کد خبر: ۱۳۱۴۶
۲۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
زین سازی در قاب هنر سراجی

زین سازی در قاب هنر سراجی

من جعفر عقدایی، ۷۰ سال پیش در محله ساربان‌ها در پایین‌خیابان متولد شدم. در آن زمان کسب علم و سواد زیاد مرسوم نبود برای همین از ۷ سالگی پیشه‌ام را به‌عنوان شاگرد یک زین‌ساز آغاز کردم.

یکی از کنج‌های پیاده‌راه خیابان سرخس مغازه‌ای است نقلی که هنوز چراغش به سراجی روشن است؛ هنری که تو را تا تاخت‌وتاز سم اسبان ترکمن در دشت‌های وسیع، پای چادر‌های گرم سکونت دسته‌جمعی این قوم می‌برد. زین‌های نفیس و دست‌سازی که کمتر کسی قیمت آن را می‌داند و کمتر دستی برای ادامه راه ساخت آنها باقی مانده است.

استاد پر از حسرت است و دلخوری‌های همیشگی‌اش را همان اول صحبت می‌گوید: «با بی‌رونقی این هنر دیگر شاگرد راغبی برای آموزش پیدا نمی‌کنی.» دستانش روی چرم می‌لغزد و با ابزار‌های توی دستش طرحی زیبا بر زین می‌نگارد و باز می‌گوید حیف این هنر است که با رفتن استادان انگشت‌شمارش به کما رود. ابزار دست استاد و نقش‌ونگارش روی چرم، آدم را تا آن دشت‌های دور می‌برد؛ خاک‌هایی از کف دشت که با کوفتن سم اسبان بر زمین در هوا متلاشی می‌شود. بوی خاک، بوی نم، گریز پایی اسب و یک زین زیبا و پر از نقش‌ونگار که لذت‌بخش‌ترین حس برای یک سوارکار است.

 

کوکی به اصالت و هویت

سرزدن به محله‌های قدیمی خیلی وقت‌ها تو را به اصالت و هویت کوک می‌زند، به آدم‌هایی که برای حفظ هنر‌های قدیمی و اصیل ایرانی عرق جبین می‌ریزند، بدون توقع کوچک‌ترین مزد دنیایی؛ درست مثل جعفر عقدایی استاد استخوان خردکرده سراجی که هنوز هم دستانش با چرم و پوست و هنر‌های مربوط به آن که این روز‌ها بازارش به بی‌رونقی می‌گراید، انس دارد. کار‌های دست آویزان از سروکول دیوار‌ها و سقف مغازه کوچک و جمع‌وجور استاد، بی‌شک نمودی بدون اغراق از هنر دست توانای اوست.

 

۵ سال پادویی

این رشته در زمره رشته‌های درحال منسوخ‌شدن است که در گذشته به‌دلیل وجود سوارکاران ترکمن و ساخت زین به‌وسیله دستان هنرمند آنان بسیار رونق داشته ولی متاسفانه هم‌اکنون به‌دلیل ماشینی‌شدن و استقبال کمتر از اسب دوانی درحال کم‌رنگ‌شدن است. این را استاد می‌گوید و بعد خود را این‌طور معرفی می‌کند: من جعفر عقدایی، ۷۰ سال پیش در محله ساربان‌ها در پایین‌خیابان متولد شدم. در آن زمان کسب علم و سواد زیاد مرسوم نبود برای همین از ۷ سالگی پیشه‌ام را به‌عنوان شاگرد یک زین‌ساز آغاز کردم و این ۷ دهه را به عشق زیبایی هنر سراجی پای همین کار ماندم.

استاد علاوه‌بر زین وسایل جانبی آن مانند افسار و لگام و زنگ و... را نیز درست می‌کند. او این هنر را نزد استاد هوشنگ سراج پنج‌سال پادویی کرده است و پس از گذر این مدت نسبتا طولانی، تازه استادش به او اجازه داده است که دست به چرم بزند و چیز‌هایی را درست کند.‌

می‌گوید: این شغل حتی در آن زمان هم استادان اندکی داشت که تعدادشان از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کرد، چون تعداد صاحبان اسب زیاد نبود و کار خوب ظرافت و هنر مضاعفی می‌طلبید و هر کسی از پس آن برنمی‌آمد.

 

زین‌های روسی بهترین بودند

پیرمرد کلامش را این‌گونه ادامه می‌دهد: در ۱۲ سالگی مشغول برش چرم و کار‌های متفرقه آن شدم. در همان زمان‌ها زینی که ما تولید می‌کردیم، درواقع طرحش کپی از طرح‌های زین‌های روسی بود.

زین‌های روسی از نظر استقامت و مرغوبیت و کارکرد عمری طولانی داشتند و حرفی برای گفتن در این صنعت داشتند. آن زین‌ها که هنوز هم شاید در ایران وجود داشته باشند از پوست گاومیش درست می‌شد و دباغی خاصی روی آنها انجام نمی‌شد که بعد از انجام کار روی آن ملایم‌تر و انعطاف پذیرتر بود.

آن‌طور که استاد در خاطراتش مرور می‌کند، چرم زین‌های ایرانی با پوست گاو و با پوست گاومیش بود که البته پوست گاومیش خوزستان به پای مرغوبیت پوست گاومیش روسی نمی‌رسید. دلیلش هم این است که گاومیش‌های روسی از منطقه‌ای سرد و قطبی هستند. (گاومیش‌های کوهان‌دار پر پشم) ولی گاو‌های ایرانی در منطقه گرم زندگی می‌کنند. البته زین‌های روسی علاوه‌بر چرم موغوب، اسکلت فولادی محکمی در زیر چرم داشتند (استخوانی زیر زین که بر مرغوبیت آن می‌افزود.)

استاد در ادامه صحبتش زینی را که با دست خود دوخته است، نشانم می‌دهد و می‌گوید: یک زین‌ساز علاوه‌بر استادی در چرم باید آهنگری، کنده‌کاری، نقاشی، چوب‌بری و... را هم خوب بلد باشد.

از آنجا که برای درست‌کردن زین قالبی وجود ندارد و باید تمام این مراحل ساخت توسط یک استاد انجام شود تا جنسی مرغوب و هماهنگ تکمیل شود، سختی کار و ارزشمندی‌اش چند برابر می‌شود مثل کار‌های کنده‌کاری برخی زین‌ها یا نقره‌کاری و جواهرکاری روی برخی از آنها که اگر یک زین‌ساز این کار‌ها را بلد نباشد، کارش زار می‌شود.

از او درباره اسب و اسب‌سواران در زمان قدیم می‌پرسم که می‌گوید: ۴۰ سال پیش صاحبان اسب‌ها دو گروه بودند یک عده افرادی بودند دارای نجابت و اصالت و داشتن اسب را مایه خوبی و برکت می‌دانستند که معمولا این افراد دارای اسب اصیل و گران قیمت بودند و به‌صورت تفریحی سوار آن می‌شدند.

عده دیگر کسانی بودند که اسب را به درشکه می‌بستند و با آن مسافران را جابه‌جا می‌کردند. این عده نیز افراد متوسط جامعه بودند که در آن زمان بیشتر درشکه‌ها یک اسب، دو اسب و به‌ندرت چهار اسب بودند که مسیر رفت‌وآمد‌شان اطراف حرم، خیابان‌های منتهی به حرم مثل طبرسی، پنج‌راه و بالاخیابان بود و البته در روز‌های تعطیل برخی پولدار‌ها درشکه‌ای را کرایه می‌کردند تا به کوهسنگی یا خواجه مراد و... بروند. همه کسانی که اسب داشتند، چه اسب درشکه‌ای و چه سواری همیشه سعی می‌کردند بهتر از دیگران باشند و حتی بخشنده‌تر و دارای صفات مردانه‌تری بودند. بسیاری از درشکه‌چی‌ها مردم ناتوان و فقیر را به‌صورت رایگان به حرم مطهر و اطراف آن می‌بردند و صاحبان اسب همیشه محترم بودند.

 

هنوز از اسب‌سواری می‌ترسم

وقتی می‌پرسم آیا تاکنون اسب هم سوار شده‌اید، می‌گوید: در سن نوجوانی سوار اسبی شدم که رم کرد و یک دقیقه هم نگذشت که من از پشت او سقوط کردم و نقش زمین شدم. از آن روز تابه‌حال دیگر سوار اسبی نشده‌ام و ترس آن سقوط نمی‌گذارد که آرزویم برآورده شود، اما زیبایی و قامتی که این حیوان دارد، هنوز هم من را به‌وجد می‌آورد.

آن‌طور که استاد در بیان خاطراتش می‌گوید: چند سال پیش مردی به مغازه‌اش آمده است و از او خواسته است که برای اسبش زین بسازد. او استاد را با خود به منزلش در اطراف شهر می‌برد و اسب را نشان او می‌دهد.

از دیدن آن اسب متعجب شدم. اسبی سفید رنگ و بسیار سرحال بود. متوجه شدم که یک اسب معمولی نیست و وقتی این را به صاحبش گفتم توضیح داد که قیمت آن اسب ۱۸۰ میلیون تومان است. من چند دقیقه فقط مشغول نگاه‌کردن به آن اسب بودم. راستش آن روز خیلی وسوسه شدم که یک‌بار دیگر هم شده سوار اسب شوم ولی هنوز درد زمین‌خوردن دوران نوجوانی‌ام را فراموش نکرده بودم و زنده‌شدن آن خاطره در ذهنم سبب شد، فقط به دست‌کشیدن به یال‌های بلند آن اسب افاقه کنم و زیبایی او را تحسین کنم.

 

یاد خوش آن سفارش تعزیه

عقدایی در پایان از خاطره‌ای شیرین می‌گوید: چند سال پیش سیدی به دیدن من آمد و از من خواست یک زین برای اسب تعزیه بسازم؛ با خوشحالی آن سفارش را پذیرفتم، به شرطی که مجانی آن کار را برای او انجام دهم. ساخت این زین برای من یک افتخار بود و شاید بهترین زینی شد که ساختم. تمام جزئیات کار را با دقت انجام دادم و از بهترین جنس پوست استفاده کردم. زین را به همراه مشکی چرمی که خودم ساخته بودم به سید تعزیه‌خوان تقدیم کردم و از او خواستم برای من دعا کند.

 

حرف آخر

پیرمرد حرف آخرش نه کسادی و بازار سرد زین است و نه گلایه از پیری و ناتوانی. تنها چیزی که آرزو دارد تربیت شاگردی است که بتواند هنر زین‌سازی را حفظ کند.

 

برای اطلاع

زین در زبان ترکمنی به پالانچا یا قامش معروف بوده و وسیله‌ای است از جنس چرم (چوب یا آهن) که در هنگام سواری بر پشت اسب می‌بندند. ساخت زین در اقوام مختلف روش‌های خاص خود را داراست این رشته جزو رشته‌های اصلی قوم ترکمن بوده که سال‌هاست به فراموشی سپرده شده و سوارکاران از زین‌های صنعتی و کارخانه‌ای استفاده می‌کنند.

 

*این گزارش در شماره ۱۲۱ شهرآرا محله منطقه ۶ مورخ ۲۸ مهرماه سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44