خیلی زود خواندن و نوشتن را آموخت. بعدها رساله آیتالله بروجردی را که آن موقع مرجع تقلید بود، تهیه کرد و خطبهخط آن را به حافظه سپرد. گاهی برای اهالی روستا احکام شرعی میگفت و منبر رفتن را نیز از همانجا شروع کرد.
سال۱۳۴۳ عازم مکه شد و بعداز زیارت و طواف به عراق رفت. آنجا در حضور آیتالله سیدعبدالله شیرازی به منبر رفت و بعد از منبر به دست ایشان معمم شد. شیخاکبر اواخر حوالی سال ۴۸ برای ادامه تحصیل از کرمان به مشهد آمد و مدتی در مدرسه آیتالله میلانی درس خواند.
ابتدای دهه ۵۰ هم به پیشنهاد یکی از دوستان طلبه کرمانیاش، خانهای را درکوچه۱۴ طلاب اجاره کردند و حوزه علمیه ولیعصر (عج) را آنجا راه انداختند. کمکم در بین مردم آن خانه به مدرسه کرمانیها معروف شد.
سال ۱۳۶۵ زمینی را در خیابان شهید مفتح ۴ خریدند و با جمعی از طلبهها حوزه علمیه را ساختند. حجتالاسلاموالمسلمین اکبر ایزدی در ۹۶ سال عمر با برکت خود صاحب یازدهفرزند شد که دهنفرشان در حوزههای علمیه ادامه دهنده راه پدرشان هستند.
ساده زیست مثل شیخ اکبر
حجتالاسلاموالمسلمین محمدحسین ایزدی فرزند سوم این خانواده است. او متولد۱۳۴۹ و اکنون مدیر دفتر شورای سیاستگذاری ائمه جمعه استان خراسان رضوی است.
او سادهزیستی را از ویژگیهای بارز پدرش میداند و میگوید: پدرم زندگی سادهای داشت. اهل تجملات نبود. در دوران حیاتش بارها به ما توصیه کرده بود برایش مراسم نگیریم و حتی سنگ قبر هم برایش نگذاریم. میخواست همه خرج و مخارج را به مردم مظلوم غزه کمک کنیم که همین کار هم انجام شده است.
«ما بدهکار مردم، نظام و رهبری هستیم.» این جملهای است که شیخ محمدحسین از پدرش بارها شنیده است. او با بیان خاطرهای میگوید: در یکی از مناطق کویری مشغول فعالیت بودم. روزی به مشهد آمدم و به پدرم گفتم «دعا کنید مسیر انتقالم به مشهد تسهیل شود.»
همیشه مسیر خانه تا حوزه را پیاده رفتوآمد میکرد و با مردم همکلام میشد و در مسجد نماز را درکنار مردم با جماعت میخواند
پدرم آن موقع اخم کرد و گفت «مگر طلبکار هستی؟ همانجا به مردم خدمت کن. باید قدر فرصتهای پیش روی زندگیات را بدانی؛ چراکه دنیا زودگذر است.»
همسایه مردمدار
محمدحسن ربانیبیرجندی، یکی از شاگردان و همسایههای شیخاکبر ایزدی است. مردمداری مرحوم ایزدی از درسهایی بوده که او به شاگردانش داده است. ربانی میگوید: مرحوم ایزدی ارتباط تنگاتنگی با مردم و همسایهها داشت.
همیشه مسیر خانه تا حوزه را پیاده رفتوآمد میکرد و با مردم همکلام میشد. معمولا نماز مغرب و عشا هم به مسجد فاطمهالزهرا (س) خیابان شیخ صدوق ۱۱ میآمد و نماز را درکنار مردم با جماعت میخواند و اگر روزی هم امام جماعت مسجد حضور نداشت، به دعوت مردم میپذیرفت و نماز را میخواند.
او ادامه میدهد: جملهای سر زبانم است «الناس بالناس»؛ مردم به مردم خوشاند! آدمی به آدمی خوش است. چگونه است که ما طلاب، برخی قدرت ارتباط با مردم را نداریم و لباسی که باید وسیله ارتباط و انتقال مابین انسانها شود، این ارتباط را قطع کرده است و گویی چالهای بین ما و دیگران ایجاد کرده که احساس میکنند اگر به طرف ما بیایند، در آن چاله میافتند!
ولی مرحوم حاج آقای ایزدی این چاله را پر کرده و پل زده بود. چنان با مردم ارتباط داشت که هرکسی باور نمیکرد که او اینگونه در کرمان و مشهد، طلاب و مسجد نفوذ دارد.
* این گزارش یکشنبه ۱۱ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۷ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.