
عباس احمدی| مدرسه علمیه «ولیعصر کرمانیها» با همت چند طلبه کرمانی از جمله حجت الاسلام اکبر ایزدی سال ۶۵ در محله طلاب مشهد ساخته شد و از همان سال تاکنون حجت الاسلام ایزدی مدیریت این مدرسه را بر عهده گرفتهاست.
۸۰ طلبهای که هماکنون در این مدرسه مشغول به تحصیل هستند. هفت پسرِ حجت الاسلام ایزدی نیز بر اثر تشویقهای پدر راه طلبگی را پیشگرفتهاند و تاکنون دو امام جمعه از این خانواده به جامعه دینی کشور اضافه شدهاست.
شیخ ایزدی در کنار مدیریت حوزه علمیه، کارِ کشاورزی هم میکند و این روزها مشغول ساخت یک حوزه علمیه در روستای مادریاش «یزدانآباد» است. حاصل گفتگوی صمیمی ما با موسس و مدیر حوزه علمیه ولیعصر کرمانیها پیش روی شماست.
سال ۱۳۰۸ در روستای یزدانآباد از توابع زرند کرمان بهدنیا آمدم. پدرم کشاورز بود. من هم کمککار خانواده بودم تا اینکه در ۱۹ سالگی مادرم من را به مکتب فرستاد. خواندن، نوشتن و روانخوانی قرآن را یادگرفتم. در یزدانآباد کارم بنایی بود و به دلیل علاقهای که به مسائل دینی داشتم رساله مرحوم آیتا... بروجردی که آن وقت مرجع بود؛ را گرفتم.
کمکم مسائل رساله را یادگرفتم و گاهی برای مردم احکام شرعی میگفتم. منبر رفتن من از همینجا شروع شد. برای فهم بهتر آیات و روایات، مقدمات عربی را پیش آقای شاهرخی که از بزرگان شهرستان زرند بود فراگرفتم. مدتی هم در مدرسه علمیه کرمان بهنام مدرسه معصومیه تحصیل کردم.
در سال ۱۳۴۳ به اتفاق تعدادی از دوستان به زیارت خانه خدا مشرف شدیم و بعد جهت زیارت نواحی مقدسه عراق رفتیم. ایام محرم بود. در کربلا محضر آیتا.. سیدعبدا... شیرازی رسیدیم. در مجلس ایشان به اصرار دوستان و فرمایش آیتالله، منبری رفتم و بعد از منبر به دست ایشان معمم شدم.
اواخر دهه ۴۰ بود که برای ادامه تحصیل علوم دینی از کرمان به مشهد آمدم. اول تصمیم داشتم فقط برای تحصیل، موقتا در مشهد بمانم، اما توفیق الهی نصیبم شد و با شروع تحصیل در مدرسه آیت ا... میلانی در مشهد ماندگار شدم.
آنزمان که مصادف با نهضت امام خمینی (ره) بود آیتا... خامنهای در مدرسه میرزا جعفر تفسیر میگفت؛ که ما درسش را میرفتیم. البته این تفسیر زیاد ادامه نداشت و جلویش را گرفتند. «آقا» یک مبارز خستگیناپذیر بود؛ در مسجد کرامت نماز میخواند و نشسته صحبت میکرد. ایشان از شخصیتهای اساسی انقلاب در مشهد بودند.
موضوع بیشتر سخنرانیهایشان تفسیر آیات جهاد بود. تفسیر آیه «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ» هنوز یادم هست. همچنین چند جلسه در درس مغنی شهید هاشمینژاد شرکت کردم. گاهی اوقات هم در مسجد جوادالائمه واقع در فلکه شیرمحمد (میدان عسکریه) منبر میرفتم و از ستمکاری رژیم پهلوی و حقانیت نهضت امام برای مردم سخنرانی میکردم.
بعد از دو سه سال اقامت در مشهد با تعدادی از طلبههای همشهری برای تبلیغ به کرمان رفتیم و حدودا ۱۰ نفررا از کرمان برای درس طلبگی به مشهد آوردیم. در همین ایام یکی از دوستان پیشنهاد داد که منزلی اجاره کنیم و یک حوزه علمیه کوچک راهاندازی کنیم.
با تعدادی از طلبههای همشهری برای تبلیغ به کرمان رفتیم و حدود ۱۰ نفررا از کرمان برای درس طلبگی به مشهد آوردیم
این شد که در میلان چهاردهم همین طلاب منزل یکی از اقوام را برای درس و بحث طلبگی اجاره کردیم و همه با هم رفتیم آنجا. ماهی پنج- شش تومان اجاره میدادیم. این منزل معروف شد به مدرسه کرمانیها. چند سالی اینطرف و آنطرف بودیم تا اینکه در سال ۶۵ زمین همین مدرسه را خریدیم و با بنایی و کارگری طلبهها و خودم حوزه علمیه ولیعصرکرمانیها تاسیس شد.
به لطف خدا یازده فرزند دارم. از هشت پسری که دارم؛ به جز محمدجواد که خادم همین مدرسه است بقیه در کسوت روحانیت هستند. محمدحسن امام جمعه طرقبه، محمدحسین امام جمعه بجستان و محمدهادی مدیر مدرسه علمیه جاغرق، از درسخواندههای همین مدرسه هستند.
همه پسرهایم با میل و اراده خودشان این راه را انتخاب کردند و من فقط مشوق آنها بودم. چه کاری بهتر از سربازی برای آقا امام زمان(عج)! البته سربازی برای امام زمان(عج) از سختترین کارهاست. همچنین سه فرزند شیخ محمدحسن(نوههایم) طلبه هستند و پسر محمدحسینمان طلبه قم است که در موسسه پژوهشی امام خمینی از محضر آیت ا... مصباحیزدی استفاده میکند.
از کشف حجاب اجباری رژیم نحس پهلوی خاطرههایی در ذهنم ماندهاست. ده ساله بودم که به ژاندارمري دستور دادند زنها باید سرشان لخت باشد. اجبار کردهبودند به کدخداها که باید به جای کلاهای معمولی کلاه پهلوی بگذارند؛ یک کلاه دایرهای شکل بود. البته مردم روستای ما مثل عموم مردم متدین، قرص ایستادند و زیربار نمیرفتند.
یادم هست یک وقتی مادرم با خالهام رفته بود مطب دکتر در كرمان. ميگفت پاسبانها به چادریها حمله میکردند و چادرها را از سرشان پرت میکردند. البته به مادرم چون بد حال بود کاری نداشتند اما چارقد خالهام را کشیده بودند. میگفتند بروید كلاه بگذارید. بد زمانهای بود. خدا را شکر به برکت امام و شهدا آن دوران ننگین بهسر آمد.
اطلاعیههای امام از شروع نهضت به دست ما در یزدانآباد میرسید. آن زمان من روحانی روستا بودم و از راههای مختلف از نهضت امام حمایت و علیه دستگاه ظالم پهلوی فعالیت میکردم. در يكي از اطلاعيههاي امام که کاملا یادم ماندهاست؛ نوشته شدهبود: «من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مامورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد».
اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۴۰ بود و انتخابات مجلس شورای ملی. قبل از اینکه برای رایگیری به روستای ما بیایند من با بلندگوی دستیام اعلام کردم که مردم نباید در انتخابات این حکومت شرکت کنند و برای اینکه رای ندهم از روستا خارج شدم.
مردم همکاری کردند و استقبال بسیار کمی از انتخابات شد. پیروزی شیرینی بود!یک خاطره دیگر اینکه پای منبر یکی از آخوندهای محلی بودم که وسط سخنرانیاش بنا کرد به تعریف از محمدرضا. وسط مجلس بهش توپیدم و گفتم تو که اطلاعات کافی نداری چرا از این حرفها میزنی؟ یک روضه بخوان بیا پایین.
حرف اضافی نزن! گزارش ما به گوش ژاندارمری رسیدهبود و منزلم توسط اعضای سپاه دانش در غیاب من تفتیش شدهبود. والدین از این کارشان خیلی ناراحت شدهبودند.
حدودا ۸۰ طلبه در حوزه علمیه ولیعصر کرمانیها در حال تحصیل هستند. البته همهشان کرمانی نیستند! در واقع این مدرسه مختص کرمانیها نیست. فقط اسم مدرسه بهنام کرمانیها معروف است. سطح تحصیلی مدرسه ما از پایه چهار شروع میشود تا پایه ۶. فعلا پایه ۱ تا ۳ را نداریم.
ساعت ۷ برنامه صبحگاه داریم و معمولا نکاتی از قرآن و نهجالبلاغه را برای طلبهها میگویم. هر دو- سه هفته یکبار در خدمت یکی از منبریهای عزیز هستیم. تا الان هر چی داشتیم از خدا بوده و خدا رسانده؛ انشاءا... از این به بعد هم همینطور خواهد بود.
از همین مدرسه به لطف خدا و امام زمان چندین امام جمعه، قاضی، مبلغ، استاد و امام جماعت تحویل جامعه دادهایم و انشاءا... بتوانیم بعد از این هم با لطف الهی و توجهات حضرت بقیه ا... در خدمت اسلام عزیز باشیم.
هميشه به طلبهها میگویم علم با تقوا مفید است؛ گفتهاند آموزش و پرورش. اين دو اگر در کنار هم باشد انسان را بالا میبرد. آیه کریمه میفرماید«لا یمسه الا المطهرون» گفتهاند «مطهرون» در اینجا دو معنا دارد؛ یکی اینکه بیوضو و طهارت قرآن را مس نكنيد.
معنای دیگر اینکه تا از گناه پاك نشويد، نميتوانيد از نور و معنويات الهی استفاده بكنيد. به هر اندازه كه انسان پاك باشد ميتواند بهره ببرد. تا وقتي كه معصيت باشد پیشرفت در علم فایدهای به حال انسان ندارد. بزرگان با تزکیه سراغ علم میرفتند.
امروز سعی دشمن این است که انسانها متوجه مادیات شوند و در این نقشه شوم بسیار سرمایهگذاری کردهاست. هدف اصلی او جوانان ماست. طلبههای ما باید دقت کنند که از نظر درسی و ایمانی اُفت نکنند. خانه، ماشین، پول و ... همه از مظاهر مادیات است. به ما گفتهاند از دنیا در حد کفاف بهره بگیرید.
داعش نسخه جدید همانهاییاست که طالبان را ایجاد و به جان مسلمانان انداختند. نقشه آمریکا و اسرائیل در بلندمدت محو اسلام است و با ایجاد و حمایت از این گروهها سعی در نمایش چهرهای دروغین از اسلام به جهانیان دارند. همه این هزینهها و برنامهها برای این است که جلوی بیداری اسلامی بهوجود آمده را بگیرند. چند سال قبل، جهت دیدار علماي اصفهان و مدارس علميه به اصفهان رفتیم.
در مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع) از سالنی بازدید کردیم که قرآن به ده زبان زنده دنیا چاپ میشد. در این موسسه خدمت آیتا... مظاهري رسیدیم. ايشان گفتند بيشترين فروش قرآن در کشورهای غربی را در آمريكا و انگليس داريم. معنای این چیست؟ آیا جز توجه روزافزون مردم دنیا به معارف اسلام است. اگر معارف ناب اسلام و قرآن به جهانیان عرضه بشود کدام انسان آزادهای به این معارف بلند و عمیق بیتوجه خواهد بود.
بایستی مواظب برداشتهای غلط و کج از متن آیات و روایات باشیم. بعضی فکر میکنند در زمان غیبت امام زمان(عج) نباید هیچکاری بکنیم و دست روی دست بگذاریم تا خود آقا تشریف بیاورند و همه چیز را درست کنند! این اشتباه محض است.
ائمه ما همیشه نسبت به مسائل سیاسی موضع داشتهاند و در متن مسائل سیاسی حضور داشتهاند. این بزرگواران هیچوقت توصیه به گوشهگیری و انزوا نکردهاند. در زیارت جامعه کبیره امامان معصوم «ساستِ العباد» معرفی شدهاند یعنی سیاستمداران جامعه.
هر کس وظیفه دارد در جهت صلاح جامعه و حکومت اسلامی تلاش بکند. مگر «لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء» يا «لَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» و امثال این آیات که در قرآن کم نداریم، فقط مربوط به دوره حضور امام است!؟ امام صادق ميفرمايند عاقل كسي است كه عارف به زمان خودش باشد. دوستشناس و دشمنشناس باشد.
مطالعه چند نکته کوتاه از حجتالاسلام محمدحسن ایزدی، امام جمعه طرقبه و پسر ارشد حجتالاسلام ایزدی درباره پدر خالی از لطف نیست: یک وقتی در طرقبه خدمت استاد قرائتی بودیم. شرح حال پدر را قبلا برایش گفتهبودیم. آقای قرائتی تاکید داشت باید یک مستند یا فیلم بر اساس زندگینامه پدر ساختهبشود.
آن زمان که پدرم در روستا بود برای درخواست روحانی مستقر به آیتا... صالحی در کرمان مراجعه میکند. آیتا.. صالحی میگوید: برای اعزام روحانی بایستی هزینهاش را تقبل کنید که در سال ۳۰۰ تومان میشود.
پدرم به روستا برمیگردد و به دو نفر از افراد متمکن روستا میگوید ۱۰۰ تومان من میدهم، شما هم نفری ۱۰۰ تومان بدهید؛ قبول میکنند و میپرسند تو چطور میخواهی سالی ۱۰۰ تومان تهیه کنی؟ از پدر میشنوند: کار میکنم!استقرار روحانی ثابت در روستا باعث میشود مردم روستاهای اطراف هم برای درخواست روحانی در ماههای محرم و صفر و رمضان به پدر مراجعه کنند.
یادم هست خانه ما شده بود مثل سازمان تبلیغات! پدرم روحانیون را با موتورش از کرمان میآورد منزل ما و بعد در روستاهای اطراف مستقر میکرد. همین جنبوجوش باعث علاقه و انگیزه او در بزرگسالی به مطالعه درس دین میشود. به طوریکه از روستا تا کرمان که حدود ۱۰۰ کیلومتر است را با دوچرخه رکاب میزد تا در دروس حوزه علمیه کرمان شرکت کند.
* این گزارش یکشنبه، ۳ اسفند ۹۳ در شماره ۱۴۱ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.