حاجاحمد چشمهنور، روزی را به یاد میآورد که تابلو احداث پارک ملت در بیابان نصب شد و سرکشی مهندس سیدجواد شهرستانی، شهردار وقت مشهد، از روند کار ساخت پارک ملت را نیز در خاطر دارد؛ همان روزهایی که او در آزادشهر زمینی خرید و بعدتر شد ساکن اولین محله منطقه ۱۱ و حالا چهلسال است عضوی از خانواده محله زیباشهر مشهد است که در همین محل، خواربار فروشی دارد.
او بیستسال بیشتر نداشت که از طرف محل کارش در دانشگاه علوم پزشکی، خبردار شد آستانقدس رضوی، قطعات ۲۵۰ متری زمین را به کارمندان دولت واگذار میکند؛ زمینهایی در بیابانی پر از تپه و پستی و بلندی که هیچکس رغبت به سرمایهگذاری در آنجا نداشت. تنها دلیل سرمایهگذاری در دل آن بیابان، وعده ساختهشدن بزرگترین پارک شهر در آن محدوده مشهد بود.
در آزادشهر قدیم، دو مسیر جوی آب جاری بود؛ یکی نهر گناباد و یکی جوی آب بند گلستان. بر لب همین جویهای زیبا گذر عمر را میدیدیم، بچههایمان هم تابستان در اینجابازی میکردند.
خانم طاهره جلالیقصاب را در محل به نام فامیل مرحوم همسرش «علوی» میشناسند. این خانم و همسرش در آن محله خلوت و شکلنگرفته برای ما نعمت بودند. هم همراه بودند برای امور محله، هم حواسشان به همسایهداری بود.
درمانگاه شبانهروزی زیباشهر، ملک پدر شهیدانطوسی بود. یادم است، زمینش خیلی طالب داشت، اما مرحوم حاجغلامرضا طوسی، ملکش را برای ساخت درمانگاه فروخت.
حدود پنجاهسال قبل، در این نقطه از امامت ۱۳ که اکنون یک بنای هفتطبقه درحال ساخت است، قنات بود. یادش بهخیر؛ اینجا کشتزار بود و خیلی وقتها هم پیش میآمد که محصولات کشاورزی را مستقیم از سر همین زمینها تهیه میکردیم.
تکتک درختان این کوچهها و محلات را خودمان کاشتیم. آن زمان شهرستانی، شهردار وقت، گفته بود «هرکسی میخواهد بیاید تا به او درخت مجانی بدهیم.» به خاطر این درختکاری و باغچههای سرسبز در طول چند دهه، چندبار در دورههای مختلف، لوح شهروند نمونه را از دست شهرداران مختلف گرفتم.
زمین مسجد حضرت رقیه (س) را سه خواهر وقف کردند. من نزدیک اینجا یک مغازه خواربارفروشی داشتم. قبض برق و آب آن موقع مسجد ۱۰ تومان و ۸ تومان بود، تحویل مغازهام میدادند و من با کمک گرفتن از مشتریها آنها را پرداخت میکردم.
* این گزارش پنجشنبه ۳ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۹ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.