کد خبر: ۱۱۳۵۷
۰۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
خاطرات حاج‌حسن جمالی از روزهایی که محله آزادشهر بیابان بود

خاطرات حاج‌حسن جمالی از روزهایی که محله آزادشهر بیابان بود

حاج‌حسن جمالی از زمانی‌که اینجا بیابان بود و زمستان‌ها از ساعت‌۴ عصر به بعد، کسی جرئت بیرون‌رفتن از خانه را نداشت یادش هست؛ از روباه و گاه شغال‌هایی که زمستان‌های سرد به‌دنبال غذا سر از شهر در می‌آوردند.

سال‌ها در محله سجاد، «بابای مدرسه» مدرسه دخترانه بود. همان ایام بود که بین صحبت معلم‌ها شنید زمین‌هایی در بیابان‌های آخر محله آزادشهر هست که به فرهنگیان واگذار می‌شود. با این استدلال که هر‌جا فرهنگیان و تحصیل‌کرده‌ها باشند، حتما جای خوبی خواهد شد و آینده‌دار است، قطعه‌زمینی به مساحت ۲۵۰‌متر در محله آزادشهر خرید؛ محله‌ای که بیشتر به یک زمین کشاورزی بزرگ قطعه‌بندی‌شده شبیه بود.

حاج‌حسن جمالی، قدیمی محله، از زمانی‌که اینجا بیابان بود و زمستان‌ها از ساعت‌۴ عصر به بعد، کسی جرئت بیرون‌رفتن از خانه را نداشت یادش هست؛ از روباه و گاه شغال‌هایی که زمستان‌های سرد به‌دنبال غذا سر از شهر در می‌آوردند و در پارک ملت پرسه می‌زدند.

او می‌گوید: سالی که ساخت خانه در این خیابان را شروع کردیم، در این کوچه دوسه‌خانه بیشتر نبود. بار‌ها جواد‌آقا، همسایه روبه‌رویی، موقع ساخت خانه با یک سینی استکان و قوری و کتری چای داغ به خداقوت‌گویی ما آمد.

 

خاطرات حاج‌حسن جمالی از محله آزادشهر، یکی دو تا نیست

این پارکینگ خیابان امامت ۵۴ تا چند سال قبل، تنها نانوایی محله بود. آن زمان از سبد‌های پلاستیکی مخصوص نان استفاده می‌کردیم. بعضی‌ها از یک ساعت قبل پخت می‌آمدند سبد می‌گذاشتند. بعضی وقت‌ها هم سر جا‌به‌جایی سبد‌ها بحث‌و‌جدلی می‌شد، بیا و ببین!

 

خاطرات حاج‌حسن جمالی از محله آزادشهر، یکی دو تا نیست

‌بانی ساخت مسجد فاطمیه در امامت ۵۴ آقای سلطانی است که زمینش را وقف کرد و بعد برای ساخت آن، خودش از‌طریق مردم و کسانی که می‌شناخت، پول جمع کرد. چون دور و اطراف مسجد نبود، همه همسایه‌ها پای کار بودیم تا هر‌چه زودتر، چراغ مسجد روشن شود.

 

خاطرات حاج‌حسن جمالی از محله آزادشهر، یکی دو تا نیست

حاج‌حسن‌آقا رحیمی از همسایه‌های قدیمی محله است که چند کوچه بالاتر از ما زندگی می‌کند. دوستی و آشنایی ما از همین مسجد شروع شد. با اینکه به‌خاطر کسالت کمتر به مسجد می‌روم، حاج‌حسن به‌عنوان همسایه قدیمی همچنان احوالپرس من است.

 

خاطرات حاج‌حسن جمالی از محله آزادشهر، یکی دو تا نیست

به‌جای میوه‌فروشی امامت ۵۶، قدیم، مغازه خوار‌بار‌فروشی محله به نام «سوپر محمد» قرار داشت. پیرمردی گرداننده آن بود که اهالی به نام بابای هاشم او را می‌شناختند. تنها جایی بود که اجناس کوپنی داشت. زمان اعلام کوپن اینجا غلغله می‌شد.

 

خاطرات حاج‌حسن جمالی از محله آزادشهر، یکی دو تا نیست

تا چند‌سال قبل هر سال روز تاسوعا نذر شله داشتم. دیگ را از شب قبل در اتاقکی که روی پشت‌بام درست کرده بودم، بار می‌گذاشتیم و تا صبح عده‌ای از مرد‌های محله و فامیل پای دیگ بودند و غذا را هم می‌زدند.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۴ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۱ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44